برگردان به زبان ساده
پس فقیر آن شیخ را احوال گفت
عذر را با آن غرامت کرد جفت
هوش مصنوعی: فقیر به آن شیخ احوالش را بیان کرد و عذرخواهی کرده و غرامت را نیز پرداخت.
مر سؤال شیخ را داد او جواب
چون جوابات خضر خوب و صواب
هوش مصنوعی: او به سوال شیخ پاسخ داد و این پاسخ مانند پاسخهای خضر، درست و نیکو بود.
آن جوابات سؤالات کلیم
کش خضر بنمود از رب علیم
هوش مصنوعی: خضر پاسخهای سوالات کلیم (موسی) را از جانب پروردگار دانا به او نشان داد.
گشت مشکلهاش حل وافزون ز یاد
از پی هر مشکلش مفتاح داد
هوش مصنوعی: مشکلات او به راحتی حل میشود و با یادآوری هر مسئله، کلید حل آن نیز به او داده میشود.
از خضر درویش هم میراث داشت
در جواب شیخ همت بر گماشت
هوش مصنوعی: او از خضر، درویش الهام گرفته و بر شیخ همت اعتماد کرده است.
گفت راه اوسط ارچه حکمتست
لیک اوسط نیز هم با نسبتست
هوش مصنوعی: هرچند که راه میانه مسیر حکمت است، اما این میانه نیز نسبتی دارد و مطلق نیست.
آب جو نسبت باشتر هست کم
لیک باشد موش را آن همچو یم
هوش مصنوعی: آب جو نسبت به آب باشتر کمتر است، اما برای موش، آب جو همچون دریا به شمار میآید.
هر که را باشد وظیفه چار نان
دو خورد یا سه خورد هست اوسط آن
هوش مصنوعی: هر کسی که وظیفهاش داشتن چهار نان باشد، ممکن است دو تا یا سه تا بخورد و در نهایت میانگین آن را در نظر بگیریم. در واقع، لزوماً همیشه به همه چیز بهطور کامل نمیرسند، اما میتوان انتظار داشت که به مقدار لازم دست یابند.
ور خورد هر چار دور از اوسط است
او اسیر حرص مانند بط است
هوش مصنوعی: اگر کسی از مرکز دور باشد، همچون پرندهای به نام "بط" اسیر هوس و طمع میشود.
هر که او را اشتها ده نان بود
شش خورد میدان که اوسط آن بود
هوش مصنوعی: هر کسی که به او میل و رغبت به غذا بدهی، دستانش را به سمت شش نان دراز میکند، اما باید دانست که متوسط آن (در واقع) همان نان است که در ابتدای کار به او پیشنهاد شده.
چون مرا پنجاه نان هست اشتها
مر تو را شش گرده همدستیم نی
هوش مصنوعی: وقتی که من پنجاه نان دارم، یعنی نیاز من تامین شده است، اما تو تنها شش گرده نان داری. در واقع، من به تو نیازی ندارم و خودم برای زندگیام کافی هستم.
تو به ده رکعت نماز آیی ملول
من به پانصد در نیایم در نحول
هوش مصنوعی: تو در ده رکعت نماز بپرس که چرا من نمیتوانم با پانصد نیام و حالتی از فرسودگی درونی را حس کنم.
آن یکی تا کعبه حافی میرود
وین یکی تا مسجد از خود میشود
هوش مصنوعی: یک نفر به سوی کعبه میرود و دیگری خود را به مقام مسجد میرساند.
آن یکی در پاکبازی جان بداد
وین یکی جان کند تا یک نان بداد
هوش مصنوعی: یکی از آنها با صداقت و اخلاق نیک جان خود را فدای خوبی کرد، و دیگری برای کسب نان و معیشت جانش را به خطر انداخت.
این وسط در با نهایت میرود
که مر آن را اول و آخر بود
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از یک در است که در نهایت به سوی مرگ یا پایان میرود، با این حال آن در در ابتدا و انتهای زندگی وجود دارد. به عبارت دیگر، هر دو آغاز و پایان به هم مرتبطاند و ما در این میان در حال حرکت هستیم.
اول و آخر بباید تا در آن
در تصور گنجد اوسط یا میان
هوش مصنوعی: برای درک موضوع یا مفهوم باید ابتدا و انتهای آن را بشناسیم، تا بتوانیم قسمت میانی یا اوسط را نیز در ذهن خود مجسم کنیم.
بینهایت چون ندارد دو طرف
کی بود او را میانه منصرف
هوش مصنوعی: چون چیزی که بینهایت است، دو سوی مشخصی ندارد، نمیتوان در مورد آن میانهای را مشخص کرد یا آن را تغییر داد.
اول و آخر نشانش کس نداد
گفت لو کان له البحر مداد
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست نشان یا نشانهای از او بدهد. اگر قرار بود برای نوشتن در مورد او دریا را جوهری قرار دهیم، باز هم کافی نخواهد بود.
هفت دریا گر شود کلی مداد
نیست مر پایان شدن را هیچ امید
هوش مصنوعی: اگر همه دریاها هم به جوهر تبدیل شوند، باز هم امیدی به پایان زندگی وجود ندارد.
باغ و بیشه گر بود یکسر قلم
زین سخن هرگز نگردد هیچ کم
هوش مصنوعی: اگر تمام باغ و جنگل هم تحت تأثیر این سخن قرار گیرند، هیچ چیزی از آن کم نمیشود.
آن همه حبر و قلم فانی شود
وین حدیث بیعدد باقی بود
هوش مصنوعی: تمام نوشتهها و ابزارهای نوشتن از بین میروند، اما این داستان یا گفتار که بیپایان است، پایدار و باقیمانده خواهد بود.
حالت من خواب را ماند گهی
خواب پندارد مر آن را گمرهی
هوش مصنوعی: حالم مانند خواب است، گاهی فکر میکنم که در REALITY گم شدهام.
چشم من خفته دلم بیدار دان
شکل بیکار مرا بر کار دان
هوش مصنوعی: چشم من بسته است اما دلم بیدار است، پس حقیقت وجودی من را که بیعمل به نظر میرسد درک کن.
گفت پیغامبر که عینای تنام
لا ینام قلبی عن رب الانام
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود که چشمان من خواب نمیبرد، اما دل من همیشه بیدار و متوجه پروردگار جهانیان است.
چشم تو بیدار و دل خفته بخواب
چشم من خفته دلم در فتح باب
هوش مصنوعی: چشم تو بیدار است ولی دل تو خوابیده و بیخبر است. در حالی که چشم من بسته است، دلم به حرکت و فتح درهایی فکر میکند.
مر دلم را پنج حس دیگرست
حس دل را هر دو عالم منظرست
هوش مصنوعی: دل من پنج حس دیگری دارد و حس دل، تماشای هر دو جهان را در بر میگیرد.
تو ز ضعف خود مکن در من نگاه
بر تو شب بر من همان شب چاشتگاه
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف و ناتوانی خودت، به من نگاه نکن. شب برای من همانند صبح زود توست.
بر تو زندان بر من آن زندان چو باغ
عین مشغولی مرا گشته فراغ
هوش مصنوعی: برای تو زندان است، اما برای من مانند باغی است. در حال حاضر، در مشغولیت تو، من احساس آزادی میکنم.
پای تو در گِل، مرا گِل گشته گُل
مر تو را ماتم مرا سور و دهل
هوش مصنوعی: پای تو در گل است و من به خاطر تو در وضع بدی قرار دارم. حال من به خاطر غم تو شبیه به کسی شده که در عزا نشسته، در حالی که تو در شادی به سر میبری.
در زمینم با تو ساکن در محل
میدوم بر چرخ هفتم چون زحل
هوش مصنوعی: من در زمین با تو زندگی میکنم و در عین حال به سرعت و شتابی که مانند چرخ هفتم سیارات است، حرکت میکنم.
همنشینت من نیم سایهٔ من است
برتر از اندیشهها پایهٔ من است
هوش مصنوعی: دوست همیشگی من کسی است که مانند سایهام کنارم است و از تمام تفکرات و اندیشههایم بالاتر و ارزشمندتر است.
زانک من ز اندیشهها بگذشتهام
خارج اندیشه پویان گشتهام
هوش مصنوعی: چون من از محدودیتهای فکر و اندیشه فراتر رفتهام، به جستجوی حقیقت پرداختهام و در مسیر معرفت حرکت کردهام.
حاکم اندیشهام محکوم نی
زانک بنّا حاکم آمد بر بنا
هوش مصنوعی: اندیشه من آزاد و رهاست، چرا که سازندهای بزرگ بر کارهایم نظارت دارد و این سازنده به ساخت و ساز من میپردازد.
جمله خلقان سخرهٔ اندیشهاند
زان سبب خسته دل و غمپیشهاند
هوش مصنوعی: تمام مردم تحت تأثیر افکار و اندیشههایشان قرار دارند و به همین دلیل دلهایشان خسته و زندگیشان پر از غم است.
قاصدا خود را به اندیشه دهم
چون بخواهم از میانشان بر جهم
هوش مصنوعی: من به فکر این هستم که اگر بخواهم از میانشان بیرون بروم، باید خود را به دانایی و اندیشه بسپارم.
من چو مرغ اوجم اندیشه مگس
کی بود بر من مگس را دسترس
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای هستم که در آسمان پرواز میکند و به خاطر این ارتفاع، نمیتوانم به مگسها فکر کنم؛ زیرا مگسها به من دسترسی ندارند.
قاصدا زیر آیم از اوج بلند
تا شکستهپایگان بر من تنند
هوش مصنوعی: من از بلندیها پایین میآیم تا افرادی که در شرایط سخت و آسیبپذیر به سر میبرند، به من اعتماد کنند و به من نزدیک شوند.
چون ملالم گیرد از سفلی صفات
بر پرم همچون طیور الصافات
هوش مصنوعی: هنگامی که از ویژگیهای پایینتر و دنیوی دلگیر میشوم، مانند پرندگان، خود را از آنها رها میکنم و به آسمان صعود میکنم.
پر من رستهست هم از ذات خویش
بر نچفسانم دو پر من با سریش
هوش مصنوعی: پر من از وجود خودم رشد کرده است، بنابراین نمیتوانم آن را به سادگی رها کنم. دو پر من به چسبندگی خود به من وابستهاند.
جعفر طیار را پر جاریهست
جعفر طرار را پر عاریهست
هوش مصنوعی: جعفر طیار دارای پرهایی است که برای پرواز به او الهام شدهاند، در حالی که جعفر طرار تنها به طور موقت و بدون مالکیت واقعی از آن پرها بهرهمند است.
نزد آنک لم یذق دعویست این
نزد سکان افق معنیست این
هوش مصنوعی: تنها کسی که واقعا تجربه نکرده است، نمیتواند معنای عمیق این احساسات را درک کند؛ این موضوع فقط برای کسانی که به قلههای آسمان دست یافتهاند، قابل فهم است.
لاف و دعوی باشد این پیش غراب
دیگ تی و پر یکی پیش ذباب
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که این ادعاها و بزرگنماییها در برابر دیگران شبیه به خود را نشان دادن است، همانطور که یک کبوتر در برابر مگس هیچ ارزشی ندارد. به عبارت دیگر، این ادعاها در واقعیت ارزشی ندارند و تنها برای نمایش دادن هستند.
چونک در تو میشود لقمه گهر
تن مزن چندانک بتوانی بخور
هوش مصنوعی: به هنگامی که در وجود تو چیزی با ارزش و گرانبها شکل میگیرد، تا حدی که میتوانی از آن بهرهمند شوی، زیادهروی نکن و به طوری که ممکن است، از آن استفاده کن.
شیخ روزی بهر دفع سؤ ظن
در لگن قی کرد پر دُر شد لگن
هوش مصنوعی: شیخ روزی برای آنکه سوءظن را برطرف کند، در ظرفی اقدام به پر کردن هار بود و در نتیجه، آن ظرف پر از لؤلؤ شد.
گوهر معقول را محسوس کرد
پیر بینا بهر کمعقلی مرد
هوش مصنوعی: پیر دانا با درک خود، ارزشهای منطقی و معنوی را در دنیای محسوس مشاهده کرد، و این نشاندهنده نادانی برخی از مردان است.
چونک در معده شود پاکت پلید
قفل نه بر حلق و پنهان کن کلید
هوش مصنوعی: زمانی که چیز ناپاکی در معدهات قرار بگیرد، نمیتوانی آن را مخفی کنی و مانند قفلی بر دهان و گلویت خواهد نشست.
هر که در وی لقمه شد نور جلال
هر چه خواهد تا خورد او را حلال
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیر سایه شخص بزرگ و والا باشد، هر چه میخواهد بخورد، برای او مجاز و حلال است.