گنجور

بخش ۲ - هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر رضی الله عنه

ماه روزه گشت در عهد عمر
بر سر کوهی دویدند آن نفر
تا هلال روزه را گیرند فال
آن یکی گفت ای عمر اینک هلال
چون عمر بر آسمان مه را ندید
گفت کین مه از خیال تو دمید
ورنه من بیناترم افلاک را
چون نمی‌بینم هلال پاک را
گفت تر کن دست و بر ابرو بمال
آنگهان تو در نگر سوی هلال
چونکه او تر کرد ابرو‌، مه ندید
گفت ای شه نیست مه شد ناپدید
گفت آری موی ابرو شد کمان
سوی تو افکند تیری از گمان
چون یکی مو کژ شد‌، او را راه زد
تا به‌دعوی لاف‌ِ دید‌ِ ماه زد
موی کژ چون پردهٔ گردون بود
چون همه اجزات کژ شد‌، چون بوَد‌؟
راست کن اجزات را از راستان
سر مکش ای راست‌رو ز آن آستان
هم ترازو را ترازو راست کرد
هم ترازو را ترازو کاست کرد
هر که با ناراستان هم‌سنگ شد
در کمی افتاد و عقلش دنگ شد
رو اشداء علی‌الکفار باش
خاک بر دلداری اغیار پاش
بر سر اغیار چون شمشیر باش
هین مکن روباه‌بازی شیر باش
تا ز غیرت از تو یاران نسکلند
زانکه آن خاران عدو این گلند
آتش اندر زن به گرگان چون سپند
زانکه آن گرگان عدو یوسفند
«‌جان بابا‌» گویدت ابلیس هین
تا به دَم بفریبدت دیو لعین
این چنین تلبیس با بابات کرد
آدمی را این سیه‌رخ مات کرد
بر سر شطرنجْ چُست است این غراب
تو مبین بازی به چشم نیم‌خواب
زانکه فرزین‌بندها داند بسی
که بگیرد در گلویت چون خسی
در گلو ماند خس او سال‌ها
چیست آن خس، مِهر جاه و مال‌ها
مال خس باشد چو هست ای بی‌ثبات
در گلویت مانع آب حیات
گر برد مالت عدوی پر فنی
ره‌زنی را برده باشد ره‌زنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماه روزه گشت در عهد عمر
بر سر کوهی دویدند آن نفر
هوش مصنوعی: در زمان خلافت عمر، ماه به دور کوهی در حال چرخش بود و گروهی بر بالای آن کوه به تماشای آن مشغول شدند.
تا هلال روزه را گیرند فال
آن یکی گفت ای عمر اینک هلال
هوش مصنوعی: تا زمانی که هلال ماه را دیدند و برای گفتن فال آن منتظر بودند، یکی از آن‌ها گفت: «ای عمر، حالا هلال ماه را می‌بینیم.»
چون عمر بر آسمان مه را ندید
گفت کین مه از خیال تو دمید
هوش مصنوعی: چون عمری از آسمان هیچ نشانی از ماه ندید، گفت که این ماه تنها از خیال تو بوجود آمده است.
ورنه من بیناترم افلاک را
چون نمی‌بینم هلال پاک را
هوش مصنوعی: اگرچه من از دیگران برجسته‌تر هستم، اما چون نمی‌توانم ماه درخشان و زیبا را ببینم، افلاک و آسمان را هم نمی‌توانم مشاهده کنم.
گفت تر کن دست و بر ابرو بمال
آنگهان تو در نگر سوی هلال
هوش مصنوعی: به دست خود را تر کن و ابرویت را نوازش کن، سپس به سمت هلال ماه نگاه کن.
چونکه او تر کرد ابرو‌، مه ندید
گفت ای شه نیست مه شد ناپدید
هوش مصنوعی: وقتی او ابرویش را کج کرد، ماه در آسمان نتوانست بر او نگاه کند و از دیدگان ناپدید شد.
گفت آری موی ابرو شد کمان
سوی تو افکند تیری از گمان
هوش مصنوعی: او گفت که موی ابرویش مانند کمانی است که به سمت تو تیر گمان را پرتاب کرده است.
چون یکی مو کژ شد‌، او را راه زد
تا به‌دعوی لاف‌ِ دید‌ِ ماه زد
هوش مصنوعی: وقتی که رشته‌ای از کار به هم می‌ریزد، آن را به نوعی منحرف می‌کند تا بتواند درباره‌ی چیزی بزرگ‌تر یا بهتر صحبت کند.
موی کژ چون پردهٔ گردون بود
چون همه اجزات کژ شد‌، چون بوَد‌؟
هوش مصنوعی: موی نامنظم او مانند پرده‌ای از آسمان است. وقتی همه چیز در هم و برهم شد، او چگونه خواهد بود؟
راست کن اجزات را از راستان
سر مکش ای راست‌رو ز آن آستان
هوش مصنوعی: اجزای وجودت را درست و منظم کن و از راه درست منحرف نشو. ای کسی که در مسیر راست و درست گام برمی‌داری، از آن درگاه دور نشو.
هم ترازو را ترازو راست کرد
هم ترازو را ترازو کاست کرد
هوش مصنوعی: ترازو هم وزن را به درستی اندازه‌گیری کرد و هم وزن را کمتر از آنچه که بود نشان داد.
هر که با ناراستان هم‌سنگ شد
در کمی افتاد و عقلش دنگ شد
هوش مصنوعی: هر کسی که با انسان‌های بد و ناپسند هم‌نشین شود، از ارزش و عقلش کاسته می‌شود و دچار مشکلاتی می‌گردد.
رو اشداء علی‌الکفار باش
خاک بر دلداری اغیار پاش
هوش مصنوعی: با شدت و قاطعیت در مقابل کافران برخورد کن و زینت زندگی‌ات را بر سر دوستی‌های بی‌پایه نریز.
بر سر اغیار چون شمشیر باش
هین مکن روباه‌بازی شیر باش
هوش مصنوعی: در مقابل دیگران مانند شمشیر قوی و مصمم باش، به هیچ وجه مانند روباه نیرنگ باز نباش.
تا ز غیرت از تو یاران نسکلند
زانکه آن خاران عدو این گلند
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت تو، دوستانت از بین نمی‌روند، زیرا دشمنان این گل‌ها هستند.
آتش اندر زن به گرگان چون سپند
زانکه آن گرگان عدو یوسفند
هوش مصنوعی: آتش را در قلب گرگان به مانند آتش زدن اسپند روشن کن، چون این گرگان دشمن یوسف هستند.
«‌جان بابا‌» گویدت ابلیس هین
تا به دَم بفریبدت دیو لعین
هوش مصنوعی: این عبارت به ما هشدار می‌دهد که در زمان خطر و وسوسه‌های شیطانی، ممکن است موجودی شرور، به شیوه‌ای فریبنده و مکارانه سعی کند ما را به سمت خود بکشاند و دعوت به کارهایی کند که برای ما ضرر دارد.
این چنین تلبیس با بابات کرد
آدمی را این سیه‌رخ مات کرد
هوش مصنوعی: یک نفر با ترفندها و نیرنگ‌هایی که دارد، به قدری شخصیت و رفتارهای پسر تو را تحت تأثیر قرار می‌دهد که او را به شدت دچار سردرگمی و حیرت می‌کند.
بر سر شطرنجْ چُست است این غراب
تو مبین بازی به چشم نیم‌خواب
هوش مصنوعی: بر روی صفحه شطرنج، این کلاغ چابک است، اما تو فریب نخور و بازی را با چشمان خواب‌آلود تماشا نکن.
زانکه فرزین‌بندها داند بسی
که بگیرد در گلویت چون خسی
هوش مصنوعی: چون فرزین و دانا می‌تواند در سختی‌ها و در تنگناها به آسانی بر تو تسلط یابد، تو همچون خس و گیاهی در زندان او خواهی بود.
در گلو ماند خس او سال‌ها
چیست آن خس، مِهر جاه و مال‌ها
هوش مصنوعی: سالیان دراز است که حسرت و آرزوی مال و مقام در دل انسان باقی می‌ماند. این حسرت مانند علفی در گلو مانده و رها نمی‌شود.
مال خس باشد چو هست ای بی‌ثبات
در گلویت مانع آب حیات
هوش مصنوعی: اموال و دارایی‌ها به مانند خسی هستند که در دستان تو وجود ندارد، ای ناپایدار! مانند گلی که در گلویت مانع جاری شدن آب زندگی است.
گر برد مالت عدوی پر فنی
ره‌زنی را برده باشد ره‌زنی
اگر دشمنی پر حیله، مالت را برده باشد، یک دزد، دزدی دیگر را برده و شرّ یک دزد و راهزن را از تو کم کرده است.

خوانش ها

بخش ۲ - هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر رضی الله عنه به خوانش بامشاد لطف آبادی

حاشیه ها

1391/02/19 15:05
مهمان

با تشکر از زحمات شما در بیت:
تا ز غیرت از تو یاران نسکلند
زانک آن خاران عدو این گلند
به نظر "نسکلند" اشتباه است و "نگسلند" باید باشد.

1391/02/20 20:05
رسته

در سرتاسر آثار مولوی سکلیدن معادل لعت امروزی گسلیدن است.
این غلط و اشتباه نیست بلکه اختلاف لهجه است

1392/08/06 22:11
امین کیخا

دو لغت از ابوریحان برای ماه یکی ماه کاسته دیگری ناکاسته که ناکاسته ماه بدر است و نیز لغت پرماه را هم داریم برایش .ولی ماه کاسته ارایش های ماه میان ماه پر و بیماهی است . همه خانه های ماه به پهلوی لغت دارند و بسیار هم زیبا هستند و دانستن انها برای مردم گذشته دانشمندی بوده است مطرح شدن پرسش از پیامبر هم در قران از منازل ماه هم از همین در است .

1392/08/06 22:11
تاوتک

همسنگ و دنگ زیبا هستند همسنگ به جای هم مرتبه اما در اینجا دم خور و دنگ هم که به جای احمق و بیشتر بیهوش

1392/08/06 22:11
تاوتک

سکلیدن ،پاره کردن و بریدن است

1392/08/07 00:11
امین کیخا

به پهلوی حیات بخش زنده کار می شود ولی زنده گر هم داریم

1397/03/29 09:05
برگ بی برگی

موی کژ چون پرده گردون بود
چون همه اجزات کژ شد چون بود ؟

1398/04/30 11:06
شهرام زندی

دست بر ابرو مالیدن =عینکها را برداشتن دید را تازه کردن
اجزات = موضوعات اندیشه ای
راستان = اولیا از منظر مولانا = مومنان به عشق
آستان = آستان حضرت حق
ترازو = نرم افزار درونی سنجش وحدتی یا غیر وحدتی بودن گفتار ها (گفتار بزرگان )
ناراستان = ضرورتا دزدان و دروغ گویان نیستند از منظر مولانا ، ناراستان کسانی هستند که ناخواسته در دام حجابها گیر افتاده و دست و پا میزنند
کفار = در مرام مولانا کافر عشق و کافرکششهای درونی الهی است
روباه بازی = در توجیه مسائل غوطه خوردن

1398/07/30 10:09

دریافتهای دفتر دوم مثنوی 3 جستجوی هلال ماه رمضان از شوق بندگی و خیال پیرمردی در دیدن هلال
مردم از پیر و جوان در زمان عمر ( خلیفه دوم مسلمانان) برای دیدن هلال ماه رمضان بالای کوهی رفته بودند.
ناگهان با کمال تعجب پیر مردی گفت این هلال ماه است.
همه نگاه کردند هلالی ندیدند.
"عمر" جلو رفت دید تار سفید ابروی پیرمرد پایین افتاده؛ باعث این خیال شده است و موی ابروی او را راست کرد.
چون که مویی کژ شد او را راه زد
تا به دعوی لاف دید ماه زد119
وقتی یک موی او ناراست شد؛ این ناراستی راهزن او شد.
موی کژ چون پرده گردون بود
چون همه اجازت کژ شد چون بود؟
راست کن اجزات را از راستان
سر مکش ای راست رو از آستان
مولانا نتیجه می گیرد که ناراستی یک موی انسان را به وادی گمراهی می اندازد. از این رو برای یافتن راه راستی باید از عارفان که جانشان در راستی(تعادل و هارمونی) است آموخت.
هم ترازو را ترازو راست کرد
هم ترازو را ترازو کاست کرد122
اگر ترازوی سالم باشد و بقیه ترازوها را با آن بسنجند می توان آنها را میزان کرد.
اما اگر همین ترازو خود خراب باشد باعث خراب شدن سایر ترازوها می شود.
از این رو ما برای بر طرف کردن کجی های جانمان نیاز به یک ترازوی سالم داریم و دوری از ترازوهای دروغین.
رو "اشداء علی الکفار" باش
خاک بر دلداری اغیار پاش
تا ز غیرت از تو یاران نسکلند
زآنکه آن خاران عدو این گلند
آنانی که خورشید حقیقت را نمی بینند و تنها در خواسته های خویش به سر می برند (کافران)،دشمن گل ایمان و حقیقت بینی تو هستند.
از آنها دوری کن تا ترازوی جانت بر میزان حقیقت بایستد.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح

1398/09/02 01:12
شهرام زندی

موی کژ سپید و گمراه کننده چیزیست که در این سیستم خلقت به هزاران شکل جایگذاری شده است
راست کردن اجزا از راستان ، در حقیقت دادن غذای نیکوست به روح انسان
اما کافی نیست
متاسفانه اکثرا در همین مرحله میمانند و راستان را تبدیل به اغیار میکنند انسانها ؛
آستان ، آستان جانان است
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
کفار در این سخن ، کافران عشقند نه مذهب
اغیار ، همه چیز غیر از حق است
و بعد ابلیس رو توضیح میده
هشدار بسیار مهمی میدهد مولانا که بر سر شطرنج چستست این غراب

1400/01/27 10:03
شهرام

با تشکر از جناب دکتر صحافیان که بجای کبری، صغری چیدن ابیات رو ساده و روان تفسیر کردند

1403/04/28 02:06
سعید مبارکی

مولانا در دفتر اول مثنوی در وصف امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌گوید:   

تو ترازوی احدخو بوده‌ای / بل زبانه ی هر ترازو بوده‌ای

در آنجا هم به «نشان از حق داشتن» و «واجد صفات الهی بودن» ایشان و هم بر این مطلب که ترازوی سنجش صحت ترازوها (تعبیر ظاهری) و اینکه میزان و معیار سنجش اعمال انسانها هستند اشاره می کند.

(زبانه ی ترازو، محل دقیق تعیین وزن و عیار درستی و راستی آن است).

1403/04/28 02:06
سعید مبارکی

زانکه فرزین‌بندها داند بسی / که بگیرد در گلویت چون خسی

در گلو ماند خس او سال‌ها / چیست آن خس مهر جاه و مال‌ها

مال خس باشد چو هست ای بی‌ثبات / در گلویت مانع آب حیات

گر برد مالت عدوی پر فنی / رهزنی را برده باشد رهزنی

شیطان مکاید فراوانی دارد و بسیار ماهرانه عمل می‌کند. هواهای نفسانی که از جانب شیطان القا می‌شوند، مانند خاری در گلو، مانع رسیدن آب حیات به جان انسان می‌شوند.

در بیت ما قبل آخر از «مال» به «خس» در گلو یا همان القای شیطانی تعبیر شد که درواقع راهزن انسان در مسیر رسیدن به حقیقت است.

در بیت آخر می‌گوید:

اگر مالت را دزد ماهری ببرد، گویا راهزنی (دزد) آمده و راهزن دیگر (مال) را برده است.

1403/09/25 06:11
بهرام خاراباف

هم ترازو،ترازوراست کرد/هم ترازو،ترازوکاست کرد

(#مولوی)

شیطنتی کردم تغییری دراین بیت دادم بدین گونه

ترازِ او

ترازورا راست کرد

ترازو

ترازِ اورا

کاست کرد

#بهرام_خاراباف