گنجور

بخش ۹۴ - وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن

یک دو پندش داد طوطی بی‌نفاق
بعد از آن گفتش سلام الفراق
خواجه گفتش فی امان الله برو
مر مرا اکنون نمودی راه نو
خواجه با خود گفت کاین پند منست
راه او گیرم که این ره روشن‌ست
جان من کمتر ز طوطی کی بوَد‌؟
جان چنین باید که نیکوپی بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک دو پندش داد طوطی بی‌نفاق
بعد از آن گفتش سلام الفراق
هوش مصنوعی: طوطی با صداقت نکاتی را به او یادآوری کرد و بعد از آن گفت که باید از هم جدا شوند.
خواجه گفتش فی امان الله برو
مر مرا اکنون نمودی راه نو
هوش مصنوعی: خواجه به او گفت: با رحمت خدا برو، زیرا تو اکنون راه جدیدی را به من نشان دادی.
خواجه با خود گفت کاین پند منست
راه او گیرم که این ره روشن‌ست
هوش مصنوعی: خواجه با خود فکر کرد که این نصیحت برای من است و تصمیم گرفت که این مسیر را دنبال کند؛ زیرا این راه واضح و روشن است.
جان من کمتر ز طوطی کی بوَد‌؟
جان چنین باید که نیکوپی بود
هوش مصنوعی: عشق و جان من کمتر از طوطی نیست. جانم باید پاک و زیبا باشد.

خوانش ها

بخش ۹۴ - وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/03/07 13:06
مصطفی

شعر کاملا گویا است، ولی می‌توان گفت مولوی بزرگوار این پند و درس زندگی را به زیبا ترین نحو از زبان تاجر به انسان‌ها در طول تاریخ می‌گوید:
جان من کمتر ز طوطی کی بود
جان چنین باید که نیکوپی بود

1396/08/20 11:11

طوطی خوش طبع داستان ما به بازرگان یکی دو پند داد و سپس سلامی بر او داد و گفت میان من و تو جدایی و دوریی است خواجه هم در جواب گفت در پناه حق باشی و بمن راه و رسم تازه ای اموختی ...خواجه با خودش گفت این درسی است که من باید بیاموزم و این راه رهایی از قفس امیال و خواهشهای زندگی است مگر جان من از این طوطی کمتره؟ جانی که جویای ازادی از اسارت نفس انسانییه بسیار خجسته و مبارکه ....

1396/08/20 11:11

جانی که جدا گردد جویای خدا گردد او بوالعجبی باشد او نادره ای باشد انکس که چنین باشد باروح قرین باشد در ساعت جان دادن اورا طربی باشد

1402/11/21 16:01
در سکوت

مثنوی معنوی :: در سکوت.... بشنوید