بخش ۲ - هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر رضی الله عنه
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۲ - هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر رضی الله عنه به خوانش بامشاد لطف آبادی
حاشیه ها
با تشکر از زحمات شما در بیت:
تا ز غیرت از تو یاران نسکلند
زانک آن خاران عدو این گلند
به نظر "نسکلند" اشتباه است و "نگسلند" باید باشد.
در سرتاسر آثار مولوی سکلیدن معادل لعت امروزی گسلیدن است.
این غلط و اشتباه نیست بلکه اختلاف لهجه است
دو لغت از ابوریحان برای ماه یکی ماه کاسته دیگری ناکاسته که ناکاسته ماه بدر است و نیز لغت پرماه را هم داریم برایش .ولی ماه کاسته ارایش های ماه میان ماه پر و بیماهی است . همه خانه های ماه به پهلوی لغت دارند و بسیار هم زیبا هستند و دانستن انها برای مردم گذشته دانشمندی بوده است مطرح شدن پرسش از پیامبر هم در قران از منازل ماه هم از همین در است .
همسنگ و دنگ زیبا هستند همسنگ به جای هم مرتبه اما در اینجا دم خور و دنگ هم که به جای احمق و بیشتر بیهوش
سکلیدن ،پاره کردن و بریدن است
به پهلوی حیات بخش زنده کار می شود ولی زنده گر هم داریم
موی کژ چون پرده گردون بود
چون همه اجزات کژ شد چون بود ؟
دست بر ابرو مالیدن =عینکها را برداشتن دید را تازه کردن
اجزات = موضوعات اندیشه ای
راستان = اولیا از منظر مولانا = مومنان به عشق
آستان = آستان حضرت حق
ترازو = نرم افزار درونی سنجش وحدتی یا غیر وحدتی بودن گفتار ها (گفتار بزرگان )
ناراستان = ضرورتا دزدان و دروغ گویان نیستند از منظر مولانا ، ناراستان کسانی هستند که ناخواسته در دام حجابها گیر افتاده و دست و پا میزنند
کفار = در مرام مولانا کافر عشق و کافرکششهای درونی الهی است
روباه بازی = در توجیه مسائل غوطه خوردن
دریافتهای دفتر دوم مثنوی 3 جستجوی هلال ماه رمضان از شوق بندگی و خیال پیرمردی در دیدن هلال
مردم از پیر و جوان در زمان عمر ( خلیفه دوم مسلمانان) برای دیدن هلال ماه رمضان بالای کوهی رفته بودند.
ناگهان با کمال تعجب پیر مردی گفت این هلال ماه است.
همه نگاه کردند هلالی ندیدند.
"عمر" جلو رفت دید تار سفید ابروی پیرمرد پایین افتاده؛ باعث این خیال شده است و موی ابروی او را راست کرد.
چون که مویی کژ شد او را راه زد
تا به دعوی لاف دید ماه زد119
وقتی یک موی او ناراست شد؛ این ناراستی راهزن او شد.
موی کژ چون پرده گردون بود
چون همه اجازت کژ شد چون بود؟
راست کن اجزات را از راستان
سر مکش ای راست رو از آستان
مولانا نتیجه می گیرد که ناراستی یک موی انسان را به وادی گمراهی می اندازد. از این رو برای یافتن راه راستی باید از عارفان که جانشان در راستی(تعادل و هارمونی) است آموخت.
هم ترازو را ترازو راست کرد
هم ترازو را ترازو کاست کرد122
اگر ترازوی سالم باشد و بقیه ترازوها را با آن بسنجند می توان آنها را میزان کرد.
اما اگر همین ترازو خود خراب باشد باعث خراب شدن سایر ترازوها می شود.
از این رو ما برای بر طرف کردن کجی های جانمان نیاز به یک ترازوی سالم داریم و دوری از ترازوهای دروغین.
رو "اشداء علی الکفار" باش
خاک بر دلداری اغیار پاش
تا ز غیرت از تو یاران نسکلند
زآنکه آن خاران عدو این گلند
آنانی که خورشید حقیقت را نمی بینند و تنها در خواسته های خویش به سر می برند (کافران)،دشمن گل ایمان و حقیقت بینی تو هستند.
از آنها دوری کن تا ترازوی جانت بر میزان حقیقت بایستد.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
موی کژ سپید و گمراه کننده چیزیست که در این سیستم خلقت به هزاران شکل جایگذاری شده است
راست کردن اجزا از راستان ، در حقیقت دادن غذای نیکوست به روح انسان
اما کافی نیست
متاسفانه اکثرا در همین مرحله میمانند و راستان را تبدیل به اغیار میکنند انسانها ؛
آستان ، آستان جانان است
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
کفار در این سخن ، کافران عشقند نه مذهب
اغیار ، همه چیز غیر از حق است
و بعد ابلیس رو توضیح میده
هشدار بسیار مهمی میدهد مولانا که بر سر شطرنج چستست این غراب
با تشکر از جناب دکتر صحافیان که بجای کبری، صغری چیدن ابیات رو ساده و روان تفسیر کردند
مولانا در دفتر اول مثنوی در وصف امیرالمؤمنین علیهالسلام میگوید:
تو ترازوی احدخو بودهای / بل زبانه ی هر ترازو بودهای
در آنجا هم به «نشان از حق داشتن» و «واجد صفات الهی بودن» ایشان و هم بر این مطلب که ترازوی سنجش صحت ترازوها (تعبیر ظاهری) و اینکه میزان و معیار سنجش اعمال انسانها هستند اشاره می کند.
(زبانه ی ترازو، محل دقیق تعیین وزن و عیار درستی و راستی آن است).
زانکه فرزینبندها داند بسی / که بگیرد در گلویت چون خسی
در گلو ماند خس او سالها / چیست آن خس مهر جاه و مالها
مال خس باشد چو هست ای بیثبات / در گلویت مانع آب حیات
گر برد مالت عدوی پر فنی / رهزنی را برده باشد رهزنی
شیطان مکاید فراوانی دارد و بسیار ماهرانه عمل میکند. هواهای نفسانی که از جانب شیطان القا میشوند، مانند خاری در گلو، مانع رسیدن آب حیات به جان انسان میشوند.
در بیت ما قبل آخر از «مال» به «خس» در گلو یا همان القای شیطانی تعبیر شد که درواقع راهزن انسان در مسیر رسیدن به حقیقت است.
در بیت آخر میگوید:
اگر مالت را دزد ماهری ببرد، گویا راهزنی (دزد) آمده و راهزن دیگر (مال) را برده است.
هم ترازو،ترازوراست کرد/هم ترازو،ترازوکاست کرد
(#مولوی)
شیطنتی کردم تغییری دراین بیت دادم بدین گونه
ترازِ او
ترازورا راست کرد
ترازو
ترازِ اورا
کاست کرد
#بهرام_خاراباف