بخش ۱۰ - یافتن شاه باز را به خانهٔ کمپیر زن
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱۰ - یافتن شاه باز را به خانهٔ کمپیر زن به خوانش بامشاد لطف آبادی
حاشیه ها
خرگاه یا کومه یعنی کپر و خانه بیمایه
نوحه با نوفه یه فارسی به تقریبا همان معنی مانسته است
بیت 51 نیاز به باریک بینی دارد می گوید کسی که میراث به او می رسد مایه و قدر میراث را نمی داند مانند رستم که رنج برد ولی زال به رایگان یافت ! ولی همه می دانند که زال است که پدر رستم است ! پس گویا نگاه مولانا ( خداوندگار) به رستم یک رستم است یعنی یک کوشنده رستم وار ؟ و خدا بهتر می داند .
سلام جناب کیخا
جهت توضیح حاشیه حضرتعالی وسایر دوستان بر این بیت برداشت حقیر از این بیت اینه میدانیم که سام یل پدربزرگ رستم وزال پدر رستم هردو از پادشاهان سیستانند وقطعا بسیار متمول وثروتمند ، ولی مجاهدتها ونبردهای رستم وفداکاریهای او در میادین نبرد وسر انجام آن مرگ تراژیک وی توسط برادرش شغاد با حیله شاه کابل باعث شهرت وزبانزدی پدر وپدر بزرگ او شد وایشان به رایگان از شهرت او استفاده بردند وشاهی وثروت در جاودانه شدن نام ایشان به اندازه افتخارات رستم موثر نبود . همانطور که پدر پسر شجاع را سالیان متوالی ،ما به واسطه پسر شجاع میشناختیم .
اگر اشتباهه دوستان لطف کنند وراهنمایی بفرمایند. ضمنا وزن مصرع دوم خیلی سخته
شاد باشید
خوش زاد زیباست و مناسب به جای اصیل
گنده پیر یعنی کسی که به واسطه کهنسالی بویناک شده باشد
51 اشاره دارد به مفت و مجانی بدست آوردن زال چنانچهتمام ثروت خاندان شاهنشاهی سیستان را به ارث برد .اما به نظر جان کندن رستم در (رستمی جان کند)اشاره داسشته باشد به وضع بد کشته شدن رستم .
گویا شهرت زال را بی ارتباط با بد و وخیم کشته شدن رستم نمیبیند.
تاوتک نیکرای یعنی شما باور دارید که این دوتا از هم جداست یعنی یکی چون رستم به جان کندن به بزرگی می رسد و یکی چون زال به رایگان ؟ این هم زیباست
دکتر جان این ی رستم به فکر وامیداردم و اینکه یک تا این وسط مستتر است .میفرماید رستمی (یک رستم)جان کند -تا-زال مجانی بدست آورد .ویرگول هم البته تا حدی گویای تا هست.شاید میگوید زال از کشته شدن رستم به شهرت رسید .البته حتما میدانیم که زال حتی بعد از مرگ رستم هم نمیمیرد
کاو / cave / کهف
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم
مگر باز سپید شاه برخاست
بشد تا خانهٔ آن پیرزن راست
چو دیدش پیرزن برخاست از جای
نهادش در بر خود بند برپای
سبوسی تر خوشی در پیش او کرد
نهادش آب و مشتی جو فرو کرد
کجا آن طعمه بود اندر خور باز
که بازازدست شه خوردی در اعزاز
کژی مخلب و چنگل بدیدش
بدان تا چینه برچند نچیدش
بآخر هم بخورد آن چینه را باز
بصد سختی طپیدن کرد آغاز
همه بالش ببرید و پرش کند
که تا با او بماند بوک یک چند
ز هر سویی درآمد لشگر شاه
بدان سان باز را دیدند ناگاه
بشه گفتند کار پیرزن باز
که چون سرگشته شد زان پیرزن باز
شهش گفتا چه گویم با چنین کس
جوابش اینچ او کردست این بس
الا ای خواب خوش برده زنازت
بدست پیرزن افتاده بازت
مرا صبرست تا این باز ناگاه
بصد غیرت رسد با حضرت شاه
بپیش شه ندانم تا چه گویی
تو این دم خفتهٔ فردا چه گوئی
گرچه با تو شه نشیند بر زمین
خویشتن بشناس و نیکوتر نشین
هر چند چندیست دیگر شاهان با ما بر زمین نمی نشینند!
دریافت های دفتر دوم مثنوی 4 گریختن شاهین شاهی به خانه پیرزن
باز دست آموز شاه، به خانه پیرزنی پناه برد.پیرزن مشغول تهیه آرد بود.
وقتی چنگال و ناخن های کج باز را دید، از روی دلسوزی بال و ناخن هایش را چید.
شاه همه جا به دنبالش گشت تا به کلبه پیرزن رسید .
شاه دلش به حال زار باز سوخت و گفت:
آنکه از کاخ شاهی فرار کند و به خانه ای محقر بیاید، سزاوار این درد و رنج است.
مولانا در این تمثیل کوتاه؛ داستان بلند دردهای آدمی را بازگو می کند.
شاهین شاهی:انسان در پیشگاه خدا.
خانه پیرزن:دنیای فریبنده.
چیدن بال و ناخنها :دردهای دنیوی
دست هر نااهل بیمارت کند
سوی مادر آ، که تیمارت کند327
دید ناگه باز را در دود و گرد
شه برو بگریست زار و نوحه کرد
.
چون کنی از خلد در دوزخ قرار؟
غافل از لا یستوی اصحاب نار
چگونه از حضور شاه که چون بهشت شادی آفرین و روح افزاست به خانه پر دود و خاکی پیر زن که مانند جهنم است فرار می کنی؟!
گرچه با تو، شه نشیند بر زمین
خویشتن بشناس و نیکوتر نشین
هرچند شاه همنشین تو می شود و لحظه تو را زنده و خدایی و چون بهشت می کند ؛ اما تو هم به شکر حضور او در جاهای نیکو بنشین. (پرهیزگار و نگهدارنده لحظه باش.)
آرتمش و پرواز روح(وبلاگ و کانال)
arameshsahafian@
دین نه آن صیدیست در بیت اول یعنی چی ؟
کوروش عزیز سلام
دربیت اول مورد سوال شما را ندیدم ولی معنی بیت اول این میشه همانطور که آقا بهروز ودکتر صحافیان گرامی در حاشیه های بالا توضیح دادند این بازی نیست که یکبار باز (پرنده شکاری)شاهی به خانه یک پیر زن که داشت آرد الک میکرد گریخت .در این بخش مقصود مولانا این است که همانطور که ان پیرزن قدر باز شاهی را ندانست ونتوانست آن را تشخیص دهد و پر وناخن های او را کوتاه کرد یعنی ابزار پرواز وشکار او را گرفت هر انسان نادان ونالایق نیز قدر حکمت را نمیداند . وبعد از انکه شاه او را در ان حال نزار پیدا کرد به او میگه چطور راضی شدی کاخ شاهی را رها کنی وبه کلبه محقر این زال بری و در بیت 10 با اشاره به ایه 20 سوره حشر فرق بین دوزخیان وبهشتیان را به تمامی آدمیان یاد آور میشه .
شاد باشی