اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پادشاهی دو غلام ارزان خرید
با یکی زان دو سخن گفت و شنید
هوش مصنوعی: پادشاه دو خدمتکار را با قیمت کم خرید. با یکی از آن دو صحبت کرد و به حرفهای او گوش داد.
یافتش زیرکدل و شیرین جواب
از لب شِکر چه زاید شکرآب
هوش مصنوعی: او به کسی باهوش و دلنشین برخورد کرد که از لبهایش کلام شیرینی میجوشید. اینکه شکرآب از شکر پیدا میشود، منطقی نیست.
آدمی مخفیست در زیر زبان
این زبان پردهست بر درگاه جان
هوش مصنوعی: انسانی که در عمق وجودش نهفته است، در حقیقت در زیر کلامش پنهان شده. این زبان همچنین مانعی است که بین روح و جسم او قرار دارد.
چونک بادی پرده را در هم کشید
سِرّ صحن خانه شد بر ما پدید
هوش مصنوعی: وقتی که بادی پرده را کنار زد، راز و حقیقت درون خانه برای ما آشکار شد.
کاندر آن خانه گهر یا گندمست
گنج زر یا جمله مار و کزدمست
هوش مصنوعی: در آن خانه میتواند جواهر یا گندم وجود داشته باشد، یا شاید گنجی از طلا یا اینکه پر از مار و زهر باشد.
یا درو گنجست و ماری بر کران
زانک نبود گنج زر بی پاسبان
هوش مصنوعی: یا در آنجا گنجی است که بر فراز آن ماری وجود دارد، زیرا گنج طلایی بدون نگهبان نیست.
بی تامل او سخن گفتی چنان
کز پس پانصد تامل دیگران
هوش مصنوعی: او بدون فکر و تأمل صحبت کرد، طوری که گویی پشتش پانصد تأمل دیگران وجود دارد.
گفتیی در باطنش دریاستی
جمله دریا گوهر گویاستی
هوش مصنوعی: گفتی که درونش دریاست و همه دریاها با ارزش و گوهرهایی هستند.
نور هر گوهر کزو تابان شدی
حق و باطل را ازو فرقان شدی
هوش مصنوعی: هر سنگ قیمتی که نورش روشن است، باعث تمایز میان حق و باطل میشود.
نور فرقان فرق کردی بهر ما
ذره ذره حق و باطل را جدا
هوش مصنوعی: نور فرقان به ما کمک کرد تا حق و باطل را به روشنی از هم تشخیص دهیم و آنها را از یکدیگر جدا کنیم.
نور گوهر نور چشم ما شدی
هم سؤال و هم جواب از ما بدی
هوش مصنوعی: نور تو همان روشنایی چشمان ما شد و تو هم سؤال و هم پاسخ ما را به دست آوردی.
چشم کژ کردی دو دیدی قرص ماه
چون سؤالست این نظر در اشتباه
هوش مصنوعی: چشمان خود را کج کردی و دو بار قرص ماه را دیدی. مانند این است که این نگاه، سوالی است که در اشتباه است.
راست گردان چشم را در ماهتاب
تا یکی بینی تو مه را نک جواب
هوش مصنوعی: نگاهت را در نور ماه بینداز تا شاید بتوانی زیبایی را که در شب نهفته است، ببینی.
فکرتت که کژ مبین نیکو نگر
هست هم نور و شعاع آن گهر
هوش مصنوعی: اگر به درستی و با دیدی خوب به فکر و ایدههایت توجه کنی، متوجه میشوی که در آن نور و روشنی مانند یک گوهر درخشان وجود دارد.
هر جوابی کان ز گوش آید بدل
چشم گفت از من شنو آن را بهل
هوش مصنوعی: هر پاسخی که از گوش به تو میرسد، نشانهای است که از دل و چشم درون تو برمیآید. به این پاسخها گوش بده و آنها را بپذیرو.
گوش دلالهست و چشم اهل وصال
چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال
هوش مصنوعی: در اینجا میتوان گفت که گوش به منزلهی واسطهای برای شنیدن حقایق و آگاهی از حالات عشق است، در حالی که چشم نمایانگر درک عمیق و ارتباط با محبوب و حقیقت است. به این معنا که کسانی که در جستجوی وصال و ارتباط عمیق با یک اصل معنوی یا عشقی هستند، با دیدن و شنیدن موثرتر میتوانند به آن هدف نزدیکتر شوند.
در شنود گوش تبدیل صفات
در عیان دیدهها تبدیل ذات
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که در زمانی که گوش به شنیدن میپردازد، صفات و ویژگیها در چشمها به صورت واضح و مستقیم تغییر میکنند. به عبارتی دیگر، وقتی چیزی را میشنویم، تأثیر آن بر درک و دیدگاه ما مشهود است.
ز آتش ار علمت یقین شد از سخن
پختگی جو در یقین منزل مکن
هوش مصنوعی: اگر با آتش دانش، به یقین رسیدهای، به هیچوجه در یقین خود توقف نکن و پیوسته بر روی آن پختگی و فهم عمیقتر تلاش کن.
تا نسوزی نیست آن عین الیقین
این یقین خواهی در آتش در نشین
هوش مصنوعی: تا زمانی که آزمایش نشدهای و درد نکشیدهای، به درستی و یقین نمیتوانی به آن احساس واقعی دست یابی. وقتی به آتش در نشینی و سختیها را تحمل کنی، آنگاه به یقین واقعی میرسی.
گوش چون نافذ بود دیده شود
ورنه قل در گوش پیچیده شود
هوش مصنوعی: اگر گوش انسان توانایی شنیدن و درک صحیح داشته باشد، میتواند چیزی را مشاهده کند، اما اگر این قابلیت وجود نداشته باشد، صداها در گوش به صورت بیمعنا و بدون درک باقی میمانند.
این سخن پایان ندارد باز گرد
تا که شه با آن غلامانش چه کرد
هوش مصنوعی: این حرف هرگز تمام نمیشود، برگرد و ببین که شاه با آن درباریانش چه کرده است.
حاشیه ها
مولا علی (ع) : " آدمی نهفته در زیر زبان خویش است "
گنج زر یا جمله مار و کزدمست==== درستش:
گنج زر یا جمله مار و کژدمست
آدمی مخفیست در زیر زبان
این زبان پردست بر در گاه جان
چونک بادی پرده را در هم کشید
سر صحن خانه شد بر ما پدید
الگو های روان شناختی که مولانا ارائه میدهد . آبشخورش معارف و عرفان و اندیشه های متعالی یک فرهیخته نادر الوجود میباشد.
مولانا در این بیت به یک نکته ظریف و بارزی اشاره میکند (زبان یا قوه ناطقه) که تنها بشر صاحب آنست و این زبان همچون آئینه ای درون انسان را به تماشا میگذارد.
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.
در دفتر اول مثنوی اولین داستان خلیفه و کنیزک.این زبان کنیز است که ماهوی درد درون او را پیش حکیم حاذق به منصه ظهور میگذارد بطوری که حکیم های قبلی هیچ کدام موفق به شناخت درد کنیزک نبودند.حکیم حاذق در حقیت با استادی و با دیالوگ حکیمانه و خاص خود کلید قفل زبان کنیزک را میسازد و نهایتا در های بسته روحیات او را باز کرده و زوایای مکتوم جان او را شناسایی میکند و درد او را پیدا میکند .که او عاشق زرگری در سمرقند است. این روش پیسیکولوژی در علم روانشناسی مرسوم و از مهمترین شیوه های روان شنا ختی و روان درمانی در حال حاضر نیزهست.
بنا بر این برای شناخت افراد و روحیات و اذهان آنها دیالوگ و بکار گیری این شیوه خیلی موثر است روان کاو با استفاده از ابزار زبان ( هم ،زبان خود بعنوان حکیم هم ،زبان طرف مقابل )میتواند هویت شخصیتی وی را تر سیم
و ظا هر سازد. و محتوی صندوقچه سر بسته سینه او را بنمایش بگذارد.
بعد از زبان که نشانگر شخصیت و هویت نهفته اشخاص هست اعمال و رفتار شخص میباشد.
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه جان که مصرع نخست آن ترجمه این سخن پیامبر (ص) است : المرء مخبوء تحت لسانه
با سلام و ادب
در حاشیه هایی که در ذیل این مطلب آمده سخنی که به پیامبر (ص) نسبت داده شده صحیح نمی باشد و این جمله از حضرت علی (ع) می باشد مرجع آن هم (31 ـ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، چ 1، قم، انتشارات تهذیب، 1379 ه.ش.) ص 660 متن عربی و ص 661 ترجمه آن است. خواهشمند است اصلاح فرمایند. با تشکر
1399/04/03 22:07
محمد ابراهیم
سلام تامرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
مولوی زبان را راه ورود به جان نمیداند بلکه انرا پرده و پوششی بر درگاه جان میداند. راه ورود به صحن خانه وجود در هم کشیدن و کنار رفتن زبان است.
خمش ای بلبل جان ها که غبار است زبان ها
که دل و جان سخن ها نظر یار تو دارد.
ساختارهای متفاوتی در مغز مسئول درک زیبایی و عشق (سیستم لیمبیک) و فهم زبان و گویش (قشر ورنیکه و بروکا) هستند. «مغز گویا» برای ایجاد ارتباط و انتقال اطلاعات و مدیریت زندگی اجتماعی انسان تکامل یافته است و لذا قادر به فهم «مغز عاشق» نبوده و نمیتواند ادراکات و یافته های او را بیان کند.
1400/01/15 16:04
آینهٔ صفا
چشم کژ کردی دو دیدی قرص ماه
چون سؤالست این نظر در اشتباه
راست گردان چشم را در ماهتاب
تا یکی بینی تو مه را نک جواب
احتمالا این دو بیت به واقعهی شق القمر هم اشاره دارد. وقتی کافران از محمد خواستند معجزهای برای اثباتِ حقانیتاش ارائه دهد (سوالی اشتباه و از روی شک پرسیدند) محمد ماه را دو نیم کرد تا به آنها نشان دهد شکی که در حقانیت وحدت وجود دارند به همان سان بی پایه و اساس است که کسی با چپ کردنِ چشماش و دوتا دیدنِ ماه آن را دو تا بپندارد! پس همانطور که ما از یکی بودنِ ماه در آسمان مطمئن هستیم، شک و شبههای هم بر وحدتِ وجود وارد نیست، بلکه شک از کجیِ چشمِ درون میآید.
1402/05/04 19:08
اسماء جوان
ای زبان تو بس زیانی مر مرا
چون تویی گویا بگویم من تو را.
ای زبان هم آتش و هم خرمنی.
چند این آتش در این خرمن زنی.
در نهان جان از تو افغان میکند.
گر چه هر چه گوئیش آن میکند.
ای زبان هم گنج بی پایان تویی.
ای زبان هم رنج بی درمان تویی.
هم صفیر و خدعهٔ مرغان تویی.
هم انیس وحشت هجران تویی.
این زبان هم سنگ و هم آتش وشست.
وانچه بجهد از زبان چون آتش است.
سنگ و آن را مزن بر هم گزاف.
گه ز روی نقل و گه از روی لاف.
زانکه تاریک است و هر سو پنبه زار.
در میان پنبه چون باشد شرار.
بی تامل او سخن گفتی چنان
کز پس پانصد تامل دیگران!...
هر جوابی کان ز گوش آید به دل
چشم گفت از من شنو آن را بهل
گوش دلالهست و چشم اهل وصال
چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال
در شنود گوش تبدیل صفات
در عیان دیدهها تبدیل ذات
ز آتش ار علمت یقین شد از سخن
پختگی جو در یقین منزل مکن
تا نسوزی نیست آن عین الیقین
این یقین خواهی در آتش در نشین...
1403/09/08 05:12
بهرام خاراباف
ز آتش ار علمت یقین شد از سخن
پختگی جو در یقین منزل مکن
تا نسوزی نیست آن عین الیقین
این یقین خواهی در آتش در نشین
#مولوی
اگرباعلم به وجودآتش یقین پیداکردی.قبل ازاین که هرسخنی بگویی درآتش آن سخن بسوز. تادردانشت نسوزی یقینی برآن دانش نیست