گنجور

بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید

چونک نزد چاه آمد شیر دید
کز ره آن خرگوش ماند و پا کشید
گفت پا واپس کشیدی تو چرا
پای را واپس مکش پیش اندر آ
گفت کو پایم که دست و پای رفت
جان من لرزید و دل از جای رفت
رنگ رویم را نمی‌بینی چو زر
ز اندرون خود می‌دهد رنگم خبر
حق چو سیما را معرف خوانده‌ست
چشم عارف سوی سیما مانده‌ست
رنگ و بو غماز آمد چون جرس
از فرس آگه کند بانگ فرس
بانگ هر چیزی رساند زو خبر
تا بدانی بانگ خر از بانگ در
گفت پیغامبر به تمییز کسان
مرء مخفی لدی طی‌اللسان
رنگ رو از حال دل دارد نشان
رحمتم کن مهر من در دل نشان
رنگ روی سرخ دارد بانگ شکر
بانگ روی زرد دارد صبر و نکر
در من آمد آنک دست و پا برد
رنگ رو و قوت و سیما برد
آنک در هر چه در آید بشکند
هر درخت از بیخ و بن او بر کند
در من آمد آنک از وی گشت مات
آدمی و جانور جامد نبات
این خود اجزا اند کلیات ازو
زرد کرده رنگ و فاسد کرده بو
تا جهان گه صابرست و گه شکور
بوستان گه حله پوشد گاه عور
آفتابی کو بر آید نارگون
ساعتی دیگر شود او سرنگون
اختران تافته بر چار طاق
لحظه لحظه مبتلای احتراق
ماه کو افزود ز اختر در جمال
شد ز رنج دق او همچون خیال
این زمین با سکون با ادب
اندر آرد زلزله‌ش در لرز تب
ای بسا کُه زین بلای مردریگ
گشته است اندر جهان او خرد و ریگ
این هوا با روح آمد مقترن
چون قضا آید وبا گشت و عفن
آب خوش کو روح را همشیره شد
در غدیری زرد و تلخ و تیره شد
آتشی کو باد دارد در بروت
هم یکی بادی برو خواند یموت
حال دریا ز اضطراب و جوش او
فهم کن تبدیلهای هوش او
چرخ سرگردان که اندر جست و جوست
حال او چون حال فرزندان اوست
گه حضیض و گه میانه گاه اوج
اندرو از سعد و نحسی فوج فوج
از خود ای جزوی ز کلها مختلط
فهم می‌کن حالت هر منبسط
چونک کلیات را رنجست و درد
جزو ایشان چون نباشد روی‌زرد
خاصه جزوی کو ز اضدادست جمع
ز آب و خاک و آتش و بادست جمع
این عجب نبود که میش از گرگ جست
این عجب کین میش دل در گرگ بست
زندگانی آشتی ضدهاست
مرگ آنک اندر میانش جنگ خاست
لطف حق این شیر را و گور را
الف دادست این دو ضد دور را
چون جهان رنجور و زندانی بود
چه عجب رنجور اگر فانی بود
خواند بر شیر او ازین رو پندها
گفت من پس مانده‌ام زین بندها

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چونک نزد چاه آمد شیر دید
کز ره آن خرگوش ماند و پا کشید
هوش مصنوعی: وقتی شیر به کنار چاه رسید، دید که خرگوش از یک سمت مانده و پاهایش را عقب می‌کشد.
گفت پا واپس کشیدی تو چرا
پای را واپس مکش پیش اندر آ
هوش مصنوعی: چرا از جلو رفتن پاهای خود را می‌کشی؟ به جای آن، به پیش برو و جلوتر برو.
گفت کو پایم که دست و پای رفت
جان من لرزید و دل از جای رفت
هوش مصنوعی: فردی می‌گوید که کجا هستند پاهایم که می‌توانند مرا به حرکت درآورند، در این لحظه روح و جان من به شدت نگران و مضطرب شدند و دلم از جایش به شدت حرکت کرد.
رنگ رویم را نمی‌بینی چو زر
ز اندرون خود می‌دهد رنگم خبر
هوش مصنوعی: منظور این است که شاید ظاهر من مثل طلا نباشد و رنگین نباشد، اما درون من مانند طلا درخشش و ارزش دارد و از درون خود خبر از خوب بودن می‌دهد.
حق چو سیما را معرف خوانده‌ست
چشم عارف سوی سیما مانده‌ست
هوش مصنوعی: چنانچه حقیقت را به عنوان یک تصویر زیبا شناخته باشد، چشم عارف به آن تصویر دلنشین خیره مانده است.
رنگ و بو غماز آمد چون جرس
از فرس آگه کند بانگ فرس
هوش مصنوعی: رنگ و بوی چیزی نشانه‌ای از آن است، مانند صدای زنگ که خبر از وجود اسبی می‌دهد.
بانگ هر چیزی رساند زو خبر
تا بدانی بانگ خر از بانگ در
هوش مصنوعی: هر صدایی که به گوش می‌رسد، حاکی از این است که چیزی وجود دارد و تو می‌توانی تفاوت صداها را بشنوی؛ مثلاً صدای خر با دیگر صداها فرق دارد.
گفت پیغامبر به تمییز کسان
مرء مخفی لدی طی‌اللسان
هوش مصنوعی: پیامبر گفت که انسان‌ها را با زبانشان می‌توان شناخت و تمایز داد.
رنگ رو از حال دل دارد نشان
رحمتم کن مهر من در دل نشان
هوش مصنوعی: رنگ صورت نشان‌دهنده حال روحی من است. مهربانی‌ام را در دل خودت نگه‌دار و رحمتی به من نشان بده.
رنگ روی سرخ دارد بانگ شکر
بانگ روی زرد دارد صبر و نکر
هوش مصنوعی: صورت گل، رنگی سرخ و زیبا دارد و صدای خوش شکر، همانند صورت زرد، نشان‌دهنده‌ی صبر و دقت است.
در من آمد آنک دست و پا برد
رنگ رو و قوت و سیما برد
هوش مصنوعی: در دل من اتفاقی افتاده که باعث شده انرژی و زیبایی‌ام از بین برود و حالتی ضعیف و رنگ‌پریدگی به من دست دهد.
آنک در هر چه در آید بشکند
هر درخت از بیخ و بن او بر کند
هوش مصنوعی: هر چیزی که به آن نزدیک شود را می‌شکند و ریشه‌های آن را از زمین بیرون می‌آورد.
در من آمد آنک از وی گشت مات
آدمی و جانور جامد نبات
هوش مصنوعی: در وجود من چیزی پدید آمد که انسان و حیوان و گیاه را به حیرت انداخت.
این خود اجزا اند کلیات ازو
زرد کرده رنگ و فاسد کرده بو
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اجزای مختلف یک کل به وجود آمده‌اند. رنگی زرد به خود گرفته‌اند و بوی آن‌ها هم تغییر کرده و فاسد شده است.
تا جهان گه صابرست و گه شکور
بوستان گه حله پوشد گاه عور
هوش مصنوعی: دنیای ما گاهی صبر و شکیبایی می‌طلبد و گاهی شکرگزاری و قدردانی. در نتیجه، در میان گلزار زندگی، گاهی باید لباس زیبایی به تن کنیم و گاهی نیز بدون آرایش و ساده باشیم.
آفتابی کو بر آید نارگون
ساعتی دیگر شود او سرنگون
هوش مصنوعی: خورشید که برمی‌خیزد، به رنگ قرمز و زیبا است، اما پس از مدتی فروکش می‌کند و به حالت دیگری در می‌آید.
اختران تافته بر چار طاق
لحظه لحظه مبتلای احتراق
هوش مصنوعی: ستارگانی که بر چهار گوشه جهان درخشان‌اند، هر لحظه در حال سوختن و دچار التهاب و آتش هستند.
ماه کو افزود ز اختر در جمال
شد ز رنج دق او همچون خیال
هوش مصنوعی: ماه بر زیبایی ستاره‌ها افزوده است و این زیبایی به مانند خیال، نشانی از رنج و درد اوست.
این زمین با سکون با ادب
اندر آرد زلزله‌ش در لرز تب
هوش مصنوعی: این زمین با آرامش و احترام، زلزله‌اش را بروز می‌دهد و در این حالت، دچار لرزشی می‌شود.
ای بسا کُه زین بلای مردریگ
گشته است اندر جهان او خرد و ریگ
هوش مصنوعی: بسیاری از انسان‌ها به خاطر مشکلات و سختی‌های زندگی، همانند خاک و سنگ، دچار آسیب و آسیب‌پذیری شده‌اند.
این هوا با روح آمد مقترن
چون قضا آید وبا گشت و عفن
هوش مصنوعی: این هوا به همراه روح با هم آمده‌اند، همان‌طور که قضا و قدر می‌آید و همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
آب خوش کو روح را همشیره شد
در غدیری زرد و تلخ و تیره شد
هوش مصنوعی: آب زلال و خوش، روح را به هم پیوند داد، اما در جویبار زرد، تلخ و تیره، وضعیت به گونه‌ای دیگر شد.
آتشی کو باد دارد در بروت
هم یکی بادی برو خواند یموت
هوش مصنوعی: آتش و گرمایی وجود دارد که با خود بادی دارد و تو را به جایی می‌برد که از آن نمی‌توانی بگریزی.
حال دریا ز اضطراب و جوش او
فهم کن تبدیلهای هوش او
هوش مصنوعی: احوال دریا را ببین و از اضطراب و تلاطمش متوجه کن که چقدر تغییرات و حالاتی در فکر و ذهن او وجود دارد.
چرخ سرگردان که اندر جست و جوست
حال او چون حال فرزندان اوست
هوش مصنوعی: چرخ گردون که همیشه در حال گردش و جست‌وجو است، مانند حال فرزندانش در تلاطم و جست‌وجو زندگی می‌کند.
گه حضیض و گه میانه گاه اوج
اندرو از سعد و نحسی فوج فوج
هوش مصنوعی: در زندگی گاهی در پایین‌ترین نقطه هستیم، گاهی در وضعیت میانه و گاهی نیز در اوج قرار داریم. این تغییرات ناشی از خوش شانسی و بدشانسی متوالی است.
از خود ای جزوی ز کلها مختلط
فهم می‌کن حالت هر منبسط
هوش مصنوعی: از خودت فاصله بگیر و درک کن که چگونه با وجود مختلط بودن، با تجزیه و تحلیل می‌توانی به حالت‌های گسترده‌تری دست پیدا کنی.
چونک کلیات را رنجست و درد
جزو ایشان چون نباشد روی‌زرد
هوش مصنوعی: اگر یک شخص با کلیات و مفاهیم بزرگ مواجه باشد، درد و رنج جزو آن کلیات نیست و در این صورت، احساس خستگی و زردی قابل توجه نیست.
خاصه جزوی کو ز اضدادست جمع
ز آب و خاک و آتش و بادست جمع
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود انسان از عناصر مختلفی تشکیل شده است. او از ترکیب چهار عنصر اصلی طبیعت یعنی آب، خاک، آتش و باد به وجود آمده است. به عبارتی دیگر، انسان موجودی است که از تضادها و ترکیبات متنوعی ساخته شده است.
این عجب نبود که میش از گرگ جست
این عجب کین میش دل در گرگ بست
هوش مصنوعی: عجب آن‌جاست که گرگ به شکار میش می‌رود، اما میش این‌قدر بی‌احتیاط است که دل به گرگ می‌سپارد.
زندگانی آشتی ضدهاست
مرگ آنک اندر میانش جنگ خاست
هوش مصنوعی: زندگی ترکیبی از تضادها و دوگانه‌هاست و واقعیتی که ما در آن زندگی می‌کنیم، جایی است که این تضادها به وجود می‌آیند. مرگ، درواقع، نقطه‌ای است که در آن این تضادها به اوج خود می‌رسند و تنش‌ها و مبارزات داخلی به ظهور می‌رسند.
لطف حق این شیر را و گور را
الف دادست این دو ضد دور را
هوش مصنوعی: خداوند به این شیر و به گور این دو موجود که کاملاً در تضاد با هم هستند، وعده و رحمت داده است.
چون جهان رنجور و زندانی بود
چه عجب رنجور اگر فانی بود
هوش مصنوعی: وقتی که دنیا پر از رنج و درد است، تعجبی ندارد که انسان‌ها نیز در این شرایط رنج بکشند و ناپایداری را تجربه کنند.
خواند بر شیر او ازین رو پندها
گفت من پس مانده‌ام زین بندها
هوش مصنوعی: او به شیر گفت که با این دلایل، پندهایی را بر او بخواند و اظهار کرد که من از این قید و بندها عقب مانده‌ام.

خوانش ها

بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید به خوانش فرید حامد
بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/05/04 18:08
علی محمدی

در متن‌های درست‌تر به جای مخفی در پاره‌ی مرد مخفی لدی ...اخ؛ آمده مرء مخبوء لدی ... و این درست‌تر باید باشد.

1391/05/04 19:08
علی محمدی

اخ در اصلاحیه، الخ بوده است. نسخه‌ی مورد اشاره هم قونیه است که درست‌تر است.

1399/01/19 12:04

شرح و تفسیر بیت 1263
چونکه نزد چاه آمد شیر ، دید / کز ره ، آن خرگوش ماند و پا کشید
همینکه شیر نزدیک چاه رسید . دید که خرگوش ایستاده و پای خود را واپس کشیده است . [ خرگوش عمدا از شیر عقب تر ماند تا بتواند حیله خود را بهتر کار بندد ]
شرح و تفسیر بیت 1264
گفت : پا واپس کشیدی تو؟ / پای را واپس مکش ، پیش اندر آ
شیر که حالت خرگوش را دیده بود پرسید : ای خرگوش چرا عقب ایستاده ای ؟ گام به عقب مگذار و جلو بیا .
شرح و تفسیر بیت 1265
گفت : کو پایم ؟ که دست و پای رفت / جان من لرزید و دل از جای ، رفت
خرگوش در پاسخ شیر گفت : پایم کجا بوده ؟ دست و پایم از کار افتاده است . جانم از ترس می لرزد و دلم از جا کنده شده است .
شرح و تفسیر بیت 1266
رنگ و رویم را نمی بینی چو زر ؟ / ز اندرون ، خود می دهد ، رنگم خبر
مگر نمی بینی که رنگ و رویم مثل طلا زرد شده است ؟ رنگ رخسار خبر می دهد از حال درون .
شرح و تفسیر بیت 1267
حق ، چو سیما را معرف خوانده است / چشم عارف سوی سیما مانده است
از آنجا که حق تعالی ، سیما و رخساره را نشان دهنده احوال درون دانسته از اینرو عارفان ربانی از دیدن چهره و نشانه های ظاهری اشخاص ، راز درون آنان را می شناسند . [ اشاره بیت به قسمتی از آیه 46 سوره اعراف ” و بر جایگاه اعراف ، مردانی نشسته اند که به سیمایشان شناسند ” و همچنین آیه 29 سوره فتح ]
شرح و تفسیر بیت 1268
رنگ و بو ، غماز آمد چون جرس / از فرس آگه کند باگ فرس
رنگ و بو یعنی علائم ظاهری مانند زنگوله ، درون را آشکار می کند همینطور شیهه اسب نیز نشان می دهد که اسبی وجود دارد .
شرح و تفسیر بیت 1269
بانگ هر چیزی رساند زو خبر / تا بدانی بانگ خر از بانگ در
صدای هر چیزی از ذات و درون آن چیز خبر می دهد تا بتوانی صدای در را از بانگ خر تشخیص دهی . [ در چهار بیت اخیر این مطلب بیان شد که همه حرکات و رفتارها و انعکاسات خارجی انسان ، ناشی از احوال درونی اوست . و اگر با نظری تیز و ذهنی دقیق بدین آثار نگریسته شود زوایا و خبایای ضمیر آدمیان آشکار آید . هر چند که شخص بکوشد تا باطن خود را بپوشد . باز از نظر تیز کاوندگان ژرف بین پوشیده نماند . مولانا در چند بیت اخیر برای تفهیم این مطلب چند مثال حسی مانند رنگ ، بو و صداهای مختلف را بیان کرد . ]
شرح و تفسیر بیت 1270
گفت پیغمبر : به تمییز کسان / مرء مخفی لدی طی اللسان
پیامبر (ص) در باره احوال آدمیان فرموده است : آدمی در زیر زبان خود پنهان است زیرا زبان ترجمان دل است . [ اصل این حدیث اینگونه روایت شده است ” جوهر آدمی در زیر زبانش پنهان است نه در زیر جامه اش ” همچنین گفتاری مشابه با همین کلام از امیر مومنان (ع) روایت شده است ” سخن بگویید تا شناخته شوید همانا جوهر درون آدمی در زیر زبانش نهفته است ” ]
شرح و تفسیر بیت 1271
رنگ رو از حال دل دارد نشان / رحمتم کن ، مهر من در دل نشان
رنگ رخساره خبر می دهد از حال درون . بر من رحمی آور و محبتم را در دلت جاری ده . [ مصراع اول تداعی کننده ضرب المثل ” رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر ” است . مانند رنگ زردم را ببین احوال زارم را بپرس . ]
شرح و تفسیر بیت 1272
رنگ روی سرخ دارد ، بانگ شکر / بانگ روی زرد باشد ، صبر و نکر
در عالم محسوسات و جهان مشهودات ، هر چیزی نشانی دارد مثلا چهره سرخ دلالت می کند بر خوشی احوال ، و این مستلزم شکر و سپاس است و رنگ زرد نشان غم و اندوه و رنجوری است که در بعضی افراد موجب صبر و شکیبایی می شود و در بعضی موجب کفر و ناسپاسی .
شرح و تفسیر بیت 1273
در من آمد آنکه دست و پا برد / رنگ روی و قوت و سیما برد
بر من چیزی عارض شد که دست و پایم را سست کرد و رنگ رخساره و نیرو و جلوه ام را دگرگون کرد . [ این بیت اشارت دارد به اینکه هر گاه به شیر مرگ بیندیشد و مرگ را نزدیک ببیند به افسردگی و پژمردگی گراید الا اهل ایمان . مولانا در ابیات ذیل ، احوال مرگ را از زبان خرگوش بیان می دارد . ]
شرح و تفسیر بیت 1274
آنکه در هر چه درآید ، بشکند / هر درخت از بیخ و بن ، او برکند
آن چیزی که به چیز عارض شود . او را می شکند و هر درختی را از ریشه برمی اندازد به من نزدیک شد .
شرح و تفسیر بیت 1275
در من آمد آنکه از وی گشت مات / آدمی و جانور ، جامد ، نبات
بر من چیزی عارض شد که اگر بر هر یک از آدمیان و جانوران و جمادات و گیاهان در می آمد ، عاجز و درمانده می شدند و چاره ای جز تسلیم نداشتند . [ مرگ هیچ تفاوتی میان موجودات قائل نیست . بر همه جریان می یابد و حتی گردن کشان را به زانو در می آورد . ]
شرح و تفسیر بیت 1276
این خود اجزائند کلیات ازو / زرد کرده رنگ و فاسد کرده بو
آنچه گفتیم در باره حال اجزای عالم به هنگام عروض مرگ بود . حتی عناصر کلی نیز در برابر مرگ ، رنگشان می پرد و خود را می بازند . بس که شیر مرگ پرصولت و پر قدرت است . [ منظور از کلیات یا عناصر اربعه است یا موالید ثلاثه . عناصر اربعه عبارتند از باد و خاک و آب و آتش . و موالید ثلاثه یعنی نبات و جماد و حیوان .]
شرح و تفسیر بیت 1277
تا جهان ، گه صابر است و گه شکور / بوستان ، گه حله پوشد ، گاه عور
بدین قرار جهان گاهی پر نشاط است و گاهی غمین . و بوستان گاه جامه غاخر سبز بر تن کند و گاه برهنه و خالی از سبزه و گیاه باشد . [ جهان دائم در حال تغییر است . گاه قبض چیره آید و گاه بسط . ]
شرح و تفسیر بیت 1278
آفتابی کو برآید نارگون / ساعتی دیگر شود او سرنگون
نه تنها زمین و زمینیان دستخوش تغییر و تبدل اند بلکه آفتاب و افلاک دچار این دگرگونی هستند . این گوی آتشین (خورشید) زمانی سر از مشرق بیرون می کند و ساعتی چند نمی یابد که به زوال می رود و در دامن مغرب سرنگون می گردد .
شرح و تفسیر بیت 1279
اخترانی تافته بر چار طاق / لحظه لحظه مبتلای احتراق
آن ستارگان که بر پهنه فلک می تابند لحظه به لحظه دچار احتراق می شوند یعنی نور ستارگان تا وقتی هست که خورشید نتابیده ولی همینکه خورشید می تابد نور ستارگان ناپدید می گردد .
شرح و تفسیر بیت 1280
ماه ، کو افزود ز اختر در جمال / شد ز رنگ دق ، مانند خیال
ماه که در تابش و زیبایی برتر از ستارگان است همینکه به سوی محاق رود مانند شخصی می شود که بیماری تب لازم گرفتار آمده است یعنی لاغر و نهیف می گردد گویی که از فرط زاری و لاغری ، تنها خیالی از او باقی مانده است . [ دق به نوعی از تب که بسیار سخت و جانکاه است گفته می شود ]
شرح و تفسیر بیت 1281
این زمین با سکون با ادب / اندر آرد زلزله اش در لرز تب
همین زمینی که بسیار ساکن ، آرام و با ادب می نماید . گاهی زلزله چنان آن را به هیجان و اضطراب می افکند که قابل تصور نیست .
شرح و تفسیر بیت 1282
ای بسا که زین بلای مُردریگ / گشته است اندر جهان ، او خرد و ریگ
چه بسا کوهها که بر اثر این بلای دیرین و بر جای مانده از ادوار پیشین یعنی زلزله ، خرد و متلاشی شوند و به صورت ریگ ، ریزه ریزه و پراکنده گردند . [ اشارت است به آیه 5 و 6 سوره واقعه ” آنگاه که زمین سخت به رفتار و لرزه آید و کوهها ، سخت متلاشی شوند و مانند ذرات گرد پراکنده گردند ” . مُردریگ مخفف مرده ریگ به معنی میراث و مالی است که از مرده به جای می ماند . در اینجا به معنی دیرین و برجای مانده از زمان های پیشین است که مراد حادثه طبیعی زلزله است . ]
شرح و تفسیر بیت 1283
این هوا با روح آمد مقترن / چون قضا آید ، شود زشت و عفن
همین هوا که با روح یار و همراه است و بدان حیات می بخشد . اگر قضای الهی در رسد . همو زشت و گندناک می گردد و هلاکت به بار می آورد . [ هوا مایه ادامه حیات موجودات از جمله انسان است . اگر هوا نباشد تنفس میسر نمی شود و جاندار می میرد . مقترن به معنی یار و همراه آمده است . ]
شرح و تفسیر بیت 1284
آب خوش ، کو روح را همشیره شد / در غدیری ، زرد و تلخ و تیره شد
این آب گوارا که سازگار و موافق جان است و بدو حیات می بخشد اگر در آبگیر و گودالی راکد بماند . تیره و تلخ و زرد می شود . [ اشارت است به آیه 30 سوره انبیا ” و جانوران را بوسیله آب زنده بداشتیم . آیا ایمان نمی آورند ؟ همشیره به معنی خواهر است و در اینجا به معنی موافق و سازگار آمده است . غدیر به معنی برکه آب است . ]
شرح و تفسیر بیت 1285
آتشی کو باد دارد در بروت / هم یکی بادی ، در او خواند یموت
همین آتشی که سرکش است و از فرط تکبر به سوی آسمان گردن می افروزد . بر اثر وزیدن یک موج باد ، می میرد و به زوال می رود . [ اشاره است به کبر و غرور ابلیس که در مقام اعتراض به حضرت حق گفت : مرا از آتش آفریدی و آدم را از گل . بدین توجیه که آتش عنصری بالارونده است و خاک ، پایین رونده . پس گوهر آتشین من بر گوهر گلین آدم برتر است . ]
شرح و تفسیر بیت 1286
حال دریا زاضطراب و جوش او / فهم کن تبدیل های هوش او
از اضطراب و پریشانی حال ظاهری دریا که پر موج و پر خروش است . دریاب که جان و کنه دریا همواره در دگرگونی و تبدل است . حال ظاهری دریا حاکی از تحولات درونی اوست . [ مولانا طبق استعاره تخییلیه «دریا» را به شخصی تشبیه می کند که رفتار ظاهری او حاکی از اندیشه ها و انگیزه هایی است که او را دائما به هیجان می انگیزد . ]
شرح و تفسیر بیت 1287
چرخ سرگردان که اندر جست و جوست / حال او چون حال فرزندان اوست
عالم افلاک که همواره در جستجوی مطلوب حقیقی جهان است . حال او در تبدل و تغیر مانند فرزندان خود ، یعنی موالید ثلاثه ( حیوان و نبات و جماد ) است .
شرح و تفسیر بیت 1288
گه خضیض و گاه ، اوسط ، گاه اوج / اندر او از سعد و نحسی فوج فوج
ستارگان و اختران نیز گاه در نشیب اند و گاه در میانه و گاه در اوج . و بر حسب وضع هر یک از آنها سعد و نحس وجود دارد . [ در این بیت چند اصطلاح نجومی بکار رفته است . خضیض در لغت به معنی نشیب و دامنه کوه است و در اصطلاح اهل نجوم ، نقطه مقابل اوج است و آن نقطه مشترک میان محل التقای دو سطح مقعر از دو فلک است (کشاف اصطلاحات الفنون ، ج 1 ، ص 309) . اوج بلندترین جایی است که آفتاب بدو رسد از کره خویش (التفهیم الاوائل صناعة التنجیم ، ص 116) . اوسط در لغت به معنی میانه است و در اصطلاح نجوم ، قوسی است اندر فلک اوج که از نقطه اوج شروع و به آفتاب می رسد (پیشین ، ص 117) . سعد و نحس حالت های متضادی که در نجوم و هیأت قدیم برای ستارگان و کواکب قائل بودند و وضعیت آنان را در احوال و سرنوشت بشر دخیل می دانستند . بطور مثال زحل و مریخ را در هر حال نحس می خواندند و مشتری و زهره را همیشه سعد می دانستند (پیشین ، ص 356) ]
شرح و تفسیر بیت 1289
از خود ای جزوی ز کل ها مختلط / فهم می کن ، حالت هر منبسط
اینک تو ای انسان که جزء به حساب می آیی و از کلیات ممزوج شده ای . به خود آی و حال هر بسیط را که از آن ترکیب یافته ای دریاب . [ جزء اشارت است به انسان و منظور از کل عناصر اربعه است که انسان ، ترکیبی از آنهاست و بدان که هم تو و هم کلیات ، دائما در حال تغییر احوال و تبدل امثال هستند . ]
شرح و تفسیر بیت 1290
چونکه کلیات را رنج است و درد / جزو ایشان چون نباشد روی زرد ؟
وقتی که کلیات از چنبره تغییر و تحول و رنج رهایی ندارند . پس جزوها چگونه ممکن است که از این تغییر رهایی یابند .
شرح و تفسیر بیت 1291
خاصه ، جزوی کو ز اضداد است جمع / ز آب و خاک و آتش و باد است جمع
به ویژه موجودی که از اضداد تشکیل شده است و این اضداد عبارتند از آب ، خاک ، آتش و باد . [ منظور این است که چون انسان مرکب از این عناصر است و هر جزو نیز تابع کل است پس چگونه ممکن است از انقلاب و تغیر این عناصر مصون باشد . ]
شرح و تفسیر بیت 1292
این عجب نبود که میش از گرگ جست / این عجب کین میش ، دل در گرگ بست
شگفتی در این نیست که میش از گرگ بگریزد . یعنی تعجبی ندارد که یکی از این اضداد از دیگری بگریزد بلکه شگفتی در این است که چگونه این اضداد با هم درآمیخته و سازوار شده اند . [ میش و گرگ تعبیری است از عناصر متضاد جهان ]
شرح و تفسیر بیت 1293
زندگانی ، آشتی ضدهاست / مرگ ، آن کاندر میانشان جنگ خاست
زندگانی انسان عبارت از توافق و هماهنگی این اضداد است و همینکه میان آنان درگیری شود . یکی بر دیگری غالب می آید و اعتدال از میان می رود و مرگ و نیستی عارض می گردد .
شرح و تفسیر بیت 1294
لطف حق ، این شیر را و گور را / الف داده است این دو ضد دور را
لطف خداوندی شیر و گور خر را با هم الفت داده است . اگر چه هر دو دشمن یکدیگرند . و نزدیک شدن و دوستی آن دو به یکدیگر بسی غریب می آید . [ مولانا در اثر منثور خود موضوع سازگاری اضداد را اینگونه شرح کرده است : پس هر دو ضد یاریگر همدگرند و همه اضداد چنین اند . شب اگر چه ضد روز است اما یاریگر اوست و یک کار می کنند . اگر همیشه روز بودی . چشم و سر و دماغ ، خیره ماندندی و دیوانه شدندی و معطل . پس جمله اضداد نسبت به ما ضد می نماید . نسبت به حکیم همه یک کار می کنند و ضد نیستند . (فیه ما فیه ، ص 213) ]
شرح و تفسیر بیت 1295
چون جهان ، رنجور و زندانی بود / چه عجب رنجور اگر فانی بود
از آنجا که این جهان رنجور و زندانی است . جای تعجب نیست که این جهان رو به زوال و نیستی گذارد . [ زندانی بودن این جهان از این جهت است که همواره محکوم و بندی حکم و فرمان حضرت حق است ]
شرح و تفسیر بیت 1296
خواند بر شیر ، او ازین رو پندها / گفت : من پس مانده ام زین پندها
خرگوش از اینگونه پندها به شیر گفت و اظهار کرد که من به واسطه همین پندهاست که از تو عقب مانده ام و از پیشاپیش رفتن خودداری کردم .

1400/10/05 11:01
حنّان

عالی، سپاس

1402/11/21 16:01
در سکوت

مثنوی معنوی :: در سکوت.... بشنوید