گنجور

بخش ۱۱۰ - جستن آن درخت کی هر که میوهٔ آن درخت خورد نمیرد

گفت دانایی برای داستان
که درختی هست در هندوستان
هر کسی کز میوهٔ او خورد و بُرد
نی شود او پیر نی هرگز بمرد
پادشاهی این شنید از صادقی
بر درخت و میوه‌اش شد عاشقی
قاصدی دانا ز دیوان ادب
سوی هندوستان روان کرد از طلب
سالها می‌گشت آن قاصد ازو
گرد هندوستان برای جست و جو
شهر شهر از بهر این مطلوب گشت
نی جزیره ماند و نی کوه و نی دشت
هر که را پرسید کردش ریش‌خند
کین کی جوید جز مگر مجنونِ بَند
بس کسان صفعش زدند اندر مزاح
بس کسان گفتند ای صاحب‌فلاح
جست و جوی چون تو زیرک سینه‌صاف
کی تهی باشد کجا باشد گزاف
وین مراعاتش یکی صفع دگر
وین ز صفع آشکارا سخت‌تر
می‌ستودندش به تسخر کای بزرگ
در فلان اقلیمِ بس هول و سترگ
در فلان بیشه درختی هست سبز
بس بلند و پهن و هر شاخیش گبز
قاصد شه بسته در جستن کمر
می‌شنید از هر کسی نوعی خبر
بس سیاحت کرد آنجا سالها
می‌فرستادش شهنشه مالها
چون بسی دید اندر آن غربت تعب
عاجز آمد آخر الامر از طلب
هیچ از مقصود اثر پیدا نشد
زان غرض غیر خبر پیدا نشد
رشتهٔ اومید او بگسسته شد
جستهٔ او عاقبت ناجسته شد
کرد عزم بازگشتن سوی شاه
اشک می‌بارید و می‌بُرید راه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت دانایی برای داستان
که درختی هست در هندوستان
هوش مصنوعی: یک دانا داستانی را نقل می‌کند درباره درختی که در هندوستان وجود دارد.
هر کسی کز میوهٔ او خورد و بُرد
نی شود او پیر نی هرگز بمرد
هوش مصنوعی: هر کسی که از ثمرهٔ تلاش و دستاوردهای دیگران بهره‌مند شود، هرگز به سن و سال نمی‌رسد و نمی‌میرد، چون او از نیروی زندگی دیگران استفاده کرده است.
پادشاهی این شنید از صادقی
بر درخت و میوه‌اش شد عاشقی
هوش مصنوعی: یک پادشاه درباره یک شخص راستگویی که به درخت و میوه‌اش توجهی خاص دارد، شنید و تحت تأثیر قرار گرفت.
قاصدی دانا ز دیوان ادب
سوی هندوستان روان کرد از طلب
هوش مصنوعی: پیامی آگاه و فرز از دیوان ادب به سوی هندوستان فرستاده شد و نشان‌دهنده جست‌وجوی طلب است.
سالها می‌گشت آن قاصد ازو
گرد هندوستان برای جست و جو
هوش مصنوعی: سال‌ها آن پیام‌رسان در اطراف هند می‌چرخید تا چیزی پیدا کند و جستجو کند.
شهر شهر از بهر این مطلوب گشت
نی جزیره ماند و نی کوه و نی دشت
هوش مصنوعی: شهر به خاطر این خواسته تغییر کرد و نه جزیره‌ای باقی ماند و نه کوه و نه دشت.
هر که را پرسید کردش ریش‌خند
کین کی جوید جز مگر مجنونِ بَند
هوش مصنوعی: هر کسی را که پرسیدند، او را به مسخره گرفتند. چه کسی غیر از مجنون می‌تواند چیزی را جستجو کند؟
بس کسان صفعش زدند اندر مزاح
بس کسان گفتند ای صاحب‌فلاح
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به او شوخی کردند و گفتند: ای کسی که به موفقیت رسیده‌ای!
جست و جوی چون تو زیرک سینه‌صاف
کی تهی باشد کجا باشد گزاف
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان به سادگی از کنار جستجو و تلاش عاقلانه و صادقانه تو گذشت، چرا که چنین جستجویی هیچ‌گاه بی‌نتیجه و بی‌حاصل نیست.
وین مراعاتش یکی صفع دگر
وین ز صفع آشکارا سخت‌تر
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که در یک موضوع خاص، رعایت کردن قواعد یا نکات خاصی وجود دارد که به وضوح قابل مشاهده است و نیاز به توجه بیشتری دارد. این نکات ممکن است در ظاهر ساده به نظر برسند، اما در واقع بسیار پیچیده‌تر از آنچه که به نظر می‌رسد هستند و نیاز به دقت و تمرکز بیشتری دارند.
می‌ستودندش به تسخر کای بزرگ
در فلان اقلیمِ بس هول و سترگ
هوش مصنوعی: آن‌ها به طعنه او را ستایش می‌کردند و می‌گفتند: تو بزرگ‌مردی در سرزمینی بسیار خطرناک و عظیم.
در فلان بیشه درختی هست سبز
بس بلند و پهن و هر شاخیش گبز
هوش مصنوعی: در یک جنگل، درختی بسیار بلند و پهن وجود دارد که شاخه‌های آن به سمت آسمان کشیده شده‌اند.
قاصد شه بسته در جستن کمر
می‌شنید از هر کسی نوعی خبر
هوش مصنوعی: پیام‌آور شهر در حال جستجوی کمر(پیشرفت) بود و از هر کس خبری متفاوت و جدید می‌شنید.
بس سیاحت کرد آنجا سالها
می‌فرستادش شهنشه مالها
هوش مصنوعی: مدت‌ها در آن دیار گردش کرد و پادشاه ثروت‌هایش را به او می‌فرستاد.
چون بسی دید اندر آن غربت تعب
عاجز آمد آخر الامر از طلب
هوش مصنوعی: در غربت، وقتی بسیار دیدم، در نهایت از جستجو خسته شدم و ناتوان شدم.
هیچ از مقصود اثر پیدا نشد
زان غرض غیر خبر پیدا نشد
هوش مصنوعی: از هدف هیچ نشانه‌ای پیدا نشد و هیچ اطلاعاتی درباره‌ی آن غرض به دست نیامد.
رشتهٔ اومید او بگسسته شد
جستهٔ او عاقبت ناجسته شد
هوش مصنوعی: رشته امید او پاره شد و در نهایت، تلاش‌هایش بی نتیجه ماند.
کرد عزم بازگشتن سوی شاه
اشک می‌بارید و می‌بُرید راه
هوش مصنوعی: او تصمیم گرفت به سوی شاه برگردد و در این حین اشک‌ها از چشمانش می‌ریخت و راه را گم کرده بود.

خوانش ها

بخش ۱۱۰ - جستن آن درخت کی هر که میوهٔ آن درخت خورد نمیرد به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/04/09 18:07

این داستان یادآور داستان آدم و حواست. در قرآن شیطان برای فریب آن دو می گوید که درخت ممنوعه باعث حیات ابدی و فرمانروایی بی‏زوال می شود (120 طه). کتاب مقدس از دو درخت سخن می گوید: درخت علم ومعرفت و درخت زندگی جاودانه. وقتی آدم از باغ اخراج شد، خدا فرشتگان کروبی را مأمور کرد "تا با شمشیر آتشینی که به هر طرف می چرخید، راه "درخت حیات" را محافظت کنند"(24 باب سوم کتاب پیدایش). تلاش ناکام انسان برای رسیدن به جاودانگی در داستان های بسیاری آمده است، مانند اسفندیار و آشیل و گیلگمش.
پیوند به وبگاه بیرونی

1399/03/13 00:06
معصومه

با داستان رفتن برزویه طبیب در زمان خسروانوشیروان ساسانی به هندوستان ، همخوانی دارد . او کتاب کلیله دمنه را ترجمه کرد و دیباچه ای بر آن نوشت. کتاب از زبان پهلوی به عربی توسط ابن مقفع ( روزبه داذویه) ترجمه شد.

1403/11/07 16:02
حمید استکی

درمصراع اول واژهٔ "داستان" ا‌شتباه است واژهٔ "دوستان" درست است چون هم باهندوستان قافیه اش درست می شودوهم ازنظرمعنایی درست می شودیعنی دانایی برای دوستان تعریف می کرد... 

1403/11/07 16:02
حمید استکی

بیت ششم بایدبه صورت زیرباشد

شهرشهرازبهرآن مطلوب گشت

نی جزیره ماندونی کوه ونه دشت

یعنی "نی" سومی که قبل ازدشت آمده بایدبرای درست شدنِ وزن شعرتبدیل به    "نَه" بشود. 

1403/11/07 16:02
حمید استکی

بیت هفتم به شکل زیرصحیح است:

هرکه راپرسیدکردش ریشخند

کین (که) جویدجزمگرمجنونِ بند