بخش ۲۰ - ملامتکردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۲۰ - ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت به خوانش بامشاد لطف آبادی
حاشیه ها
در بیت 42 شاعر ماهیت اعتقادی خود را ارائه می کند. «پس امام حی قایم آن ولیست خواه از نسل عمر خواه از علیست»
در نتیجه هیچ جای شبه ای برای انحراف او از مذهب حق باقی نمی گذارد.
قوم یهود هم با همین بهانه های بنی اسراییلی در یک روز کلی پیامبر کشت.
خودش اخر بیت میگه دیگه بسه بهتره چیزی نگم که باعث گمراهی عوام میشه
دقیقا همینایی که میگن حافظ که حافظ کل قران مشروب میخورده و خانم بازی میکرده به مولانا هم همین نسبت های غلط رو میزنن
درود بر آزاد اندیشی و روشنفکری مولانا ...
اگر مولانا از مذهب اهل شریعت خشک مغزان دور شده درود بر او. . که شیوه و روش و راهش چنین است و برای همین دوستش داریم و دارند. پس امام حی قایم آن ولیست ... خواه از نسل عمر خواه از علیست ...
مهم امام حی قایم است و بس که از سوی خدا تایید شده. می خواد شما باشی یا من یا هر کسی دیگه.
مولانا در این شعر سنگ تمام گذاشته و اعتقادات شیعه واقعی را با اشاره به حدیث الفقر و فخری پیغمبر که همان فقر یا به زبان فارسی درویشی است به بهترین شکل بیان کرده فقط کافی است به تک تک کلمات آن دقت بفرمائید. ایشان ضمن اینکه به اعتقاد شیعه مبنی بر وجود قائم در هر زمان اشاره می فرمایند، دقیقا از عبارات شیعه یعنی کلمه مهدی استفاده می کنند ولی امام خود را حی و حاظر می بیند. البته از آنجا که مولانا درهمان زمان هم می دانسته افکار منجمد توانایی درک این مطالب را ندارند در سه بیت آخر جواب آن ها را می دهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین ...
الحمدلله الذی جعلنا من المتسکین بولایه امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام!
با سلام و عرض ادب خدمت همه عزیزان:
متاسفانه اخیرا عدهای سعی دارند وجود نورانی مولانا را مخدوش نمایند و غالبا به بیت فوق الاشاره استناد میکنند. در این خصوص چند نکته حایز اهمیت است و برای درک مفهوم یک جمله از یک سخنران مطالعه و بررسی سخنان قبل و بعد او بسیار اهمیت دارد:
1- مولانا قبل از آن فرموده است: پس به هر دوری ولی ای قائم است ........ تا قیامت آزمایش دائم است. تاکید و استفاده از واژگان ولی و قائم، نزدیکی اندیشه ی مولانا با مبانی کلامی شیعی را به صراحت نشان میدهد و این نکته که در هر عصری یک ولی (که قائم است) مسئول و مجرای آزمایشات الهی است نیز بسیار مهم است.
2- پس از آن فرموده است: مهدی و هادی وی است ای راه جو ......... هم نهان و هم نشسته پیش رو. اشاره به احادیثی که در آن اشاره گردیده است که همه مردم امام زمانشان را میبینند ولی نمیشناسند و بیان صریح مولانا بر پنهان و در عین حال آشکار بودن مهدی و هادی دارد.
3- در ادامه به لزوم واسطه فیض به صراحت اشاره دارد: (این موضوع اظهر من الشمس است که لزوم واسطه فیض، یک تعبیر کاملا شیعی است)
"زانک هفصد پرده دارد نور حق
پردههای نور دان چندین طبق
از پس هر پرده قومی را مقام
صف صفاند این پردههاشان تا «امام» ..."
سپس ادامه میدهد :
"هست آن آهن، فقیر سختکش
زیر پتک و آتش است او سرخ و خوش
حاجب آتش بود بی واسطه
در دل آتش رود بی رابطه ..."
در این ابیات با صراحت تاکید دارد که تنها امام است که حاجب و دربان نور الهی است و مستقیم با آتش عشق الهی در رابطه است.
"پس فقیر آنست کو بی واسطهست
شعلهها را با وجودش رابطهست ..."
4- در پایان هم اشاره صریحی دارد که بیان کامل این مطلب نیازمند مثال و شرح فراوان است لکن بهتر است که به همین مقدار بسنده کند...
"بس مثال و شرح خواهد این کلام
لیک ترسم تا نلغزد وهم عام
تا نگردد نیکوی ما بدی
اینک گفتم هم نبد جز بیخودی"
و برای کسانی که بر خلاف صفت الهی که ستارالعیوب است و بر خلاف پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار علیهمالسلام که تاکید مکرر بر پرهیز از عیب جویی داشته اند، اندیشه ی عیبجویانه و کژ و بهانه گیر دارند بیان نموده است:
"پای کژ را کفش کژ بهتر بود
مر گدا را دستگه بر در بود"
در پناه مهربانی و بخشایش الهی
سلام بر بنده خدا باد و بر همه عباد الله الصالحین . بویژه به آن بنده صالح و بزرگوار . دینداری و دینفروشی مثل لیل و نهار همراه هستند و نیز عکس هم . مهم راست گفتن است و مغرور نبودن و گرنه از هر کس پیروی کنیم فرقی نمی کند امروز بیشتر بدبختی ما از کسانی است که استاد سخن هستند ولی عملا مال دیگران را می خورند و استاد دانش هستند ولی به دروغ آغشته . البته شما از نوشتنتان درست کاری و پرهیز آشکار است برادر ولی مولانا همه را می پذیرد هر کس که یکتا پرست باشد و نیکوکار . خداوند من و همه را به نیکی رهنمون کناد .
با سلام. مولانا در غزلیاتش شمس تبریزی را مهدی و هادی دانسته است که در همین سایت گنجور می توانید ببینید.
مولوی افتخار مسلمانان اهل سنت هست
در بیت ششم: نای او برم بهست از نای خلق بایستی به صورت زیر اصلاح شود: نای او بر من بهست از نای خلق
درود بر شما .
منظور این هست که " همین یک نفر را بکشم خیلی بهتره تا اینکه چندین مرد را بکشم "
و هدف معنایی این هست " نفس خودمان را باید رام کنیم ،به جای اینکه در فکر اصلاح دیگران باشیم "
در شعر هم گفته شده ؛ به جای اینکه مردان را بخاطر تعرض بکشم ، مادرم را میکشم و ریشهء فتنه میخشکد !
دوستان گرامی ، فراتر از حلقه بسته شیعه و سنی ایستاده . مولوی مولوی به هر مذهبی که بنامیم و برداشت کنیم . در همین ابیات گفته:
زانک هفصد پرده دارد نور حق
پردههای نور دان چندین طبق
یعنی برداشت های مختلف از دین را می پذیرد
از پس هر پرده قومی را مقام
صف صفاند این پردههاشان تا امام ( امام=جلو)
اهل صف آخرین از ضعف خویش
چشمشان طاقت ندارد نور بیش
انان که صف آخرند ،چشم شان طاقت این شدت نور را ندارد - یعنی آنچه را که درک می کنند ، در کلمات نمی گنجد تا به دیگری بیان کند
حدیث جان،
اشخاص باورمند را روشن و آگاه کردن اگر که غیر ممکن نباشد، امری بسیار بسیار بسیار (والله رویم نشد که چند تا بسیار دیگر اضافه کنم) دشوار است....
برای همین هم شیخ اجل آورده:
سخن از علم موسیقی با کر خطاست...
امید که کار بهتری راجایگزین کرده باشی
البته با پوزش از شیخ که بیانش چند کلمه پس و پیش شد....
درود بر شما عزیزان..
و درود بر روح پاک مولانا.
براستی که وی سالک واقعی راه حق بوده..
چرا که مانند ما خود را در کوچه پس کوچه های متعصبانه انواع مکاتب و قیل و قال مذاهب , سرگردان نکرده.
او بگونه ای امام را معرفی نموده که , خیل افراط گران , تنها به امام بیندیشند و در رابطه با نسب او و اینکه کدام فرقه بر حق است , اختلاف نکنند ,, تا از اصل مطلب دور نگردند.
ولی متاسفانه ما اکثرا نخواهیم فهمید.
و باز در بیت بعدی میفرمایند ,,
نه اول صف باشید و نه آخر صف.
یعنی حد وسط را انتخاب کنید.
همانطور که علی ع فرمود ,,
دو طایفه در رابطه با من اهل هلاکند.
یکی آنان که بامن عناد و کینه دارند,,
و دیگری آنان که مرا در حد الله میدانند.
این مصداق همان صف اول و آخر میماند.
مولانا نه عمر را بر حق دانسته و نه علی را.
هیچ اتهامی بر ایشان وارد نیست.
ایشان حد اعتدال را نگاه داشته اند .
یعنی همان نیکویی.
هدف فقط راه حقیقت است .
خودتان را در جزییات مذهب گم نکنید.
خرافات و وهم است در جزییات مذاهب
که ره را یکی راستی باشد و راهدارش.
برقرار و حق جو باشید.
پس اینطور که مولوی و شعرای دیگر می فرمایند که
پس بهر دوری ولیی قایمست
تا قیامت آزمایش دایمست
در هر دوره یه پیامبری وجود دارد که باید آنرا پیدا کنیم .
فرهاد جان دقیقا همینه . اما بجای کلمه پیامبر انسان کامل بزار . در هر دوره یک انسان کامل وجود داره که دریچه توجهات الهی هست . اگر درباره انسان کامل تحقیق کنی حقایق عجیبی برات هویدا میشه
بنام کسی که ما را افرید و ما از او غافلیم که اصل اوست. این اشعار فقط برای سالکان و مبارزان با نفسه که انرژی ذخیره شدشون جمل میشه تا روح از بدن جدا میشه بعد انسان فقیر از دنیا بریده اول امام زمانه طبق ایه خداوند و میبینه از هر نسلی که باشه چه امریکایی چه ایرانی که خداوند هادی رو به همه داده و اکثدا غافلند و سپس فقیر بی واسطه با خداوند صحبت میکنه وای که چی میگه مولانا علی و محمد ص هم موافقند
در تصوف ولایت که همان مرحله قطب و غوث باشد اختصاص به کسی ندارد و هر که بخواهد میتواند به این مقام نائل گردد. در نظر صوفیه هر کسی به مقام فناء و بقاء برسد از اولیاء خدا خواهد بود و هیچ فرقی بین او و بین ولایت پیامبر و سایر ائمه طاهرین قائل نمیباشند و میگویند همگی یکسان با نفوس پاکشان به خدا وصل هستند.
مثتوی می گوید :
«هر که را خواهی نکو باشد پرست هر کسی کو شیشه دل باشد شکست»
«پس امام حی قائم آن ولی است خواه از نسل عمر خواه از علی است»
امور زیادی وجود دارد که دلالت بر جدائی تشیع از تصوف میکند و یکی از این امور همین مطلبی است که صوفیه و عرفاء در قالب این اشعار مطرح کردهاند.
از اشعار بعدی افتراقات و تفاوتهای زیر بین تشیع و تصوف بدست میآید:
1 . صوفیه فقط بر ولایت تکوینی و کمال نفس متمرکز شدهاند و نسبت به ولایتهای تشریعی که ملازم با امامت، خلافت و زعامت ولیّ میباشد یا حالت انکار را دارند و یا به آن توجه ندارند. البته که صوفیان سنی مذهب هرگز قائل به مناصب امامت و زعامت در قالب حجّت خدا نمیباشند.
2 . جهت دیگری که تصوف در آن با تشیع فرق میکند اینست که در تصوف راه رسیدن به مراتب مختلف کمالات و حتی مرتبه کمال نهایی را سیر و سلوک و ریاضتکشیهای طاقتفرسا و سماع، غنا و تعشّق و امثال این امور میداند که از نظر شریعت اسلام بیشتر این اعمال حرام شمرده شدهاند. در دین مبین اسلام راههای دیگری از برای حصول کمالات نفسانی و تقرب به ذات الهی در قالبهای عبادات مختلف و اخلاقیات و اعمال صالح و امثال اینها وضع شده است و لکن در عین حال تعبّد و عمل به این امور انسان را هرگز به مقامی نمیرساند که حامل ولایت تشریعی و تکوینی گردد.
3 . در تشیع هیچ یک از ولاءهای انبیاء و ائمه طاهرین نمیتواند اکتسابی باشد نه ولاءهای تشریعی آنان که عدم اکتسابی بودن آن روشن و واضح است چون مقام و منصبهای تشریعی امامان قراردادی بوده و از طرف خداوند برای آنان جعل شده است. اما ولایت تکوینی انبیاء و ائمه معصومین که همان کمال نهائی انسان باشد و آنان را صالح از برای نبوت و امامت میگرداند نمیتواند اکتسابی باشد
از این حرفا گذشته یه سوال خودمونی دارم شما دینتونو از کجا می گیرین از سرچشمه اش یا از این ور و اونور...؟
درود و ممنون از توضیحات کاملتون
دوست ان است که همه چیز را برای خدا بخواهد... اگر واقعا راهجو و یا واقعا طلبه اید نه به طریق لباس. حقیقت ورای کل کل تفکراته چیزی که ابراهیم درود خدا بر او باد دزد با چیزی کا نولوی دید با عطار و عیسی و علی درود خدا بر همه اونها عین هم بود جبراییل و میکاییل و موقع باز شدن بصیرت و سپس امام زمانه تماما در بطن قرانه. گر دل شیر نداری سفر عشق نرو شریعت عرفان فلسفه تسنن و............. همه افسانس حقیقت فقط خداس عرش و فرش جفتش افریده خداس دوست عزیر خداوند فرمود به اندازه وسع خودتون بپرستید. پس بیایم هیچ کس و قضاوت نکنیم و داه رو از خود حی بخوایم شاید اهل حقیقت شدیمممممم.
دیگم مطلب نمیزاریم چون سانسور میشه ، در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام
در مورد عبارات " امام حی قایم " یا " ولی قایم " که در شعر بالا آمده همان طور که دوستان گفتند همین که این شخص مورد تایید و از جانب خداست کافی است حال هر کس که باشد . اما باید توجه کنیم که آن شخص " امام " است یعنی از سوی خدا به پیشوایی برگزیده شده پس شناختش بر ما واجب است . حال جناب مولوی به دنبال مصداق این شخص نرفته یا شاید هم نخواسته در این باره سخنی بگوید . البته حدیث مشهوری داریم که کلمه " ولی " در آن وارد شده که به دو صورت نقل شده : " من کنت مولاه فعلی مولاه " یا " من کنت ولیه فعلی ولیه " .
به نطرم این سوالی هم که علی آقا در آخر کامنتشون مطرح کردن بسیار به جا و در حکم یک تلنگر بود . گرچه مولوی ها و ابن سینا ها جایگاه والایی دارند لیکن دین را باید از سرچشمه گرفت .
شعر زیبایی بود
هم از نظر فن شعری و هم از نظر معنا
ولی اینکه بخوایم این شعر رو ملاک قرار بدیم و بگوییم که تنها سلوک الی الله اصل است و بقیه را کنار بگذاریم، من قبول ندارم.
قرب الی الله درسته، اصلی ترین هدفه. ولی خب راهش چطوریه؟
این راه هرچه که هست قواعد داره و این قواعد در چیزی به نام مذهب جمع میشه. قواعدی که خداوند رعایت آن را بر ما لازم دانسته.
قواعدی که ما بهش میگیم اسلام.
ممنون از حاشیه های دوستان
یاعلی
با سلام
نظره بنده حقیر اینه که مولانا در این شعر مردمی که تو توهم بودن و فکر میکردن امام زمان و یا مسیح قراره از آسمان بیاد و آگاه میکنه...پس به هر دوری ولی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است...پس الانم هم هست اما ما نمیشناسیم گرچه خیلی ها باور دارند که آسمان دهن باز میکنه بعدش یکی از اون بالا میاد.
با تشکر
سلامُ علیکم ای حقیقت جویان
چرا همۀ ابیات شعر رو با گوشِ جان نشینیدید؟
چرا فقط بر سر چند بیت همدیگر رو دشمن هم میدانید؟
مگر مولانا (علیه سلام و رحمت) در این ابیات نفرمود حق رو قبول کنید و با حق به حسودی برنخیزید؟
انبیا را واسطه زان کرد حق
تا پدید آید حسدها در قلق
زانکه کس را از خدا عاری نبود
حاسد حق هیچ دیّاری نبود
آن کسی کش مثل خود پنداشتی
زان سبب با او حسد برداشتی
چون مقرر شد بزرگی رسول
پس حسد نآید کسی را از قبول
معنی:
خداوند انبیا را برای آن خلق کرد تا حسد ها برانگیزد و مردم را آزمایش کند که چه کسی به خاطر حسد حق را زیر پا نمی گذارد
برای اینکه کسی نسبت به خدا عار و حسودی نداشت (زیرا خدا را بالاتر از خود همه می دانند)
و هیچ دیّاری (هیچ فرد یا دیر نشینی) به خدا حسودی نمی کند
ما با آن کسی که مثل خود بپنداریم با او حسودی می کنیم!
وقتی مقام رسالت پیامبر یا امامت ولی او قبول کنیم دیگر حسادت ما برانگیخته نمیشه
آن وقتی حسادت برانگیخته میشه که آن ولی را مثل خودمان یا بزرگان خودمان بپنداریم
پس هشداریم!
مولانای ما میخواهد بدون تعصب وحسادت و خود برتر بینی ولی زمان خود را بشناسیم
نگاه نکنیم که پدران و آباء ما چه اعتقادی داشتند بدون حسادت و غرور حق را بپذیریم
با پیدا کردن راه حق و قدم برداشتن در این راه ولیِ زمان می توانیم به سوی آخرت رفتگان و پدرانمان که از این حقیقتی که ما فهمیدیم و آنها نشد که بفهمند نور و عطر خوشی برای آنها بفرستیم
و سلام بر حقیقت یابندگان
سلام آقا مصطفی
ممکنه کتاب یا منبعی راجع ب انسان کامل معرفی کنید ؟
بسیار متشکرم
درود بر شما .
انسان کامل ( الانسان الکامل )
( یکی از آثار جناب عزیزالدّین نسفی )
درود بر شما
انسان کامل ( الانسان الکامل )
اثر جناب عزیزالدین نسفی
شناخت انسان کامل
پینوکیو از کارلو کلودی ضمن دیدن کارتون حنا دختری در مزرعه
سلام به همه
در خصوص «پس امام حی قایم آن ولیست
خواه از نسل عمر خواه از علیست»
من از کسانی که بر این بیت ایراد می گیرند و مولوی را منحرف می خوانند یه سوال دارم
این که به طور مثال حب و علاقه ای که ما به امام حسین (ع) و خاندان ایشان داریم ناشی از کار بزرگ ایشان است و این محبت پس از فهمیدن آزادگی و انسانیت حضرت در ما ب وجود آمده ویا بخاطر پسر امیرالمومنین و فاطمه ی کبری بودن و رابطه ی خویشاوندی با پیامبر؟ و اگر مثلا در طول تاریخ برای شخصی مصیبتی عین واقعه ی عاشورا پیش می آمد برای وی نیز هرسال عزاداری می کردیم ؟
خدا انبیا و امامان را نفرستاد تا ما انان را دوست داشته باشیم و هدف اصلی هدایت بشر بوده و اگر محبتی از انان در ما هست پس از دیدن فضایل و کرامات آن ها در ما پدید آمده
به نظر بنده آفت دین همین تعصباتی ست که در میان ما مسلمین است اگر هرسال بجای این همه عزاداری و مراسم هایی که برپا می شود و مضمون تمامی ان ها تشنگی و مظلومیت امام و خاندان وی است سعی می کردیم تا به نیت واقعی امام از قیام و شهادت که همان اجتناب از ظلم پذیری و مقابله با تزویر است بپردازیم روز ب روز جدایی باطنی مردم از دین بیش تر نمی شد
و اگر واژه ای بنام «اسلام هراسی» برسر زبان هاست ناشی از کوتاهی ما مسلمین به ویژه شیعیان در تبلیغ دین است چرا که پیامبر با اعمال و رفتار خویش بی فرهنگ ترین و جاهل ترین مردمان را شیفته ی علم و انسانیت و در یک کلام اسلام ساخت.یعنی امروزه مردم جاهل تر از ان دوره اند که از اسلام هراس دارند؟
در اسلام و سایر ادیان از منجی بشریت سخن گفته شده
و انچه مهم است رسالتی ست که بر دوش وی است و آن شخص چه امام زمان (که یقینا هم خود اوست) و چه عیسی مسیح (ع) و یا سوشیانت که در آیین زردشتی از وی سخن رفته باشد زیاد اهمیتی ندارد چرا که همه از یک زن و مرد خلق شده اند مولانا هم به این مهم اشاره دارد که اصل، رسالت و مسؤولیت
موکول شده به وی است
با تشکر
مولانا داره ماه را نشون میده اونوقت شما گیر دادی به انگشتش؟!!!
درود بر شما .
آفرین
ما در دنیای بسیار متفاوتی قرار داریم، با افکاری متفاوت؛ که در عین اینکه زبان متفاوتی برای گفتن و فهمیدن مفاهیم داریم، در مبانی یکسان بوده و یک حقیقت را جستجو می کنیم. این تفاوت فرهنگ، مسئولیت ما را برای اشاعه حقیقت از بین نمی برد. بنابراین باید گفت
1. مولانا از دید ما معصوم نیست. ولی می توان او را انسانی متعالی و بصیر دانست.
2. در جای جای آثار او تکیه بر قرآن و احادیث پیامبر(ص) به خوبی و پر رنگ دیده می شود.
3. زبان ادب و شعر و عرفان، اگر متکی به قرآن باشد، زبان گویایی برای هدایت اقشار زیادی از جوامع به سوی اسلام می باشد.
4. مولانا هم در میان مسلمانان، به عنوان عارفی وارسته و آگاه و هم در بین غیر مسلمانان و خصوصا ادب دوستان غربی، به عنوان ادیبی فرزانه و انسانی در اوج نشسته، که می تواند الگویی برای انسان گم گشته، مضطرب و افسرده امروز باشد، شناخته می شود.
و این ها همه می تواند زبان مشترک گویایی برای انتقال فرهنگی اصیل و غنی و آسمانی به دیگران باشد.
به نظر حقیر دانستن مذهب مولانا و اختلاف پیدا کردن بر سر ان دردی را دوا نمی کند . مولانا یا عارف و سالم و خداشناس بود و بس یا به قول شیخ بهایی : هر کس به زبان دل خود وصف تو گوید . بلبل به غزلخوانی و مطرب به ترانه/ ( البته به همه نظرات دوستان به شخصا احترام می گذارم)
اصلاح میکنم "مولانا عارف و سالک و خداشناس بود(عذر تقصیر از اشتباه تایپی)
سلام میترا
میتونی مقاله انسان کامل نوشته عزیزالدین نسفی عارف قرن 5 روبخونی
آن بکی از خشم مادر را بکشت
هم به زخم خنجر و هم زخم مشت
هی تو مادر را چرا کشتی بگو
او چه کرد آخر بگو ای زشت خو778
گفت کاری کرد کآن کار عار ویست
کشتمش کآن خاک ستار ویست
او را سرزنش کردند که چرا مادرت را کشتی؟؟!!
جواب داد که او کاری کرد که مایه ننگ اوست.
گفت آن کس را بکش ای محتشم
گفت پس هر روز مردی را کشم
کشتم او را رستم از خون های خلق
نای او برم بهست از نای خلق781
گفتند چرا به جای مادرت آن مرد را نکشتی؟!
گفت در این صورت باید هر روز مردی را بکشم.مادرم را کشتم تا از خون های خلق رها شوم.
نفس تست آن مادر بد خاصیت
که فساد اوست در هر ناحیت
مولانا در این تمثیل عالی نفس آدمی را با آن مادر بدکاره مقایسه می کند.
از وی این دنیای خوش بر تست تنگ
از پی او با حق و با خلق جنگ784
به خاطر نفس، بابد هر روز با فردی گلاویز شوی.
نفس کشتی باز رستی ز اعتذار
کس تو را دشمن نماند در دیار785
اگر نفست را (چون آن مادر) کشتی ،دیگر دشمنی نخواهی داشت.
جمعه ها مثنوی را همراهی کتید
کانال آرامش و پرواز روح (وبلاگ و کانال)
arameshsahafian@
آنچه که من برداشت کردم حقیقت عمر و علی نیست.بلکه به نسلهاشون اشاره میکنه.بودند کافرانی که از نسل محمد (ص)بودند و بودند مومنانی از نسلهای دیگه...پس فارغ از هرگونه تعصب و با ذهن خالی و بدون قضاوت اصل مطلب رو دریابیم که انسان باشیم به گفتار نیک و کردار نیک و رفتار نیک.اگر اینگونه بودیم پس در راه و روش همه ی انسانهای پاک از نسل عمر گرفته تا نسل علی هستیم.خداوند در قران هم میفرماید ما شما رو به آنچه در دل دارید مواخذه میکنیم نه به آنچه بر زبان میرانید.پس واژه ها رو باید کنار زد...برای حرف حق زدن نیاز نیست سنگ حسین و علی و محمد و ابوبکر و عمر و خیام ومولوی و.... رو به سینه بزنیم.فقط کافیه گفتار و کردارمون خدایی باشه و پرهیزکار باشیم.به نظرم این جمله ی خداست که میگه ما برون را ننگریم و قال را....ما درون را بنگریم و حال را
در ادامه هم این جمله رو بگویم که هرچند در زمان قدیم نبودم و به چشم وقایع رو ندیدم اما تا پایان عمرم دعاگوی همه ی انسانهای پاک سرشتی هستم که نه به هیچ اسمی توهین کردن و نه به هیچ واژه ای تعصب داشتن.بلکه فقط در عمل نشون دادن که خداپرست واقعی هستن.درود خدا بر همه ی انسانهای پاک...از عمل و رفتارم باید نشون بدم که علی و حسین و محمد و ...کی بودن؟!فقط به زبان آوردن نامشون و تعصب داشتن چه سودی داره؟!
مذهب مولانا و ازادگان مذهب محمد رسول الله است حال ببینید محمد شیعی است یا سنی که صد البته هیچ کدام محمد تسلیم است تسلیم الله و تسلیم هو همانطور که الیاس بود و شعیب و زرتشت و موسی ... و دیگران که همه تسلیم بودند و دیگر هیچ و اما انکه تسلیم است و مسلمان چه نوح باشد و قبل او وچه محمد باشد و بعد او همه رسیدن راهی دارند و الگویی حال باید گشت و پیدا کرد
درود.
یک بیت از لسان الغیب تقدیم میکنم.احساس بنده در این اینست که مولانا استاد معرفت خواهان چنین تفکری ایست.
جنگ هفتادو ملت همه را عرز بنه...
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
دین ۷۳ میتونه تمام این کلمات رو برایمان شفاف کنه فقط کافیست انسان کامل رو پیدا کنین چرا که اوست که آن آهنیست که در مجاورت آتش است.همان قائم و ولی ایست.
پیروز باشید
اتفاقا برای من هم سوال شده که چرا خداوندِ علیِ أعلیٰ میقات حضرت موسی(ع) رو در ۳۰ روز به پایان نرساند که اون اختلاف و گمراهی در قوم بنی اسرائیل پیش نیاد؟
این آزمایش این قوم در غیاب پیامبرشان بود
و موردی هم که شما گفتید آزمایش امت آخرالزمان در غیاب پیامبرشان هست، هرچند که در قرآن آیات تطهیر، مودت، ولایت و ... هدایتگرند.
زین سبب پیغامبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آنک آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند.
سلام
نمیدانم که پس از این مدت همچنان به این محل سر میزنید یا خیر
ولی برای آنچه که گفتی ، اینکه نام ائمه در قرآن نیامده یک مثالی می زنم
1.اولین کسی که به پیامبر ایمان آورد چه کسی بود؟ امیرالمومنین علی (ع) که 23 سال در همه حال همراه حضرت رسول (ص) بود
از امیر المومنین در همه کتب اهل سنت حدود 500 حدیث از حضرت رسول نقل شده ، در برابر از ابی هریره (که فقط دو سال پیامبر رو درک کرد) بیش از 5000 حدیث نقل شده! (امیرالمومنین نفر دهم در بین راویان حدیث شده!)
2.اهل جماعت (پیروان سقیفه) خلاف صریح قرآن ((لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا ﴿احزاب 21﴾)) و ((إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (احزاب 33))) اعتقاد به معصوم نبودن پیامبر دارند و حتی اون فرد زشتکار به پیامبر جسارت کرد
و موارد بسیار دیگر ، کسانی که در کنار پیامبر بودند و اینگونه همه چیز را تحریف کردند آیا به قرآن رحم میکردند؟
سلام
خدمت عزیزانی که دراین بخش مثنوی به دنبال کشف مذهب جناب مولانا میگردند عرض مینمایم که ابیات مطرح شده در قالب تمثیل آورده شده واصلا ربطی به مذهب ایشان نداره وبهتر است با تعمق بیشتر بخوانید وجان کلام را دریابید در ثانی حالا ایشان شیعه،اهل تسنن، نصرانی ،یهودی یا اصلا لاییک باشه چه فرق میکنه ایشان افتخار نوع بشری است فارغ از مذهب و موطن وزبان وسایر موارد.
در پناه حق باشید
پس به هر دوری ولیی قائم است
به هر دوری یک ولی . برای هر دوره ای یک ولی وجود داره . اگر برای همه دوران یک ولی وجود داشت میبایست شعر بگونه دیگر میبود
خواه از نسل عمر خواه از علی
اینجا دقیقا اشاره میکنه که ولی یا امام زمان ممکنه از هر نسل و تباری باشه که برای هر دوره یک ولی ظهور میکنه .
دل نباشد
تن چه داند گفت و گو
دل نجوید
تن چه داند جست و جو