گنجور

بخش ۷۱ - پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش

شیر گفتش تو ز اسباب مرض
این سبب گو خاص کاینستم غرض
گفت آن شیر اندرین چه ساکنست
اندرین قلعه ز آفات ایمنست
قعر چَه بگزید هر که عاقلست
زانک در خلوت صفاهای دلست
ظلمتِ چَه بِه که ظلمتهای خلق
سر نبُرد آنکس که گیرد پای خلق
گفت پیش آ زخمم او را قاهرست
تو ببین کان شیر در چَه حاضرست
گفت من سوزیده‌ام زان آتشی
تو مگر اندر برِ خویشم کشی
تا به پشت تو من ای کان کرم
چشم بگشایم بِچَه در بنگرم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیر گفتش تو ز اسباب مرض
این سبب گو خاص کاینستم غرض
هوش مصنوعی: شیر به او گفت: تو به خاطر این چیزها بیمار شدی، دلیل خاص این وضعیت را بیان کن که من هم مبتلا شدم.
گفت آن شیر اندرین چه ساکنست
اندرین قلعه ز آفات ایمنست
هوش مصنوعی: شیر گفت: اینجا در این قلعه چه آرام و بی‌خطر است، چون از خطرات دور است.
قعر چَه بگزید هر که عاقلست
زانک در خلوت صفاهای دلست
هوش مصنوعی: هر که عاقل است، باید عمیق‌ترین و برترین مکان را انتخاب کند، زیرا در تنهایی و سکوت، آرامش و صفای دل به دست می‌آید.
ظلمتِ چَه بِه که ظلمتهای خلق
سر نبُرد آنکس که گیرد پای خلق
هوش مصنوعی: تاریکی شخصی بهتر از تاریکی‌هایی است که برای انسان‌ها ایجاد می‌شود. آن کس که به دیگران ظلم می‌کند، پا بر سر آن‌ها می‌گذارد و به این ترتیب، قدرت و آسیب‌دیدگی بیشتری را می‌سازد.
گفت پیش آ زخمم او را قاهرست
تو ببین کان شیر در چَه حاضرست
هوش مصنوعی: گفتی که زخم من را برطرف می‌کند، اما توجه کن که آن شیر در دام منتظر است.
گفت من سوزیده‌ام زان آتشی
تو مگر اندر برِ خویشم کشی
هوش مصنوعی: من از عشقت به شدت دچار سوختگی هستم، اما امید دارم که شاید تو در دل خود بر من رحم کنی.
تا به پشت تو من ای کان کرم
چشم بگشایم بِچَه در بنگرم
تا من به خاطر کرم و بزرگی تو و به پشتوانه تو ،بتوانم از پشت تو به درون چاه نگاه کنم.

خوانش ها

بخش ۷۱ - پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش به خوانش فرید حامد
بخش ۷۱ - پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/05/28 10:07
علیرضا خطیب زاده

قعر چه بگزید هر که عاقلست
زانک در خلوت صفاهای دلست
ظلمت چه به که ظلمتهای خلق
سر نبرد آنکس که گیرد پای خلق
قعرِ چَه بگزیدن، تنها یی گرفتن از مردمی است که انسان را از خودِ خقیقی اش دور می سازند و راهزنِ او می گردند.
انتخابِ تنهایی جهتِ رویارویی با خود و "خود"، معرفت گونه ترینِ تنهایی است. این گونه انسان، نه دچارِ خود کوچک بینی و نه دچارِ خود برتر بینی است. چنین انتخابی بر میزانِ توازون و تعادلِ روانی، معرفتی و روحی است که صورت می پذیرد.
در این مقام، انسان از پسِ مطالعه، تجربه و دیدن و معاشرت با گونه های متفاوتِ افرادِ جامعه و دریافت و درک انسان ها با خواستگاه های همسان و گاه متفاوت و حتّی متضاد، و همراهی با خود و شناختِ بی پیرایه از خود و دریافتِ نقاطِ ضعف و قوّتِ خود، در نهایت برای درک و شناختِ بیشترِ خود و دیدنِ خودِ عریانش به تصمیمِ حضور در تنهایی و همدم و همراه شدن با خویشتنِ خود می رسد.
این انتخاب نه از برای دور شدن از دیگران و یا خار انگاشتنِ غیرِ خود و نه به این دلیل که از دیگران برتر است و دانشی بیش از دیگران دارد، صورت گرفته، بلکه ازین رو به این گزینه رسیده که خود نیاز آن را احساس کرده و راهی برای آشنایی و آشتی با خود در آن می بیند.
زندگیِ معرفت اندیش و در تداومِ آن تجربت اندیش، به ناچار از برای تداومِ این خصلت و حرکتِ رو به جلو ودرک و دریافت تازه و نو از هستی و حیات، انسان را به تنهایی می کشاند و در این تنهایی است که انسان می تواند رابطه ای منطقی و عارفانه با خود، خدا، هستی و دیگران برقرار کند.

1394/09/03 14:12

شیر گفتش تو ز اسباب مرض
این سبب گو خاص کاینستم غرض
شیر به اندرزهای پیشین خرگوش توجه نکرد و گفت من میخوام بفهمم چرا اینقدر پریشانی و نگرانی و دلیل این عقب کشیدنت را بازگو کن
گفت آن شیر اندرین چه ساکنست
اندرین قلعه ز آفات آمنست
خرگوش گفت ان شیر در این چاه سکونت دارد ودر این قلعه از همه بلاها و افت ها در امان است

1394/09/03 22:12

گفت من سوزیده‌ام زان آتشی
تو مگر اندر بر خویشم کشی
خرگوش گفت من از اتش ترس از ان شیر در چاه میسوزم
مگر مرا در اغوش بگیری تا من احساس امنیت کنم
تا به پشت تو من ای کان کرم
چشم بگشایم بچه در بنگرم

تا در اغوش تو ای منبع و مخزن بزرگواری من بتوانم چشمم را باز کنم و در چاه نگاه کنم
خرگوش با مهارت خاصی شیر را کور از واقعیت میکنه تا به هدف خودش برسه و بتونه نقشه اش را عملی کنه

1398/07/01 11:10

تمثیلات دیگر پنهان بودن عقل و جان به دلیل آشکار بودن زیاد:
-اسب سواری که گمان می کند اسبش گم شده و سوار بر اسب به دنبالش می گردد. -رنگها در نور دیده می شوند؛اما ما همه توجهمان به رنگهاست.نور چشم از نور دل و نور دل از نور خداست.
-نور را از تاریکی می شناسی.همین طور هر ضدی را از ضد خودش.اما خداوند و جان آدمی ضد ندارد تا شناخته شود.
-از سخن صورت بزاد و باز مرد موج خود را باز اندر بحر برد1140 صورت ها و سخن ها از بی صورتی بیرون می آیند مانند موج که به دریا بر می گردد.
-مثل نفس ،مثل جوی آب هر لحظه نو می شویم.
-مثل گوی آتشی که می چرخانی و متصل دیده می شود. خرگوش از شیر می خواهد تاخیرش را ببخشد .
تمثیلات:
-دریا که همه جویها را پر آب می کند از روی تواضع خاشاک را بر روی سر می گذارد.(یکی از تمثیلات فراوان مولانا با دریا)
ادامه دریافتهای دفتر اول مثنوی25 حکایت شیر و خرگوش 5
خرگوش شیری را به طرف چاه می برد .گویا او را می رباید.
تمثیلات: -مانند کاهی که کوه را با خود ببرد. -موسی بدون لشگری فرعون را به رود نیل می سپارد. -پشه ای از بینی در سر نمرود می رود وموجب شگافته شدن سرش میشود. خرگوش از نگاه کردن درون چاه با عذر زرد شدن صورتش و ترس اجتناب می کند.
تمثیبلات: -گاهی خورشید می تاید و ساعتی بعد سرنگون میشود. -ستارگان آسمان با امدن خورشید آتش می گیرند و ناپدید میشوند. -ماه که از زیبایی بر ستارگان برتری دارد پس از محاق چند روزه دچار لاغزی (هلال) می شود. -آتش مغرور با آبی یا بادی خاموش می شود.
گفت آن شیر اندرین چه ساکن است
اندرین قلعه ز آفات ایمن است1298
تمثیلات شیر داخل چاه: -هر خردمندی قعر چاه درون را می جوید که صفای دل در آنجاست. -تاریکی چاه از تاریکی های مردمان بهتر است. -هر که ظالم تر ، چاهش ترسناکتر. -ظلم کندن چاه و پیله تنیدن است. تمثیلات حمله شیر به عکس خود : -بدی هایی که در دیگران میبینی عکس درون تست. -ادامه دریافتهای دفتر اول مثنوی25 حکایت شیر و خرگوش 5 خرگوش شیری را به طرف چاه می برد .گویا او را می رباید
تمثیلات: -مانند کاهی که کوه را با خود ببرد. -موسی بدون لشگری فرعون را به رود نیل می سپارد. -پشه ای از بینی در سر نمرود می رود وموجب شگافته شدن سرش میشود. خرگوش از نگاه کردن درون چاه با عذر زرد شدن صورتش و ترس اجتناب می کند.
تمثیبلات: -گاهی خورشید می تاید و ساعتی بعد سرنگون میشود. -ستارگان آسمان با امدن خورشید آتش می گیرند و ناپدید میشوند. -ماه که از زیبایی بر ستارگان برتری دارد پس از محاق چند روزه دچار لاغزی (هلال) می شود. -آتش مغرور با آبی یا بادی خاموش می شود.
گفت آن شیر اندرین چه ساکن است
اندرین قلعه ز آفات ایمن است1298
تمثیلات شیر داخل چاه: -هر خردمندی قعر چاه درون را می جوید که صفای دل در آنجاست. -تاریکی چاه از تاریکی های مردمان بهتر است. -هر که ظالم تر ، چاهش ترسناکتر. -ظلم کندن چاه و پیله تنیدن است.
تمثیلات حمله شیر به عکس خود : -بدی هایی که در دیگران میبینی عکس درون تست. -شیشه تاریک در مقابل چشمان گرفته ای و جهان برایت تاریک شده نار درونت را به نور تبدیل کن با آب لطیف کمکهای خداوند.
کانال و وبلاگ آر امش و پرواز روح
arameshsahafian@

1399/02/24 00:04

شرح و تفسیر بیت 1297
شیر گفتش : تو ز اسباب مرض / این سبب گو خاص ، که اینستم غرض
شیر نه تنها به اندرزهای پیشین خرگوش توجه نکرد بلکه سوال پیشین خود را تکرار کرد و گفت : تو ای خرگوش ، علت و سبب پریشانی و اضطرابت را بگو که مقصود من ، همین است و به شنیدن و دانستن آن علاقمندم .
شرح و تفسیر بیت 1298
گفت : آن شیر اندرین چه ساکن است / اندرین قلعه ز آفات ایمن است
خرگوش گفت : آن شیر در این چاه سکونت دارد و در همین قلعه از همه بلاها و آفات ، مصون و محفوظ است .
شرح و تفسیر بیت 1299
قعر چه بگزید هر که عاقل است / ز آنکه در خلوت صفاهای دل است
هر کس خردمند باشد ، در عمق چاه ، خلوت نشینی اختیار می کند زیرا در خلوت ، دل صفا می گیرد . چرا که اشتغال انسان به امور خارجی و سرگرم شدن به روایط روزمره ، او را در چنبر غفلت گرفتار می آورد و نمی گذارد با درون خود ارتباط برقرار کند .
شرح و تفسیر بیت 1300
ظلمت چه ، به که ظلمت های خلق / سر نبرد آن کس که گیرد پای خلق
این بیت جنبه تعلیلی دارد و موضوع بیت پیشین را مدلل و معلل می سازد . ظلمت چاه خلوت نشینی از ظلمت های روحی و اخلاقی مردم بهتر است و سر به سلامت نمی برد هر کس که بی حساب و خارج از قاعده با مردم حشر و نشر کند .
شرح و تفسیر بیت 1301
گفت : پیش آ ، زخم ، او را قاهر است / تو ببین کان شیر در چه حاضر است ؟
شیر به خرگوش گفت : بیا جلوتر ، ببین آن شیر در ته چاه قرار دارد یا نه ؟ زیرا من از او قوی ترم و زخمی که بدو زنم هلاکش سازد .
شرح و تفسیر بیت 1302
گفت : من سوزیده ام ز آن آتشی / تو مگر اندر بر خویشم کشی
جانم از هیبت و صلابت آن شیر خشمین آتش گرفته است . ای شیر ، مگر تو مرا در آغوش خود گیری و ایمنم سازی .
شرح و تفسیر بیت 1303
تا به پشت تو من ای کان کرم / چشم بگشایم به چه در بنگرم
تا در سایه حمایت تو که منبع بزرگواری هستی و از زیردستان حمایت می کنی بتوانم جرات کنم و چشم بگشایم و در چاه نگاه کنم . [ خرگوش با مهارتی خاص و دقیق هیجان او را سخت می انگیزد و بدین سان عقل او را در می رباید . ]

1402/11/21 16:01
در سکوت

مثنوی معنوی :: در سکوت.... بشنوید