بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الیالجهاد الاکبر
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الیالجهاد الاکبر به خوانش فرید حامد
بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الیالجهاد الاکبر به خوانش عندلیب
حاشیه ها
هل من مزید خیلی زیباست آیه ایست از سوره مبارکه ق آنجا که خداوند از جهنم میپرسد هنوز جا داری و جهنم در پاسخ میگوید هل من مزید یعنی آیا بیشتر هست یعنی باز جهنمی داری و تکرار و تکرار و انسان را هولی عظیم فرا میگیرد با خواندن این آیه و در اینجا کنایه از زیاده خواهی معده است و تو صیفش بصورت نعره زنان واقعا جالب است
شیرآن باشد که خودرابشکند =
شیرآنست آن که خودبشکند
جهاد اکبر
مولانا در قصة شیر و خرگوش، می گوید دشمن داخلی یا همان نفس، قوی تر از دشمن خارجی است. و بلکه دشمن سازی و دشمن تراشی کار خود نفس و حاصل فرافکنی های اوست. به همین دلیل پیامبر جهاد با نفس را اکبر یعنی بزرگتر از جهاد با خصم برون دانسته اند:
ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست شیر باطن سخرة خرگوش نیست
و اصلا نفس جزئی از دوزخ است. زیرا متنند دوزخ سیرمانی ندارد:
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست کو به دریاها نگردد کم و کاست
هفت دریا را در آشامد هنوز کم نگردد سوزش آن خلقسوز
سنگها و کافران سنگدل اندر آیند اندرو زار و خجل
عالمی را لقمه کرد و در کشید معدهاش نعره زنان :"هل من مزید"؟
چونک جزو دوزخست این نفس ما، طبع کل دارد همیشه جزوها
و بنابراین با این خصم تنها به مدد عقل نمی توان جنگید و باید از خدا توفیق خودسازی خواست:
چونک وا گشتم ز پیگار برون روی آوردم به پیگار درون
قد رجعنا من جهاد الاصغریم با نبی اندر جهاد اکبریم
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
سهل شیری دان که صفها بشکند شیر آنست آن که خود را بشکند
چقدر زیبا حقایق را بیان میکنید حضرت خداوندگار جانها
در این فصل در مورد جهاد با نفس اماره سخن هایی بمیان میاید
که مبارزه بانفس دشوار است چونکه باید برخلاف امیال و خواهشهای نفس حرکت کرد و بسیاری از ما بارها در مبارزه با نفس تاب و توان خود را از دست داده ایم یا شکست خوردیم یا تسلیم شده ایم یا به پیروزی دست پیدا کردیم
ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون
خب انسان و مقام انسان شاه جهانه مولانا میگه بدتر از خصم بیرونی دشمن درونی ماست که نام نفس اماره برو نهادند که اشاره دارد به حدیثی از حضرت رسول است... ....
کشتن این کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست
ممکنه ما در زندگی روزمرگی بتوانیم از ذکاوتمان بهره ببریم و موفقییتهایی کسب و کنیم و خوشحال باشیم ولی در مبارزه با نفس زیرکی و ذکاوت ما کاری از پیش نمیبرد که او خودش زیرک صفت است و مکار .....
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
این نفس اماره در مثل مانند اژدها بزرگ و جهنمی است او بزبان ما با ما حرف میزند و از تمام ضعفهای ما خبر دارد این اژدها با اب دریاهم خاموش نمیشه کرد....
هفت دریا را در آشامد هنوز
کم نگردد سوزش آن خلقسوز
این دوزخ مردم سوز نفس اماره اگر هفت دریا را درکشد بازهم تشنه بخون ادمیست
سنگها و کافران سنگدل
اندر آیند اندرو زار و خجل
انانکه سنگدلند و از جنس این دوزخ جذب میشوند و چوسنگی در اتشفشان مذاب میشوند همخو و بدخو و همجنس و بد جنس
اشارت است به این ایه {بترسید از اتشی که هیزمش مردمانند و سنگها که برای کافران فراهم امده است
هم نگردد ساکن از چندین غذا
تا ز حق آید مرورا این ندا
این اژدهای دوزخی از این همه در خود کشیدن ادمی سیر نمیشود و ارام نمییابد تا اینکه از خدا این ندا میرسد که
سیر گشتی سیر گوید نه هنوز
اینت آتش اینت تابش اینت سوز
سیر نشدی ؟؟ و با عزم قاطع پاسخ میدهد که نه هنوز و این است اتش و سوز و حرارت از برای تو ست
عالمی را لقمه کرد و در کشید
معدهاش نعره زنان هل من مزید
جهانی رو لقمه کرد خورد و هورت کشید و صدای درونش باز فریاد میزنه بازم گرسنه ام و بیشتر میخوام اشارت است به ایه ای { روزی به دوزخ گوییم ایا سیر شدی ؟ دوزخ گوید ایا بیش ازین هست ؟}
حق قدم بر وی نهد از لامکان
آنگه او ساکن شود از کن فکان
حضرت دوست از عالم بیجا و لامکان بر دوزخ وارد میشود و انوقت ان اژدها و ان دوزخ ارام میگیرد و میگوید بس است بس است
چونک جزو دوزخست این نفس ما
طبع کل دارد همیشه جزوها
ازونجاییکه این نفس اماره به دوزخ تعلق داره و ازونجاییکه جزو کوچک همیشه متعلق به کل هست و تابع خواست و اراده اوست پس برای همین نفس اماره صفت دوزخ را دارد .......
درینجا دوزخ کل است و نفس جزو یعنی این حرص و شهوت و این نفسانیات صفتهای دوزخی اند و این دوری از خداوند دوزخ است
این قدم حق را بود کو را کشد
غیر حق خود کی کمان او کشد
فقط قدم گذاردن حضرت دوست(شاید دردل ) میتواند اورا بکشد و انوقت است نفس اماره میمیرد و غیر از خدای افریننده چه کسی میتواند این دیو را ارام کند .. دوستان کوتاه از مولانا اینجا عاشق حق بودن معنی میده که دل ما وقتی جای او بشه تمام صفتهای ما انسانی میشه و شکوفا میشه و ما سرشار از عشق و تجلی میشیم
در کمان ننهند الا تیر راست
این کمان را بازگون کژ تیرهاست
تیر در کمان باید صاف باشه تا به هدف بشینه پس تیر های از هوای نفس باشد کژ است و به هدف نمی نشیند
راست شو چون تیر و واره از کمان
کز کمان هر راست بجهد بیگمان
برای اینکه بتوانی صاف به هدف بنشینی باید ازین کمان با ابزار درستی و صافی خارج شوی
چونک وا گشتم ز پیگار برون
روی آوردم به پیگار درون
وقتی فهمیدم دشمن بیرونی کم است و حقیقی نیست رو به پیکار با این دشمن خانگی اوردم.. که دوستان باید اول شناخته بشه و از از شخصیت من تمییز بشه تا اشکار بشه باید از جلدمون بیاد بیرون تا عریان بشه ......
قد رجعنا من جهاد الاصغریم
با نبی اندر جهاد اکبریم
ما انانیمکه از نبرد با دشمن بیرونی رجعت کردیم و برگشتیم و حالا همراه نبی مشغول خود و جنگ با نفسانیات خودخواهانه اییم
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
از خدای قدرت میخواهم و به او تکیه خواهم کرد در این جنگ سخت و ازو پیروزی میخواهم که بتوانم با سوزن این کوه قاف را بکنم و از بین ببرم
سهل شیری دان که صفها بشکند
شیر آنست آن که خود را بشکند
او شیری که در جنگ بیرونی یکه تازی میکنه و صفهارو میشکنه کارش اسونتره تا اونیکه خودشو میشکنه و از خودش سر برون میکنه ....
09216557471
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر مهدی کاظمی
این قدم حق را بود کو را کشد/غیر حق خود کی کمان او کشد
بیتی از جلال الدین در غزلیات به خاطرم آمد، عرض می کنم:
خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر/آن نفس که شد عاشق اماره نخواهد شد
سپاس از شما
آقای مهدی کاظمی مرحبا
خیلی زیبا تفسیر کردید شعر را. کاشکی در همه جای گنجور به این سبک همچون شما انسان فهمیده ای بود و اینگونه اشعار را تفسیر می کرد/ کمال تشکر از شما ممنون
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
اصلاح شود به
دوزخست این نفس و دوزخ اشتها ست
یعنی اشتهای نفس مانند دوزخ است که وجه شبه این تشبیه سیری ناپذیری نفس است.
با سپاس از شما
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
مولانا در ابیات پیش از این بیت به تفصیل در باره سرکشی و قدرت این دیو نفس یا من ذهنی انسان بحث میکند و در این بیت میگوید نیرویی که برای غلبه بر این دیو نفس لازم است را از زندگی یا خدا میخواهم و همان طور که در ابیات قبل کن فکان را در ساکت نمودن این دیو ذهن لازم میداند پس بدون خواست خدا غلبه بر این من ذهنی و لاف (شکار هوای نفس یا من ذهنی )میسر نیست اما بلافاصله در مصرع بعد میگوید این تنها شخص انسان است که با سعی و پشتکار فراوان و ذره ذره مثل اینکه به وسیله سوزنی بخواهیم کوهی را از میان برداریم، هم هویت شدگی های خود با همه چیزهای این جهانی را با تلاش بسیار زیاد اما با صبر و حوصله و پایداری از میان برداریم چرا که اگر بخواهیم به یکباره و در زمانی کوتاه با ذهن به این توفیق دست یابیم بجز یاس و سرخوردگی بهره دیگری نخواهیم برد.
موفق و پایدار باشید
شرح و تفسیر بیت 1373
ای شهان ، کشتیم ما خصم برون / ماند خصمی زو بتر در اندرون
ای شاهان طریقت ، ما دشمن بیرونی را کشتیم ولی از آن بدتر ، دشمنی است که درونمان مانده است . [ از امام صاذق (ع) روایت است : پیامبر (ص) به گروهی که از جنگ بازگشتند فرمودند : ” آفرین به مردمی که پیکار کهین را انجام دادند . ولی پیکار مهین همچنان بر عهده آنان است . گفتند ای رسول خدا پیکار مهین چیست ؟ فرمود : پیکار با نفس اماره ” . اشاره است به مضمون حدیث « از پیکار کهین باز آمدید به پیکار مهین . این پیکار ، مبارزۀ بنده با نَفسِ امّاره خود است » ( احادیث مثنوی ، ص 14 ) ]
شرح و تفسیر بیت 1374
کشتن این ، کار عقل و هوش نیست / شیر باطن ، سخره خرگوش نیست
کشتن نفس اماره کار عقل و هوش جزوی نیست زیرا شیر باطن یعنی نفس اماره ، مغلوب خرگوش عقل و هوش جزوی نمی شود . [ فقط با تهذیب و تکمیل نفس و سلوک می توان از گزند نفس رها شد ]
شرح و تفسیر بیت 1375
دوزخ است این نفس و ، دوزخ اژدهاست / کو به دریاها نگردد کم و کاست
این نفس اماره به منزله دوزخ است و دوزخ بسان اژدهاست که هر چیز را به کام خویش اندر می کشد . زیرا که لهیب آن با هیچ آبی کاستی نمی گیرد . [ صوفیه و عرفا منشاء اوصاف ناپسند آدمی را نفس اماره گویند . چنین برداشتی مستند به قرآن کریم است . دوزخ در نزد مولانا ، تجسم احوال و اخلاق ناپسند است . و چون آتش نفس محسوس نیست پس آنرا با آب های معمولی نتوان تسکین داد . ملا صدرا گوید : مراد از آتش دوزخ ، دوری و بعد از رحمت حق تعالی است . (الشواهد الربوبیة ، ص 302) ]
شرح و تفسیر بیت 1376
هفت دریا را برآشامد ، هنوز / کم نگردد سوزش آن خلق سوز
دوزخ مردم سوز نفس اماره ، اگر هفت دریا را به کام خود در کشد . باز هم سوز و عطش آن کاستی نگیرد . [ عدد هفت در اینگونه موارد نشان دهنده کثرت است نه عددی خاص . بعضی از شارحان منظور از هفت دریا را هفت صفت رذیله نفس دانند . محمدرضا لاهوری گوید : ارباب حقایق گویند که نفس بر صورت دوزخ است و آن را هفت صفت بدین نام هاست . کبر ، حرص ، شهوت ، حسد ، غضب ، بخل و حقد . ]
شرح و تفسیر بیت 1377
سنگ ها و کافران سنگدل / اندر آیند اندر او زار و خجل
سنگ ها و کافران قسی القلب ، زار و شرهنده بدان دوزخ درآیند . [ اشاره است به قسمتی از آیه 24 سوره بقره ” بترسید از آتشی که هیزمش مردمان اند و سنگها که برای کافران فراهم آمده است ” برخی از مفسران سنک را کنایه از اصنام و بتان بت پرستان دانند و برخی گفته اند که ذکر سنگ در این آیه ، مبین مهیب بودن آتش دوزخ است زیرا سنگ نمی سوزد مگر در آتشی مهیب و پر لهیب . (مجمع البیان ، ج اول ، ص 63 و 64 و ابوالفتوح رازی ، ج اول ، ص 99) ]
شرح و تفسیر بیت 1378
هم نگردد ساکن از چندین غذا / تا ز حق آید مر او را این ندا
دوزخ حتی از این همه غذا هم سیر نمی شود و آرام نمی گیرد تا اینکه ندایی از بارگاه حق به او رسد . ( ادامه در بیت بعدی)
شرح و تفسیر بیت 1379
سیر گشتی سیر ؟ گوید : نی هنوز / اینت آتش ، اینت تابش ، اینت سوز
ای دوزخ آیا سیر شدی ؟ دوزخ گوید : نه ، هنوز سیر نشده ام . اینست آتش تو ، اینست تابش تو ، اینست سوزندگی تو .
شرح و تفسیر بیت 1380
عالمی را لقمه کرد و در کشید / معده اش نعره زنان هل من مزید
آن دوزخ جهانخوار عالمی را یک لقمه کرد و به کام خویش فرو کشید و معده اش همچنان فریاد می زند . آیا بیشتر از این نیست . [ اشاره به آیه 30 سوره ق . ” روزی که به دوزخ گوییم : آیا سیر شدی ؟ دوزخ گوید : آیا بیشتر این هست ؟ ” ]
شرح و تفسیر بیت 1381
حق ، قدم بر وی نهد از لامکان / آنگه او ساکن شود از کن فکان
حق تعالی از عالم لامکان ، قدمش را بر دوزخ می نهد و بی درنگ بنا به فرمان او ، آن دوزخ ساکن و آرام می گیرد . [ ماخوذ است از حدیث ” به دوزخ گفته آید : آیا سیر شدی ؟ گوید : آیا زین بیش نیست . پس پروردگار پاک و برتر ، قدم خود را بر آن نهد . در این حال دوزخ بانگ همی آرد . بس است بس است ” استناد قدم ( = گام ) به خداوند استنادی مجازی است ولی فرقۀ مُجَسّمِه آن را اِسنادی حقیقی گرفته اند . لاهوری آن را نزول رحمت تعبیر کرده است . (مکاشفات رضوی ، ص 103) . انقروی « قدم حق » را ارادۀ پروردگار و یا ارادۀ انبیاء و اولیاء گرفته است . ]
شرح و تفسیر بیت 1382
چونکه جزو دوزخ است این نفس ما / طبع کل دارند جمله جزوها
از آنجا که نفس اماره به دوزخ تشبیه شده است و همانگونه که جزو ، تابع کل است . پس نفس اماره نیز صفت ذوزخ دارد . [ ملاصدرا گوید : دوزخ یک حقیقت کلی دارد و آن دوری از رحمت خداوند است و مثال های جزیی آن ، آرزوها و نفس های تاریک و سینه های تنگ است . (رساله عرشیه ، ص 276) .
شرح و تفسیر بیت 1383
این قدم حق را بود ، کو را کشد / غیر حق ، خود کی کمان او کشد ؟
خموشی این دوزخ سوزان ، تنها به واسطه قدم حق است که آن نفس اماره را نیز می کشد . زیرا جز خداوند چه کسی می تواند کمان آن نفس را بکشد ؟ یعنی به مقابله با او خیزد . آتش نفس ، خاموش شدنی نیست مگر به لطف حق تعالی . هر گاه جذبه عشق الهی ، بر دل شخص افتد او از بند نفس رها می شود . چنانکه در بیت 27 همین دفتر گوید : هر که را جامه ز عشقی چاک شد / او ز حرص و جمله عیبی پاک شد .
شرح و تفسیر بیت 1384
در کمان ننهند الا تیر راست / این کمان را ، بازگون کژ تیرهاست
تیری که در کمان نهند باید راست باشد تا به هدف اصابت کند و این کمان نفس ، تیرهای کج دارد . [ تیر کج به هدف نرسد . همینطور اگر اغراض نفسانی بر آدمی چیره شود آدمی را به مقصد نرساند ]
شرح و تفسیر بیت 1385
راست شو چون تیر و ، وا ره از کمان / کز کمان ، هر راست بجهد بی گمان
پس برای آنکه از کمان نفس وارهی باید راستی و درستی اختیار کنی . چه تیری که در کمان راست بگذارند رها می شود . [ مراد مولانا از «راست شدن» به اعتدال سلوک کردن است . نه همچون رهبانان شهوات را سرکوب کن و نه همچون اباحیان اسیر شهوات شو ]
شرح و تفسیر بیت 1386
چونکه وا گشتم ز پیکار برون / روی آوردم به پیکار درون
چونکه از پیکار و نبرد با دشمن بیرونی بیاسودم . اینک به نبرد با دشمن درونی می شتابم .
شرح و تفسیر بیت 1387
قد رجعنا من جهاد الاصغریم / با نبی ، اندر جهاد اکبریم
ما آن گروهی هستیم که از پیکار کهین ، یعنی نبرد با کفار باز گشته ایم و اکنون همراه با حضرت نبی اکرم (ص) در پیکار مهین هستیم . یعنی با هوای نفس می ستیزیم .
شرح و تفسیر بیت 1388
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف / تا به سوزن برکنم این کوه قاف
برای آنکه کوه قاف را با سوزن بر کنم از خداوند نیرو و توفیق و تدبیر می خواهیم . [ لاف در لغت به معنی «ادعای بی اساس» است ولی در اینجا به معنی «تدبیر و چاره سازی» آمده است . کوه قاف کنایه از نفس اماره و سوزن کنایه از دشواری اصلاح نفس از طریق ریاضت است . ]
شرح و تفسیر بیت 1389
سهل شیری دان که صف ها بشکند / شیر آن است آن که خود را بشکند
آن شیری که در پیکار ، صفوف دشمن را در هم می شکند و حریف را شکست می دهد . کارش را آسان بدان . شیر حقیقی آن شیری است که نفس اماره خود را در هم شکند و خود را از زندان خود بینی برهاند . [ شکست دادن دشمن از آنرو که عملی مشهود و آشکار است . نفس را ارضاء می کند . چه بسا این قبیل مجاهدان در نگاه مردم به عنوان قهرمان رشید و دلاور بی باک شناخته شوند و همین آنان را سرمست گرداند . اما پیکار با نفس چون امری پوشیده است . ارضاء نفسانی به همراه ندارد و چه بسا تلخ و ناگوار هم باشد . از اینرو یلان این عرصه اندک شمارند . ]
در خوانش آقای حامدی دو جا اشتباه خواندند:
این قدم حق را بود کو را کُشد
یعنی آتش را بکُشد و خاموش کند.
و
به سوزن برکَنم. نه برکُنم. یعنی حتی با کمک سوزنی کوه را بکَنم
مثنوی معنوی :: در سکوت.... بشنوید