گنجور

بخش ۲۰ - ملامت‌کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت

آن یکی از خشم، مادر را بِکُشْت
هم به زخمِ خَنْجَر و هم زخمِ مُشْت
آن یکی گفتش که: از بدگوهری
یاد ناوردی تو حقِ مادری؟
هی تو مادر را چرا کُشتی؟ بگو
او چه کرد آخر بگو ای زشت‌خو؟
گفت: کاری کرد کان عار وی است
کشتمش کان خاک، سَتّار وی است
گفت: آن‌کس را بِکُش ای مُحْتَشَم
گفت: پس هر روز مَردی را کُشَم
کُشْتَم او را رَستم از خون‌های خلق
نای او بُرَّم بِه است از نای خلق
نَفْسِ توست آن مادرِ بدخاصیت
که فساد اوست در هر ناحیت
هین بِکُش او را که بهرِ آن دَنی
هر دمی، قصدِ عزیزی می‌کنی
از وی این دنیای خوش بر توست تنگ
از پیِ او، با حق و با خلق، جنگ
نَفْس کُشتی باز رَستی ز اعْتِذار
کس، تو را دشمن نَمانَد در دیار
گر شکال آرد کسی بر گفتِ ما
از برای انبیا و اولیا
کانبیا را نی که نَفْسِ کُشْته بود
پس چراشان دشمنان بود و حسود؟
گوش نِه تو، ای طلب‌کار صواب
بشنو این اشکال و شُبْهَت را جواب
دشمنِ خود بوده‌اند آن مُنْکِران
زخم، بر خود می‌زدند ایشان، چنان
دشمن، آن باشد که قصدِ جان کند
دشمن، آن نَبْوَد که خود، جان می‌کَنَد
نیست خفاشک، عدوی آفتاب
او، عدوی خویش آمد در حجاب
تابشِ خورشید او را می‌کُشَد
رنجِ او، خورشید هرگز کِی کَشَد؟
دشمن، آن باشد کز او آید عذاب
مانع آید لعل را از آفتاب
مانعِ خویش‌اند جملهٔ کافران
از شعاعِ جوهرِ پیغمبران
کِی حجابِ چشمِ آن فردند خلق؟
چشم خود را کور و کژ کردند خلق
چون غلام هندوی کو کین کِشَد
از ستیزهٔ خواجه، خود را می‌کُشَد
سرنگون می‌افتد از بامِ سرا
تا زیانی کرده باشد خواجه را
گر شود بیمار، دشمن با طبیب
ور کند کودک، عداوت با ادیب
در حقیقت، رهزنِ جانِ خَودند
راهِ عقل و جانِ خود را خود زَدند
گازُری گر خشم گیرد ز آفتاب
ماهیی گر خشم می‌گیرد ز آب
تو یکی بنگر که را دارد زیان
عاقبت کِبْوَد سیه‌اختر از آن؟
گر تو را حق آفریند زشت‌رو
هان مَشو هم زشت‌رو، هم زشت‌خو
ور بَرَد کَفْشَت مَرو در سنگلاخ
ور دو شاخه‌ستت مشو تو چار شاخ
تو، حَسودی کز فلان، من، کم‌ترم
می‌فَزاید کم‌تری در اخترم
خود، حَسَد، نقصان و عیبی دیگر است
بلک از جمله کمی‌ها بتّر است
آن بلیس از ننگ و عارِ کم‌تری
خویش را افکند در صد اَبْتَری
از حَسَد می‌خواست تا بالا بُوَد
خود چه بالا بلک خون‌پالا بُوَد
آن ابوجهل از محمّد ننگ داشت
وز حَسَد خود را به بالا می‌فَراشت
بوالحِکَم نامش بُد و بوجَهْل شد
ای بسا اهل از حَسَد، نااهل شد
من ندیدم در جهانِ جست‌وجو
هیچ اهلیّت، بِه از خوی نکو
انبیا را واسطه زان کرد حق
تا پدید آیَد حَسَدها در قَلَق
زانک کس را از خدا عاری نبود
حاسِدِ حق، هیچ دَیّاری نبود
آن کسی کش مِثْلِ خود پنداشتی
زان سَبَب با او، حَسَد برداشتی
چون مُقَرَّر شد بزرگی رسول
پس حَسَد نایَد کسی را از قبول
پس به هر دوری، ولیی قائم است
تا قیامت، آزمایش، دائم است
هر که را خوی نکو باشد بِرَست
هرکسی کاو شیشه‌دل باشد شِکَسْت
پس امامِ حیِّ قائم، آن ولی‌ست
خواه از نسلِ عُمَر خواه از عَلی‌ست
مهدی و هادی، وی‌ست ای راه‌جو
هم نهان و هم نشسته، پیشِ رو
او چو نور است و خرد، جبریل اوست
وان ولیِ کم از او، قندیلِ اوست
وانک زین قندیلِ کم‌مشکاتِ ماست
نور را در مرتبه، ترتیب‌هاست
زانک هفصد پرده دارد نورِ حق
پرده‌های نور دان چندین طَبَق
از پس هر پرده، قومی را مقام
صف‌صف‌اند این پرده‌هاشان تا امام
اهلِ صفِ آخرین از ضعفِ خویش
چشمشان طاقت ندارد نورِ بیش
وان صفِ پیش از ضعیفی بصر
تاب نارَد روشنایی، بیش‌تر
روشنایی کاو حیاتِ اول است
رنجِ جان و فتنهٔ این اَحْوَل است
اَحْوَلی‌ها اندک‌اندک کم شود
چون ز هفصد بگذرد او یَم شود
آتشی کاصلاحِ آهن یا زَر است
کی صَلاحِ آبی و سیبِ تر است؟
سیب و آبی، خامیی دارد خفیف
نِی چو آهن، تابشی خواهد لطیف
لیک آهن را لطیف، آن شعله‌هاست
کو جذوبِ تابشِ آن اژدهاست
هست آن آهن، فقیرِ سخت‌کش
زیر پتک و آتش است او سرخ و خوش
حاجِبِ آتش بُوَد بی‌واسطه
در دلِ آتش رَوَد بی‌رابطه
بی‌حجاب آب و فرزندان آب
پختگی ز آتش نیابند و خطاب
واسطه دیگی بود یا تابه‌ای
همچو پا را در روش پاتابه‌ای
یا مکانی در میان تا آن هوا
می‌شود سوزان و می‌آرد بما
پس فقیر آنست کو بی واسطه‌ست
شعله‌ها را با وجودش رابطه‌ست
پس دل عالم ویست ایرا که تن
می‌رسد از واسطهٔ این دل به فن
دل نباشد تن چه داند گفت و گو
دل نجوید تن چه داند جست و جو
پس نظرگاه شعاع آن آهنست
پس نظرگاه خدا دل نه تنست
بس مثال و شرح خواهد این کلام
لیک ترسم تا نلغزد وهم عام
تا نگردد نیکوی ما بدی
اینک گفتم هم نبد جز بی‌خودی
پای کژ را کفش کژ بهتر بود
مر گدا را دستگه بر در بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن یکی از خشم، مادر را بِکُشْت
هم به زخمِ خَنْجَر و هم زخمِ مُشْت
هوش مصنوعی: جوانی از سر خشم، مادرش را به قتل رساند و او را هم با زخم چاقو و هم با زخم مشت آسیب زد.
آن یکی گفتش که: از بدگوهری
یاد ناوردی تو حقِ مادری؟
هوش مصنوعی: یکی به دیگری گفت: آیا فراموش کرده‌ای که بدی‌های کسانی را که به دنیا آورده‌اند، به یاد نیاوری و به حق مادری احترام نگذاری؟
هی تو مادر را چرا کُشتی؟ بگو
او چه کرد آخر بگو ای زشت‌خو؟
هوش مصنوعی: چرا به مادر خود آسیب زدی؟ بگو او چه کاری کرده که اینقدر از او دلخور هستی؟ ای انسان زشت‌طبع!
گفت: کاری کرد کان عار وی است
کشتمش کان خاک، سَتّار وی است
هوش مصنوعی: گفت: این کار من باعث شد که او سرشکسته شود، به خاطر اینکه من او را کشتم، اما زمین، مخفی‌کننده عیب‌های اوست.
گفت: آن‌کس را بِکُش ای مُحْتَشَم
گفت: پس هر روز مَردی را کُشَم
هوش مصنوعی: او گفت: اگر قرار است کسی را بکشید، پس هر روز باید یک نفر را بکشید.
کُشْتَم او را رَستم از خون‌های خلق
نای او بُرَّم بِه است از نای خلق
هوش مصنوعی: من او را کشتم و از خون‌های مردم رها شدم، نوا و صدای او برایم بهتر از نواهای دیگران است.
نَفْسِ توست آن مادرِ بدخاصیت
که فساد اوست در هر ناحیت
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نفس انسانی، مانند یک مادر ناپسند و بد خاصیت است که فساد و مشکلاتش در تمام جوانب زندگی فرد دیده می‌شود. به عبارت دیگر، نفس نمی‌تواند خیر و خوبی به انسان هدیه دهد و بیشتر عامل ایجاد مشکلات و انحرافات در زندگی‌اش است.
هین بِکُش او را که بهرِ آن دَنی
هر دمی، قصدِ عزیزی می‌کنی
هوش مصنوعی: مراقب باش که او را به خطر نینداز، زیرا هر لحظه که به دنیا فکر می‌کنی، قصد آزار کسی را داری که برایت عزیز است.
از وی این دنیای خوش بر توست تنگ
از پیِ او، با حق و با خلق، جنگ
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر او برای تو خوشایند است، اما به دنبال او دچار تنگنا شده‌ای و با خدا و مردم در حال جنگی.
نَفْس کُشتی باز رَستی ز اعْتِذار
کس، تو را دشمن نَمانَد در دیار
هوش مصنوعی: اگر نفس خود را کنترل کنی و از دیگران عذرخواهی نکنی، هیچ دشمنی در سرزمین تو باقی نخواهد ماند.
گر شکال آرد کسی بر گفتِ ما
از برای انبیا و اولیا
هوش مصنوعی: اگر کسی بر سخنان ما در مورد پیامبران و اولیا اعتراضی کند، ما می‌دانیم که این اعتراض نشانه‌ای از نادانی اوست.
کانبیا را نی که نَفْسِ کُشْته بود
پس چراشان دشمنان بود و حسود؟
هوش مصنوعی: آیا کسی که دلش را از کینه و حسد پاک کرده بود، باید از دشمنان و حسودان در امان می‌بود؟
گوش نِه تو، ای طلب‌کار صواب
بشنو این اشکال و شُبْهَت را جواب
هوش مصنوعی: ای طلب‌کار حقیقت، به سخنان من توجه کن و به این پرسش و شبهه‌ات پاسخ بده.
دشمنِ خود بوده‌اند آن مُنْکِران
زخم، بر خود می‌زدند ایشان، چنان
هوش مصنوعی: دشمنان خودشان بوده‌اند کسانی که به زخم‌هایشان توجه نکرده و خود را آسیب می‌زنند.
دشمن، آن باشد که قصدِ جان کند
دشمن، آن نَبْوَد که خود، جان می‌کَنَد
هوش مصنوعی: دشمن واقعی کسی است که به شما آسیب می‌زند و قصد جان شما را دارد، نه کسی که به خاطر خود جانش را به خطر می‌اندازد.
نیست خفاشک، عدوی آفتاب
او، عدوی خویش آمد در حجاب
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان می‌شود که خفاش که در تاریکی زندگی می‌کند، دشمن نور خورشید است. اما اکنون خودش به وسیله حجاب یا پوششی که بر خود دارد، در واقع با مشکل و دشمنی مواجه شده است. این اشاره به تضاد بین نور و تاریکی و در نهایت تلخی و تناقض در وضعیت او دارد.
تابشِ خورشید او را می‌کُشَد
رنجِ او، خورشید هرگز کِی کَشَد؟
هوش مصنوعی: تابش خورشید او را به شدتی تحت فشار قرار می‌دهد، اما آیا خورشید هیچ‌گاه کسی را به‌راستی از پا می‌اندازد؟
دشمن، آن باشد کز او آید عذاب
مانع آید لعل را از آفتاب
هوش مصنوعی: دشمن کسی است که باعث درد و رنج ما شود و مانع از درخشش زیبایی‌ها و برکات زندگی‌مان شود.
مانعِ خویش‌اند جملهٔ کافران
از شعاعِ جوهرِ پیغمبران
هوش مصنوعی: همهٔ کافران مانع از درخشش و نور وجود پیامبران هستند.
کِی حجابِ چشمِ آن فردند خلق؟
چشم خود را کور و کژ کردند خلق
هوش مصنوعی: کی گفته که مردم مانع دیدن آن فرد شده‌اند؟ این خود مردم هستند که چشمانشان را بسته و بینا نمی‌بینند.
چون غلام هندوی کو کین کِشَد
از ستیزهٔ خواجه، خود را می‌کُشَد
هوش مصنوعی: مثل غلام هندی که از درگیری‌های خواجه دل‌خوش نیست و به خاطر آن ناراحتی به خود آسیب می‌زند.
سرنگون می‌افتد از بامِ سرا
تا زیانی کرده باشد خواجه را
هوش مصنوعی: از بام خانه سقوط می‌کند تا به خواجه آسیب رسانده باشد.
گر شود بیمار، دشمن با طبیب
ور کند کودک، عداوت با ادیب
هوش مصنوعی: اگر کسی بیمار شود، دشمنی او با پزشک بیشتر می‌شود و اگر کودک به خطایی بیفتد، ممکن است با معلم خود هم خصومت کند.
در حقیقت، رهزنِ جانِ خَودند
راهِ عقل و جانِ خود را خود زَدند
هوش مصنوعی: در واقع، کسانی که باعث آسیب به روح و جان خود می‌شوند، خودشان به عقل و روح خود آسیب می‌رسانند.
گازُری گر خشم گیرد ز آفتاب
ماهیی گر خشم می‌گیرد ز آب
هوش مصنوعی: اگر گرگِ زرد در برابر آفتاب خشمگین شود، ماهی نیز وقتی در آب باشد، آنجا را به خاطر شرایط خود ناگوار می‌بیند.
تو یکی بنگر که را دارد زیان
عاقبت کِبْوَد سیه‌اختر از آن؟
هوش مصنوعی: بنگر که در نهایت چه کسی زیان می‌بیند، آیا شوم‌قدری است که سرنوشتش تیره و تار است؟
گر تو را حق آفریند زشت‌رو
هان مَشو هم زشت‌رو، هم زشت‌خو
هوش مصنوعی: اگر خداوند تو را با ظاهری نازیبا بیافریند، نباید ناامید شوی؛ زیرا هم می‌تواند در باطن زشت باشد و هم در رفتار و نفس.
ور بَرَد کَفْشَت مَرو در سنگلاخ
ور دو شاخه‌ستت مشو تو چار شاخ
هوش مصنوعی: اگر پایت لنگی کرد و در شنزار رفتی، به دو سمت نرو که به چهار طرف مبتلا نشوی.
تو، حَسودی کز فلان، من، کم‌ترم
می‌فَزاید کم‌تری در اخترم
هوش مصنوعی: تو به خاطر حسد به کسی، فکر می‌کنی که من کمتر از تو هستم، اما در واقع، من در سرنوشت و تقدیر خود کمتر از تو نیستم.
خود، حَسَد، نقصان و عیبی دیگر است
بلک از جمله کمی‌ها بتّر است
هوش مصنوعی: حسادت و نواقصی که در وجود ما هست، از جمله کمبودهایی هستند که ممکن است بدتر از دیگر مشکلات باشند.
آن بلیس از ننگ و عارِ کم‌تری
خویش را افکند در صد اَبْتَری
هوش مصنوعی: آن موجود شرور که از عیب و ننگ کمتر خود شرمنده شد، در میان عیب‌های بسیار خود را پنهان کرد.
از حَسَد می‌خواست تا بالا بُوَد
خود چه بالا بلک خون‌پالا بُوَد
هوش مصنوعی: حسادت باعث می‌شود تا آدم بخواهد که خودش برتری و بزرگی پیدا کند، اما نمی‌داند که این حسادت ممکن است به بدبختی و گرفتاری او منجر شود.
آن ابوجهل از محمّد ننگ داشت
وز حَسَد خود را به بالا می‌فَراشت
هوش مصنوعی: ابوجهل از پیامبر اسلام خجالت می‌کشید و به خاطر حسادت، خود را بالاتر از او نشان می‌داد.
بوالحِکَم نامش بُد و بوجَهْل شد
ای بسا اهل از حَسَد، نااهل شد
هوش مصنوعی: بوالحکم نامی داشت و به دلیل حسد، برخی از مردم او را نادان خواندند و به او بی‌احترامی کردند.
من ندیدم در جهانِ جست‌وجو
هیچ اهلیّت، بِه از خوی نکو
هوش مصنوعی: من در جست‌وجوی دنیا هیچ چیز باارزشی بهتر از نیکی و خوب‌خویی ندیدم.
انبیا را واسطه زان کرد حق
تا پدید آیَد حَسَدها در قَلَق
هوش مصنوعی: خداوند برای برقراری ارتباط و هدایت انسان‌ها، پیامبران را فرستاد تا کینه‌ها و حسدهای درونی انسان‌ها را نمایان کند و آن‌ها را به چالش بکشد.
زانک کس را از خدا عاری نبود
حاسِدِ حق، هیچ دَیّاری نبود
هوش مصنوعی: هیچکس از نعمت‌های الهی خالی نیست و آن کس که حسد می‌ورزد، هیچ معصوم و بی‌عیب نیست.
آن کسی کش مِثْلِ خود پنداشتی
زان سَبَب با او، حَسَد برداشتی
هوش مصنوعی: آن کسی را که شبیه خود می‌پنداشتی، به همین خاطر از او حسادت کردی.
چون مُقَرَّر شد بزرگی رسول
پس حَسَد نایَد کسی را از قبول
هوش مصنوعی: زمانی که مقام و عظمت رسول (پیامبر) تعیین شد، دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند به خاطر حسادت از پذیرش او خودداری کند.
پس به هر دوری، ولیی قائم است
تا قیامت، آزمایش، دائم است
هوش مصنوعی: در هر زمان و مکانی، فردی رهبری وجود دارد که تا زمان قیامت برپا خواهد بود و انسان‌ها در این مسیر همواره مورد آزمایش قرار خواهند گرفت.
هر که را خوی نکو باشد بِرَست
هرکسی کاو شیشه‌دل باشد شِکَسْت
هوش مصنوعی: هر کسی که نیکی و اخلاق خوب داشته باشد، در زندگی کامیاب می‌شود؛ اما کسی که دلش نرم و آسیب‌پذیر باشد، در برابر مشکلات شکست خواهد خورد.
پس امامِ حیِّ قائم، آن ولی‌ست
خواه از نسلِ عُمَر خواه از عَلی‌ست
هوش مصنوعی: امام زنده و قائم، همان ولی و پیشوای ماست، چه از نسل عمر باشد و چه از نسل علی.
مهدی و هادی، وی‌ست ای راه‌جو
هم نهان و هم نشسته، پیشِ رو
هوش مصنوعی: مهدی و هادی، ای کسی که در جستجوی راهی، او هم در دل پنهان است و هم در مقابل تو نشسته است.
او چو نور است و خرد، جبریل اوست
وان ولیِ کم از او، قندیلِ اوست
هوش مصنوعی: او همچون نور و دانش است و فرشتۀ وحی برای اوست، و آن ولی که از او کمتر است، مانند چراغی از نور او می‌درخشد.
وانک زین قندیلِ کم‌مشکاتِ ماست
نور را در مرتبه، ترتیب‌هاست
هوش مصنوعی: نور ما از قندیل کوچک ما می‌تابد و در این نور، همه چیز به ترتیب و نظم خاصی قرار دارد.
زانک هفصد پرده دارد نورِ حق
پرده‌های نور دان چندین طَبَق
هوش مصنوعی: زیرا نور حقیقت دارای هفتصد پرده است و از این رو، نور را در لایه‌ها و طبقات مختلفی می‌توان شناخت.
از پس هر پرده، قومی را مقام
صف‌صف‌اند این پرده‌هاشان تا امام
هوش مصنوعی: پشت هر پرده‌ای، گروهی قرار دارند که در انتظار صف‌آرایی هستند تا به پیشوای خود برسند.
اهلِ صفِ آخرین از ضعفِ خویش
چشمشان طاقت ندارد نورِ بیش
هوش مصنوعی: افرادی که در آخر صف قرار دارند، به دلیل ناتوانی و ضعف خود، نمی‌توانند درخشش و نور بیشتری را تحمل کنند.
وان صفِ پیش از ضعیفی بصر
تاب نارَد روشنایی، بیش‌تر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که، آن صفی که قبل از ضعف در دید قرار گرفته، نمی‌تواند نور را به خوبی ببیند و بیشتر از این نمی‌تواند تحمل کند.
روشنایی کاو حیاتِ اول است
رنجِ جان و فتنهٔ این اَحْوَل است
هوش مصنوعی: نور و زندگی اولیه، همراه با رنج و تلاطم‌های موجود در این وضعیت است.
اَحْوَلی‌ها اندک‌اندک کم شود
چون ز هفصد بگذرد او یَم شود
هوش مصنوعی: به تدریج از تعداد احوال و ویژگی‌های انسان‌ها کاسته می‌شود، زمانی که به مرز هفتصد سالگی برسند، دیگر به صورت کامل در می‌آیند و تغییر می‌کنند.
آتشی کاصلاحِ آهن یا زَر است
کی صَلاحِ آبی و سیبِ تر است؟
هوش مصنوعی: آتش که برای ذوب کردن آهن یا طلا به کار می‌رود، چگونه می‌تواند برای اصلاح و بهبود آب و سیب تازه مناسب باشد؟
سیب و آبی، خامیی دارد خفیف
نِی چو آهن، تابشی خواهد لطیف
هوش مصنوعی: سیب و آب با خود کم‌ارزشی دارند، اما وقتی نازک و ظریف شوند، مثل آهن، درخشندگی خاصی پیدا می‌کنند.
لیک آهن را لطیف، آن شعله‌هاست
کو جذوبِ تابشِ آن اژدهاست
هوش مصنوعی: اما آهن نرم و لطیف، همان شعله‌هایی است که تحت تأثیر تابش آن اژدها قرار دارد.
هست آن آهن، فقیرِ سخت‌کش
زیر پتک و آتش است او سرخ و خوش
هوش مصنوعی: آن آهن که زیر فشار و حرارت سختی قرار دارد، در حقیقت فقیر و دردمندی است که با تحمل این شرایط، به رنگ سرخ و زیبا درآمده است.
حاجِبِ آتش بُوَد بی‌واسطه
در دلِ آتش رَوَد بی‌رابطه
هوش مصنوعی: آتش را می‌توان از طریق حجاب و مانعی مشاهده کرد، اما بدون هیچ واسطه‌ای، خود آتش به دل آدمی راه پیدا می‌کند و تأثیرش را بر او می‌گذارد.
بی‌حجاب آب و فرزندان آب
پختگی ز آتش نیابند و خطاب
هوش مصنوعی: آب و فرزندانش در حالت طبیعی نمی‌توانند پخته و تغییر کنند، زیرا برای این کار نیاز به آتش و حرارت دارند.
واسطه دیگی بود یا تابه‌ای
همچو پا را در روش پاتابه‌ای
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی از وسیله یا ظرف اشاره شده که به مانند پا در داخل آن قرار دارد. این بیان به یک رابط یا واسطه اشاره دارد که به نوعی دو چیز را به هم متصل می‌کند.
یا مکانی در میان تا آن هوا
می‌شود سوزان و می‌آرد بما
هوش مصنوعی: به مکانی پناه ببریم تا زمانی که هوای گرم و سوزان در بیفتد و به ما آسیب نرساند.
پس فقیر آنست کو بی واسطه‌ست
شعله‌ها را با وجودش رابطه‌ست
هوش مصنوعی: فرد فقیر کسی است که بدون هیچ واسطه‌ای می‌تواند با شعله‌ها ارتباط برقرار کند و در واقع این ارتباط را با وجود خود احساس می‌کند.
پس دل عالم ویست ایرا که تن
می‌رسد از واسطهٔ این دل به فن
هوش مصنوعی: پس دل انسان آگاهی و شناختی دارد که از طریق این دل، وجود او به کارهای هنری و فنون مختلف راه پیدا می‌کند.
دل نباشد تن چه داند گفت و گو
دل نجوید تن چه داند جست و جو
هوش مصنوعی: اگر دل وجود نداشته باشد، بدن چگونه می‌تواند سخن بگوید و هرگز از دل خبری نخواهد بود. بدن هم که نمی‌تواند به دنبال چیزی برود.
پس نظرگاه شعاع آن آهنست
پس نظرگاه خدا دل نه تنست
هوش مصنوعی: نگاه و توجه خداوند به دل‌ها است و نه به تن‌ها؛ به عبارت دیگر، آنچه مهم است و مورد توجه قرار می‌گیرد، باطن و روح انسان‌هاست نه ظاهر و جسم آن‌ها.
بس مثال و شرح خواهد این کلام
لیک ترسم تا نلغزد وهم عام
هوش مصنوعی: این سخن نیاز به توضیحات و مثال‌های زیادی دارد، اما می‌ترسم که فهم عمومی به اشتباه بیفتد و دچار سردرگمی شود.
تا نگردد نیکوی ما بدی
اینک گفتم هم نبد جز بی‌خودی
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی ما به زشتی تبدیل نشود، من این را گفتم که جز از خود بی‌خبری، چیز دیگری نیست.
پای کژ را کفش کژ بهتر بود
مر گدا را دستگه بر در بود
هوش مصنوعی: بهتر است که پای کسی که راهش کج است، کفش مناسب بپوشد، همچنین بهتر است که کسی که نیازمند است، دروازه‌ای برای دسترسی به کمک داشته باشد.

خوانش ها

بخش ۲۰ - ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت به خوانش بامشاد لطف آبادی

حاشیه ها

1391/12/24 14:02
امین مرادحاصل

در بیت 42 شاعر ماهیت اعتقادی خود را ارائه می کند. «پس امام حی قایم آن ولیست خواه از نسل عمر خواه از علیست»
در نتیجه هیچ جای شبه ای برای انحراف او از مذهب حق باقی نمی گذارد.

1403/08/30 11:10
صدای سخن عشق

قوم یهود هم با همین بهانه های بنی اسراییلی در یک روز کلی پیامبر کشت.

خودش اخر بیت میگه دیگه بسه بهتره چیزی نگم که باعث گمراهی عوام میشه

دقیقا همینایی که میگن حافظ که حافظ کل قران مشروب میخورده و خانم بازی میکرده به مولانا هم همین نسبت های غلط رو میزنن

1393/01/22 19:03
صفا

درود بر آزاد اندیشی و روشنفکری مولانا ...
اگر مولانا از مذهب اهل شریعت خشک مغزان دور شده درود بر او. . که شیوه و روش و راهش چنین است و برای همین دوستش داریم و دارند. پس امام حی قایم آن ولیست ... خواه از نسل عمر خواه از علیست ...
مهم امام حی قایم است و بس که از سوی خدا تایید شده. می خواد شما باشی یا من یا هر کسی دیگه.

1393/02/27 12:04
ناشناس

مولانا در این شعر سنگ تمام گذاشته و اعتقادات شیعه واقعی را با اشاره به حدیث الفقر و فخری پیغمبر که همان فقر یا به زبان فارسی درویشی است به بهترین شکل بیان کرده فقط کافی است به تک تک کلمات آن دقت بفرمائید. ایشان ضمن اینکه به اعتقاد شیعه مبنی بر وجود قائم در هر زمان اشاره می فرمایند، دقیقا از عبارات شیعه یعنی کلمه مهدی استفاده می کنند ولی امام خود را حی و حاظر می بیند. البته از آنجا که مولانا درهمان زمان هم می دانسته افکار منجمد توانایی درک این مطالب را ندارند در سه بیت آخر جواب آن ها را می دهد.

1393/02/04 14:05
بنده خدا

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین ...
الحمدلله الذی جعلنا من المتسکین بولایه امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام!
با سلام و عرض ادب خدمت همه عزیزان:
متاسفانه اخیرا عده‌ای سعی دارند وجود نورانی مولانا را مخدوش نمایند و غالبا به بیت فوق الاشاره استناد می‌کنند. در این خصوص چند نکته حایز اهمیت است و برای درک مفهوم یک جمله از یک سخنران مطالعه و بررسی سخنان قبل و بعد او بسیار اهمیت دارد:
1- مولانا قبل از آن فرموده است: پس به هر دوری ولی ای قائم است ........ تا قیامت آزمایش دائم است. تاکید و استفاده از واژگان ولی و قائم، نزدیکی اندیشه ی مولانا با مبانی کلامی شیعی را به صراحت نشان میدهد و این نکته که در هر عصری یک ولی (که قائم است) مسئول و مجرای آزمایشات الهی است نیز بسیار مهم است.
2- پس از آن فرموده است: مهدی و هادی وی است ای راه جو ......... هم نهان و هم نشسته پیش رو. اشاره به احادیثی که در آن اشاره گردیده است که همه مردم امام زمانشان را میبینند ولی نمیشناسند و بیان صریح مولانا بر پنهان و در عین حال آشکار بودن مهدی و هادی دارد.
3- در ادامه به لزوم واسطه فیض به صراحت اشاره دارد: (این موضوع اظهر من الشمس است که لزوم واسطه فیض، یک تعبیر کاملا شیعی است)
"زانک هفصد پرده دارد نور حق
پرده‌های نور دان چندین طبق
از پس هر پرده قومی را مقام
صف صف‌اند این پرده‌هاشان تا «امام» ..."
سپس ادامه میدهد :
"هست آن آهن، فقیر سخت‌کش
زیر پتک و آتش است او سرخ و خوش
حاجب آتش بود بی واسطه
در دل آتش رود بی رابطه ..."
در این ابیات با صراحت تاکید دارد که تنها امام است که حاجب و دربان نور الهی است و مستقیم با آتش عشق الهی در رابطه است.
"پس فقیر آنست کو بی واسطه‌ست
شعله‌ها را با وجودش رابطه‌ست ..."
4- در پایان هم اشاره صریحی دارد که بیان کامل این مطلب نیازمند مثال و شرح فراوان است لکن بهتر است که به همین مقدار بسنده کند...
"بس مثال و شرح خواهد این کلام
لیک ترسم تا نلغزد وهم عام
تا نگردد نیکوی ما بدی
اینک گفتم هم نبد جز بی‌خودی"
و برای کسانی که بر خلاف صفت الهی که ستارالعیوب است و بر خلاف پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار علیهم‌السلام که تاکید مکرر بر پرهیز از عیب جویی داشته اند، اندیشه ی عیب‌جویانه و کژ و بهانه گیر دارند بیان نموده است:
"پای کژ را کفش کژ بهتر بود
مر گدا را دستگه بر در بود"
در پناه مهربانی و بخشایش الهی

1393/02/05 12:05
بنده دیگر خدا

سلام بر بنده خدا باد و بر همه عباد الله الصالحین . بویژه به آن بنده صالح و بزرگوار . دینداری و دینفروشی مثل لیل و نهار همراه هستند و نیز عکس هم . مهم راست گفتن است و مغرور نبودن و گرنه از هر کس پیروی کنیم فرقی نمی کند امروز بیشتر بدبختی ما از کسانی است که استاد سخن هستند ولی عملا مال دیگران را می خورند و استاد دانش هستند ولی به دروغ آغشته . البته شما از نوشتنتان درست کاری و پرهیز آشکار است برادر ولی مولانا همه را می پذیرد هر کس که یکتا پرست باشد و نیکوکار . خداوند من و همه را به نیکی رهنمون کناد .

1394/03/24 18:05
ر غلامی

با سلام. مولانا در غزلیاتش شمس تبریزی را مهدی و هادی دانسته است که در همین سایت گنجور می توانید ببینید.

1394/06/31 10:08
سیامک

مولوی افتخار مسلمانان اهل سنت هست

1394/10/06 18:01
علی غلامی راد

در بیت ششم: نای او برم بهست از نای خلق بایستی به صورت زیر اصلاح شود: نای او بر من بهست از نای خلق

1400/08/14 22:11
Mohamad.Mehdi.(pretty_autumn)

درود بر شما .

منظور این هست که " همین یک نفر را بکشم خیلی بهتره تا اینکه چندین مرد را بکشم " 

و هدف معنایی این هست " نفس خودمان را  باید رام کنیم ،به جای اینکه در فکر اصلاح دیگران باشیم "

در شعر هم گفته شده ؛ به جای اینکه مردان را بخاطر تعرض بکشم ، مادرم را میکشم و ریشهء  فتنه میخشکد !

1395/02/20 00:05

دوستان گرامی ، فراتر از حلقه بسته شیعه و سنی ایستاده . مولوی مولوی به هر مذهبی که بنامیم و برداشت کنیم . در همین ابیات گفته:
زانک هفصد پرده دارد نور حق
پرده‌های نور دان چندین طبق
یعنی برداشت های مختلف از دین را می پذیرد
از پس هر پرده قومی را مقام
صف صف‌اند این پرده‌هاشان تا امام ( امام=جلو)
اهل صف آخرین از ضعف خویش
چشمشان طاقت ندارد نور بیش
انان که صف آخرند ،چشم شان طاقت این شدت نور را ندارد - یعنی آنچه را که درک می کنند ، در کلمات نمی گنجد تا به دیگری بیان کند

1395/05/01 20:08
بابک چندم

حدیث جان،
اشخاص باورمند را روشن و آگاه کردن اگر که غیر ممکن نباشد، امری بسیار بسیار بسیار (والله رویم نشد که چند تا بسیار دیگر اضافه کنم) دشوار است....
برای همین هم شیخ اجل آورده:
سخن از علم موسیقی با کر خطاست...
امید که کار بهتری راجایگزین کرده باشی

1395/05/01 21:08
بابک چندم

البته با پوزش از شیخ که بیانش چند کلمه پس و پیش شد....

1395/06/07 05:09
سید حبیب

درود بر شما عزیزان..
و درود بر روح پاک مولانا.
براستی که وی سالک واقعی راه حق بوده..
چرا که مانند ما خود را در کوچه پس کوچه های متعصبانه انواع مکاتب و قیل و قال مذاهب , سرگردان نکرده.
او بگونه ای امام را معرفی نموده که , خیل افراط گران , تنها به امام بیندیشند و در رابطه با نسب او و اینکه کدام فرقه بر حق است , اختلاف نکنند ,, تا از اصل مطلب دور نگردند.

ولی متاسفانه ما اکثرا نخواهیم فهمید.

و باز در بیت بعدی میفرمایند ,,
نه اول صف باشید و نه آخر صف.
یعنی حد وسط را انتخاب کنید.
همانطور که علی ع فرمود ,,
دو طایفه در رابطه با من اهل هلاکند.
یکی آنان که بامن عناد و کینه دارند,,
و دیگری آنان که مرا در حد الله میدانند.
این مصداق همان صف اول و آخر میماند.

مولانا نه عمر را بر حق دانسته و نه علی را.
هیچ اتهامی بر ایشان وارد نیست.

ایشان حد اعتدال را نگاه داشته اند .
یعنی همان نیکویی.

هدف فقط راه حقیقت است .
خودتان را در جزییات مذهب گم نکنید.

خرافات و وهم است در جزییات مذاهب
که ره را یکی راستی باشد و راهدارش.
برقرار و حق جو باشید.

1395/06/11 11:09
فرهاد

پس اینطور که مولوی و شعرای دیگر می فرمایند که
پس بهر دوری ولیی قایمست
تا قیامت آزمایش دایمست
در هر دوره یه پیامبری وجود دارد که باید آنرا پیدا کنیم .

1395/07/12 20:10
مصطفی

فرهاد جان دقیقا همینه . اما بجای کلمه پیامبر انسان کامل بزار . در هر دوره یک انسان کامل وجود داره که دریچه توجهات الهی هست . اگر درباره انسان کامل تحقیق کنی حقایق عجیبی برات هویدا میشه

1395/12/13 19:03
محمد

بنام کسی که ما را افرید و ما از او غافلیم که اصل اوست. این اشعار فقط برای سالکان و مبارزان با نفسه که انرژی ذخیره شدشون جمل میشه تا روح از بدن جدا میشه بعد انسان فقیر از دنیا بریده اول امام زمانه طبق ایه خداوند و میبینه از هر نسلی که باشه چه امریکایی چه ایرانی که خداوند هادی رو به همه داده و اکثدا غافلند و سپس فقیر بی واسطه با خداوند صحبت میکنه وای که چی میگه مولانا علی و محمد ص هم موافقند

1396/01/06 09:04
علی

در تصوف ولایت که همان مرحله قطب و غوث باشد اختصاص به کسی ندارد و هر که بخواهد می‌تواند به این مقام نائل گردد. در نظر صوفیه هر کسی به مقام فناء و بقاء برسد از اولیاء ‌خدا خواهد بود و هیچ فرقی بین او و بین ولایت پیامبر و سایر ائمه طاهرین قائل نمی‌باشند و می‌گویند همگی یکسان با نفوس پاک‌شان به خدا وصل هستند.
مثتوی می گوید :
«هر که را خواهی نکو باشد پرست هر کسی کو شیشه دل باشد شکست»
«پس امام حی قائم آن ولی است خواه از نسل عمر خواه از علی است»
امور زیادی وجود دارد که دلالت بر جدائی تشیع از تصوف می‌کند و یکی از این امور همین مطلبی است که صوفیه و عرفاء در قالب این اشعار مطرح کرده‌اند.
از اشعار بعدی افتراقات و تفاوت‌های زیر بین تشیع و تصوف بدست می‌آید:
1 . صوفیه فقط بر ولایت تکوینی و کمال نفس متمرکز شده‌اند و نسبت به ولایت‌های تشریعی که ملازم با امامت، خلافت و زعامت ولیّ می‌باشد یا حالت انکار را دارند و یا به آن توجه ندارند. البته که صوفیان سنی مذهب هرگز قائل به مناصب امامت و زعامت در قالب حجّت خدا نمی‌باشند.
2 . جهت دیگری که تصوف در آن با تشیع فرق می‌کند اینست که در تصوف راه رسیدن به مراتب مختلف کمالات و حتی مرتبه کمال نهایی را سیر و سلوک و ریاضت‌کشی‌های طاقت‌فرسا و سماع، غنا و تعشّق و امثال این امور می‌داند که از نظر شریعت اسلام بیشتر این اعمال حرام شمرده شده‌اند. در دین مبین اسلام راه‌های دیگری از برای حصول کمالات نفسانی و تقرب به ذات الهی در قالب‌های عبادات مختلف و اخلاقیات و اعمال صالح و امثال اینها وضع شده است و لکن در عین حال تعبّد و عمل به این امور انسان را هرگز به مقامی نمی‌رساند که حامل ولایت تشریعی و تکوینی گردد.
3 . در تشیع هیچ یک از ولاء‌های انبیاء و ائمه طاهرین نمی‌تواند اکتسابی باشد نه ولاءهای تشریعی آنان که عدم اکتسابی بودن آن روشن و واضح است چون مقام و منصب‌های تشریعی امامان قراردادی بوده و از طرف خداوند برای آنان جعل شده است. اما ولایت تکوینی انبیاء و ائمه معصومین که همان کمال نهائی انسان باشد و آنان را صالح از برای نبوت و امامت می‌گرداند نمی‌تواند اکتسابی باشد
از این حرفا گذشته یه سوال خودمونی دارم شما دینتونو از کجا می گیرین از سرچشمه اش یا از این ور و اونور...؟

1401/11/11 21:02
اشکان مشاهیری

درود و ممنون از توضیحات کاملتون

1396/01/18 07:04
احمدی

دوست ان است که همه چیز را برای خدا بخواهد... اگر واقعا راهجو و یا واقعا طلبه اید نه به طریق لباس. حقیقت ورای کل کل تفکراته چیزی که ابراهیم درود خدا بر او باد دزد با چیزی کا نولوی دید با عطار و عیسی و علی درود خدا بر همه اونها عین هم بود جبراییل و میکاییل و موقع باز شدن بصیرت و سپس امام زمانه تماما در بطن قرانه. گر دل شیر نداری سفر عشق نرو شریعت عرفان فلسفه تسنن و............. همه افسانس حقیقت فقط خداس عرش و فرش جفتش افریده خداس دوست عزیر خداوند فرمود به اندازه وسع خودتون بپرستید. پس بیایم هیچ کس و قضاوت نکنیم و داه رو از خود حی بخوایم شاید اهل حقیقت شدیمممممم.

1396/01/19 01:04
احمدی

دیگم مطلب نمیزاریم چون سانسور میشه ، در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام

1396/04/08 00:07
محمد رضا

در مورد عبارات " امام حی قایم " یا " ولی قایم " که در شعر بالا آمده همان طور که دوستان گفتند همین که این شخص مورد تایید و از جانب خداست کافی است حال هر کس که باشد . اما باید توجه کنیم که آن شخص " امام " است یعنی از سوی خدا به پیشوایی برگزیده شده پس شناختش بر ما واجب است . حال جناب مولوی به دنبال مصداق این شخص نرفته یا شاید هم نخواسته در این باره سخنی بگوید . البته حدیث مشهوری داریم که کلمه " ولی " در آن وارد شده که به دو صورت نقل شده : " من کنت مولاه فعلی مولاه " یا " من کنت ولیه فعلی ولیه " .
به نطرم این سوالی هم که علی آقا در آخر کامنتشون مطرح کردن بسیار به جا و در حکم یک تلنگر بود . گرچه مولوی ها و ابن سینا ها جایگاه والایی دارند لیکن دین را باید از سرچشمه گرفت .

1396/07/17 22:10
امیرحسین

شعر زیبایی بود
هم از نظر فن شعری و هم از نظر معنا
ولی اینکه بخوایم این شعر رو ملاک قرار بدیم و بگوییم که تنها سلوک الی الله اصل است و بقیه را کنار بگذاریم، من قبول ندارم.
قرب الی الله درسته، اصلی ترین هدفه. ولی خب راهش چطوریه؟
این راه هرچه که هست قواعد داره و این قواعد در چیزی به نام مذهب جمع میشه. قواعدی که خداوند رعایت آن را بر ما لازم دانسته.
قواعدی که ما بهش میگیم اسلام.
ممنون از حاشیه های دوستان
یاعلی

1396/10/20 02:01
محمد

با سلام
نظره بنده حقیر اینه که مولانا در این شعر مردمی که تو توهم بودن و فکر میکردن امام زمان و یا مسیح قراره از آسمان بیاد و آگاه میکنه...پس به هر دوری ولی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است...پس الانم هم هست اما ما نمیشناسیم گرچه خیلی ها باور دارند که آسمان دهن باز میکنه بعدش یکی از اون بالا میاد.
با تشکر

1396/11/26 03:01
نی مولانا

سلامُ علیکم ای حقیقت جویان
چرا همۀ ابیات شعر رو با گوشِ جان نشینیدید؟
چرا فقط بر سر چند بیت همدیگر رو دشمن هم میدانید؟
مگر مولانا (علیه سلام و رحمت) در این ابیات نفرمود حق رو قبول کنید و با حق به حسودی برنخیزید؟
انبیا را واسطه زان کرد حق
تا پدید آید حسدها در قلق
زانکه کس را از خدا عاری نبود
حاسد حق هیچ دیّاری نبود
آن کسی کش مثل خود پنداشتی
زان سبب با او حسد برداشتی
چون مقرر شد بزرگی رسول
پس حسد نآید کسی را از قبول

1396/11/26 03:01
نی مولانا

معنی:
خداوند انبیا را برای آن خلق کرد تا حسد ها برانگیزد و مردم را آزمایش کند که چه کسی به خاطر حسد حق را زیر پا نمی گذارد
برای اینکه کسی نسبت به خدا عار و حسودی نداشت (زیرا خدا را بالاتر از خود همه می دانند)
و هیچ دیّاری (هیچ فرد یا دیر نشینی) به خدا حسودی نمی کند
ما با آن کسی که مثل خود بپنداریم با او حسودی می کنیم!
وقتی مقام رسالت پیامبر یا امامت ولی او قبول کنیم دیگر حسادت ما برانگیخته نمیشه
آن وقتی حسادت برانگیخته میشه که آن ولی را مثل خودمان یا بزرگان خودمان بپنداریم

1396/11/26 03:01
نی مولانا

پس هشداریم!
مولانای ما میخواهد بدون تعصب وحسادت و خود برتر بینی ولی زمان خود را بشناسیم
نگاه نکنیم که پدران و آباء ما چه اعتقادی داشتند بدون حسادت و غرور حق را بپذیریم
با پیدا کردن راه حق و قدم برداشتن در این راه ولیِ زمان می توانیم به سوی آخرت رفتگان و پدرانمان که از این حقیقتی که ما فهمیدیم و آنها نشد که بفهمند نور و عطر خوشی برای آنها بفرستیم
و سلام بر حقیقت یابندگان

1397/01/13 16:04
میترا

سلام آقا مصطفی
ممکنه کتاب یا منبعی راجع ب انسان کامل معرفی کنید ؟
بسیار متشکرم

1400/08/14 21:11
Mohamad.Mehdi.(pretty_autumn)

درود بر شما .

انسان کامل ( الانسان الکامل )

( یکی از آثار جناب عزیزالدّین نسفی )

1400/08/14 21:11
Mohamad.Mehdi.(pretty_autumn)

درود بر شما 

انسان کامل ( الانسان الکامل )

اثر جناب عزیزالدین نسفی

1397/01/13 16:04
۷

شناخت انسان کامل
پینوکیو از کارلو کلودی ضمن دیدن کارتون حنا دختری در مزرعه

1397/03/27 21:05
نیما

سلام به همه
در خصوص «پس امام حی قایم آن ولیست
خواه از نسل عمر خواه از علیست»
من از کسانی که بر این بیت ایراد می گیرند و مولوی را منحرف می خوانند یه سوال دارم
این که به طور مثال حب و علاقه ای که ما به امام حسین (ع) و خاندان ایشان داریم ناشی از کار بزرگ ایشان است و این محبت پس از فهمیدن آزادگی و انسانیت حضرت در ما ب وجود آمده ویا بخاطر پسر امیرالمومنین و فاطمه ی کبری بودن و رابطه ی خویشاوندی با پیامبر؟ و اگر مثلا در طول تاریخ برای شخصی مصیبتی عین واقعه ی عاشورا پیش می آمد برای وی نیز هرسال عزاداری می کردیم ؟
خدا انبیا و امامان را نفرستاد تا ما انان را دوست داشته باشیم و هدف اصلی هدایت بشر بوده و اگر محبتی از انان در ما هست پس از دیدن فضایل و کرامات آن ها در ما پدید آمده
به نظر بنده آفت دین همین تعصباتی ست که در میان ما مسلمین است اگر هرسال بجای این همه عزاداری و مراسم هایی که برپا می شود و مضمون تمامی ان ها تشنگی و مظلومیت امام و خاندان وی است سعی می کردیم تا به نیت واقعی امام از قیام و شهادت که همان اجتناب از ظلم پذیری و مقابله با تزویر است بپردازیم روز ب روز جدایی باطنی مردم از دین بیش تر نمی شد
و اگر واژه ای بنام «اسلام هراسی» برسر زبان هاست ناشی از کوتاهی ما مسلمین به ویژه شیعیان در تبلیغ دین است چرا که پیامبر با اعمال و رفتار خویش بی فرهنگ ترین و جاهل ترین مردمان را شیفته ی علم و انسانیت و در یک کلام اسلام ساخت.یعنی امروزه مردم جاهل تر از ان دوره اند که از اسلام هراس دارند؟
در اسلام و سایر ادیان از منجی بشریت سخن گفته شده
و انچه مهم است رسالتی ست که بر دوش وی است و آن شخص چه امام زمان (که یقینا هم خود اوست) و چه عیسی مسیح (ع) و یا سوشیانت که در آیین زردشتی از وی سخن رفته باشد زیاد اهمیتی ندارد چرا که همه از یک زن و مرد خلق شده اند مولانا هم به این مهم اشاره دارد که اصل، رسالت و مسؤولیت
موکول شده به وی است
با تشکر

1397/03/15 14:06
مجتبی میرسمیعی

مولانا داره ماه را نشون میده اونوقت شما گیر دادی به انگشتش؟!!!

1400/08/14 21:11
Mohamad.Mehdi.(pretty_autumn)

درود بر شما .

آفرین

1397/05/12 11:08
جهانداری

ما در دنیای بسیار متفاوتی قرار داریم، با افکاری متفاوت؛ که در عین اینکه زبان متفاوتی برای گفتن و فهمیدن مفاهیم داریم، در مبانی یکسان بوده و یک حقیقت را جستجو می کنیم. این تفاوت فرهنگ، مسئولیت ما را برای اشاعه حقیقت از بین نمی برد. بنابراین باید گفت
1. مولانا از دید ما معصوم نیست. ولی می توان او را انسانی متعالی و بصیر دانست.
2. در جای جای آثار او تکیه بر قرآن و احادیث پیامبر(ص) به خوبی و پر رنگ دیده می شود.
3. زبان ادب و شعر و عرفان، اگر متکی به قرآن باشد، زبان گویایی برای هدایت اقشار زیادی از جوامع به سوی اسلام می باشد.
4. مولانا هم در میان مسلمانان، به عنوان عارفی وارسته و آگاه و هم در بین غیر مسلمانان و خصوصا ادب دوستان غربی، به عنوان ادیبی فرزانه و انسانی در اوج نشسته، که می تواند الگویی برای انسان گم گشته، مضطرب و افسرده امروز باشد، شناخته می شود.
و این ها همه می تواند زبان مشترک گویایی برای انتقال فرهنگی اصیل و غنی و آسمانی به دیگران باشد.

1397/09/11 23:12
برزم

به نظر حقیر دانستن مذهب مولانا و اختلاف پیدا کردن بر سر ان دردی را دوا نمی کند . مولانا یا عارف و سالم و خداشناس بود و بس یا به قول شیخ بهایی : هر کس به زبان دل خود وصف تو گوید . بلبل به غزلخوانی و مطرب به ترانه/ ( البته به همه نظرات دوستان به شخصا احترام می گذارم)

1397/09/12 00:12
برزم

اصلاح میکنم "مولانا عارف و سالک و خداشناس بود(عذر تقصیر از اشتباه تایپی)

1398/02/18 03:05
مجتبی

سلام میترا
میتونی مقاله انسان کامل نوشته عزیزالدین نسفی عارف قرن 5 روبخونی

1398/07/01 08:10

آن بکی از خشم مادر را بکشت
هم به زخم خنجر و هم زخم مشت
هی تو مادر را چرا کشتی بگو
او چه کرد آخر بگو ای زشت خو778
گفت کاری کرد کآن کار عار ویست
کشتمش کآن خاک ستار ویست
او را سرزنش کردند که چرا مادرت را کشتی؟؟!!
جواب داد که او کاری کرد که مایه ننگ اوست.
گفت آن کس را بکش ای محتشم
گفت پس هر روز مردی را کشم
کشتم او را رستم از خون های خلق
نای او برم بهست از نای خلق781
گفتند چرا به جای مادرت آن مرد را نکشتی؟!
گفت در این صورت باید هر روز مردی را بکشم.مادرم را کشتم تا از خون های خلق رها شوم.
نفس تست آن مادر بد خاصیت
که فساد اوست در هر ناحیت
مولانا در این تمثیل عالی نفس آدمی را با آن مادر بدکاره مقایسه می کند.
از وی این دنیای خوش بر تست تنگ
از پی او با حق و با خلق جنگ784
به خاطر نفس، بابد هر روز با فردی گلاویز شوی.
نفس کشتی باز رستی ز اعتذار
کس تو را دشمن نماند در دیار785
اگر نفست را (چون آن مادر) کشتی ،دیگر دشمنی نخواهی داشت.
جمعه ها مثنوی را همراهی کتید
کانال آرامش و پرواز روح (وبلاگ و کانال)
arameshsahafian@

1399/06/25 12:08
اسرار

آنچه که من برداشت کردم حقیقت عمر و علی نیست.بلکه به نسلهاشون اشاره میکنه.بودند کافرانی که از نسل محمد (ص)بودند و بودند مومنانی از نسلهای دیگه...پس فارغ از هرگونه تعصب و با ذهن خالی و بدون قضاوت اصل مطلب رو دریابیم که انسان باشیم به گفتار نیک و کردار نیک و رفتار نیک.اگر اینگونه بودیم پس در راه و روش همه ی انسانهای پاک از نسل عمر گرفته تا نسل علی هستیم.خداوند در قران هم میفرماید ما شما رو به آنچه در دل دارید مواخذه میکنیم نه به آنچه بر زبان میرانید.پس واژه ها رو باید کنار زد...برای حرف حق زدن نیاز نیست سنگ حسین و علی و محمد و ابوبکر و عمر و خیام ومولوی و.... رو به سینه بزنیم.فقط کافیه گفتار و کردارمون خدایی باشه و پرهیزکار باشیم.به نظرم این جمله ی خداست که میگه ما برون را ننگریم و قال را....ما درون را بنگریم و حال را

1399/06/25 12:08
اسرار

در ادامه هم این جمله رو بگویم که هرچند در زمان قدیم نبودم و به چشم وقایع رو ندیدم اما تا پایان عمرم دعاگوی همه ی انسانهای پاک سرشتی هستم که نه به هیچ اسمی توهین کردن و نه به هیچ واژه ای تعصب داشتن.بلکه فقط در عمل نشون دادن که خداپرست واقعی هستن.درود خدا بر همه ی انسانهای پاک...از عمل و رفتارم باید نشون بدم که علی و حسین و محمد و ...کی بودن؟!فقط به زبان آوردن نامشون و تعصب داشتن چه سودی داره؟!

1399/12/22 08:02
حمزه

مذهب مولانا و ازادگان مذهب محمد رسول الله است حال ببینید محمد شیعی است یا سنی که صد البته هیچ کدام محمد تسلیم است تسلیم الله و تسلیم هو همانطور که الیاس بود و شعیب و زرتشت و موسی ... و دیگران که همه تسلیم بودند و دیگر هیچ و اما انکه تسلیم است و مسلمان چه نوح باشد و قبل او وچه محمد باشد و بعد او همه رسیدن راهی دارند و الگویی حال باید گشت و پیدا کرد

1401/06/07 15:09
چکاوک شاهی

درود.

یک بیت از لسان الغیب تقدیم میکنم.احساس بنده در این اینست که مولانا استاد معرفت خواهان چنین تفکری ایست.

جنگ هفتادو ملت همه را عرز بنه...

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.

دین ۷۳ میتونه تمام این کلمات رو برایمان شفاف کنه فقط کافیست انسان کامل رو پیدا کنین چرا که اوست که آن آهنیست که در مجاورت آتش است.همان قائم و ولی ایست.

پیروز باشید 

1402/05/04 18:08
اسماء جوان
من نمیدانم. آیا خدا ترس داشت از اینکه نام علی و یازده فرزندش را در قرآن بیاورد و این موضوع بسیار مهم را که به زعم شیعه نتیجهٔ تمام رسالت انبیا هست مفصل و شفاف برای مردم توضیح بده؟ البته در چند دههٔ اخیر این مهم بر مردمبه خوبی روشن شده و به خیلی از جعلیات و خرافه ها پی برده اند.اما افسوس که فضا و محیطی مستعد برای اظهار نظر و گفتگو پیرامون این موضوعات فراهم نیست.
1402/06/24 04:08
سین.الف میم

اتفاقا برای من هم سوال شده که چرا خداوندِ علیِ أعلیٰ میقات حضرت موسی(ع) رو در ۳۰ روز به پایان نرساند که اون اختلاف و گمراهی در قوم بنی اسرائیل پیش نیاد؟

این آزمایش این قوم در غیاب پیامبرشان بود

و موردی هم که شما گفتید آزمایش امت آخرالزمان در غیاب پیامبرشان هست، هرچند که در قرآن آیات تطهیر، مودت، ولایت و ... هدایتگرند.

زین سبب پیغامبر با اجتهاد

نام خود وان علی مولا نهاد

گفت هر کو را منم مولا و دوست

ابن عم من علی مولای اوست

کیست مولا آنک آزادت کند

بند رقیت ز پایت بر کند.

1403/01/11 15:04
مجید هشتگردی

سلام

نمیدانم که پس از این مدت همچنان به این محل سر میزنید یا خیر

ولی برای آنچه که گفتی ، اینکه نام ائمه در قرآن نیامده یک مثالی می زنم

1.اولین کسی که به پیامبر ایمان آورد چه کسی بود؟ امیرالمومنین علی (ع) که 23 سال در همه حال همراه حضرت رسول (ص) بود

از امیر المومنین در همه کتب اهل سنت حدود 500 حدیث از حضرت رسول نقل شده ، در برابر از ابی هریره (که فقط دو سال پیامبر رو درک کرد) بیش از 5000 حدیث نقل شده! (امیرالمومنین نفر دهم در بین راویان حدیث شده!) 

2.اهل جماعت (پیروان سقیفه) خلاف صریح قرآن ((لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا ﴿احزاب 21﴾)) و ((إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (احزاب 33))) اعتقاد به معصوم نبودن پیامبر دارند و حتی اون فرد زشتکار به پیامبر جسارت کرد 

و موارد بسیار دیگر ، کسانی که در کنار پیامبر بودند و اینگونه همه چیز را تحریف کردند آیا به قرآن رحم میکردند؟

1402/05/05 18:08
رضا از کرمان

 سلام

      خدمت عزیزانی که دراین بخش مثنوی به دنبال کشف مذهب جناب مولانا میگردند  عرض مینمایم که ابیات مطرح شده در قالب تمثیل آورده شده واصلا ربطی به مذهب ایشان نداره وبهتر است با تعمق بیشتر بخوانید وجان کلام را دریابید در ثانی حالا ایشان شیعه،اهل تسنن، نصرانی ،یهودی یا اصلا لاییک باشه چه فرق میکنه ایشان افتخار نوع بشری است فارغ از مذهب و موطن وزبان وسایر موارد.

در پناه حق باشید

1402/08/07 23:11
سعید نظربیگی

پس به هر دوری ولیی قائم است 

به هر دوری یک ولی . برای هر دوره ای یک ولی وجود داره . اگر برای همه دوران یک ولی وجود داشت میبایست شعر بگونه دیگر میبود 

1402/08/07 23:11
سعید نظربیگی

خواه از نسل عمر خواه از علی 

اینجا دقیقا اشاره میکنه که ولی یا امام زمان ممکنه از هر نسل و تباری باشه که برای هر دوره یک ولی ظهور میکنه . 

1403/09/06 07:12
بهرام خاراباف

دل نباشد

تن چه داند گفت و گو

دل نجوید

تن چه داند جست و جو