گنجور

بخش ۶۴ - عذر گفتن خرگوش

گفت خرگوش الامان عذریم هست
گر دهد عفو خداوندیت دست
گفت چه عذر ای قصور ابلهان
این زمان آیند در پیش شهان
مرغ بی‌وقتی سرت باید برید
عذر احمق را نمی‌شاید شنید
عذر احمق بدتر از جرمش بود
عذر نادان زهر هر دانش بود
عذرت ای خرگوش از دانش تهی
من نه خرگوشم که در گوشم نهی
گفت ای شه ناکسی را کس شمار
عذر استم دیده‌ای را گوش دار
خاص از بهر زکات جاه خود
گمرهی را تو مران از راه خود
بحر کو آبی به هر جو می‌دهد
هر خسی را بر سر و رو می‌نهد
کم نخواهد گشت دریا زین کرم
از کرم دریا نگردد بیش و کم
گفت دارم من کرم بر جای او
جامهٔ هر کس برم بالای او
گفت بشنو گر نباشم جای لطف
سر نهادم پیش اژدرهای عنف
من به وقت چاشت در راه آمدم
با رفیق خود سوی شاه آمدم
با من از بهر تو خرگوشی دگر
جفت و همره کرده بودند آن نفر
شیری اندر راه قصد بنده کرد
قصد هر دو همره آینده کرد
گفتمش ما بنده شاهنشهیم
خواجه‌تاشانِ کِهِ آن درگهیم
گفت شاهنشه کی باشد شرم دار
پیش من تو یاد هر ناکس میار
هم ترا و هم شهت را بر درم
گر تو با یارت بگردید از درم
گفتمش بگذار تا بار دگر
روی شه بینم برم از تو خبر
گفت همره را گرو نه پیش من
ور نه قربانی تو اندر کیش من
لابه کردیمش بسی سودی نکرد
یار من بستد مرا بگذاشت فرد
یارم از زفتی دو چندان بد که من
هم به لطف و هم به خوبی هم به تن
بعد ازین زان شیر این ره بسته شد
حال ما این بود و با تو گفته شد
از وظیفه بعد ازین اومید بُر
حق همی گویم ترا والحق مُر
گر وظیفه بایدت ره پاک کن
هین بیا و دفع آن بی‌باک کن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت خرگوش الامان عذریم هست
گر دهد عفو خداوندیت دست
هوش مصنوعی: خرگوش گفت: ای خدا! من در حال نجات هستم و از تو می‌خواهم که مرا ببخشی.
گفت چه عذر ای قصور ابلهان
این زمان آیند در پیش شهان
هوش مصنوعی: گفت چه دلیلی برای ناتوانی نادان‌ها در این زمان وجود دارد که در برابر بزرگان و پیشوایان حاضر می‌شوند.
مرغ بی‌وقتی سرت باید برید
عذر احمق را نمی‌شاید شنید
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در زمان نادرست می‌خواند، باید سرش را قطع کرد؛ چرا که نمی‌توان به بهانه‌های احمقانه گوش داد.
عذر احمق بدتر از جرمش بود
عذر نادان زهر هر دانش بود
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوید که بهانه‌گیری افراد نادان و احمق گاهی می‌تواند بدتر از خود خطا و اشتباه آن‌ها باشد؛ چرا که توجیه نادرست به نوعی می‌تواند اثر مخرب‌تری داشته باشد و زهرآگین‌تر از هر نوع دانش و آگاهی است.
عذرت ای خرگوش از دانش تهی
من نه خرگوشم که در گوشم نهی
هوش مصنوعی: من عذرخواهی می‌کنم ای خرگوش، از آنجا که دانش من کم است، من خرگوشی نیستم که به راحتی در گوشم چیزی جای دهی.
گفت ای شه ناکسی را کس شمار
عذر استم دیده‌ای را گوش دار
هوش مصنوعی: ای پادشاه، کسی که به هیچ کس اهمیت نمی‌دهد، عذرخواهی من را بپذیر و به آنچه می‌گویم توجه کن.
خاص از بهر زکات جاه خود
گمرهی را تو مران از راه خود
هوش مصنوعی: در این شعر اشاره شده که فقط به خاطر مقام و موقعیت خود، نباید کسی را از مسیر درست هدایت کرد. یعنی اگر کسی نیاز به کمک و راهنمایی دارد، نباید به خاطر منافع شخصی خود او را از حقیقت دور کرد.
بحر کو آبی به هر جو می‌دهد
هر خسی را بر سر و رو می‌نهد
هوش مصنوعی: دریا به هر قطره‌اش رنگ آبی می‌بخشد و هر ذره‌ای را در خود غرق می‌کند و بر آن تأثیر می‌گذارد.
کم نخواهد گشت دریا زین کرم
از کرم دریا نگردد بیش و کم
هوش مصنوعی: دریا به خاطر این بخشش و مهربانی، کمتر نخواهد شد و از ویژگی‌های ویژه‌اش کاسته نمی‌شود.
گفت دارم من کرم بر جای او
جامهٔ هر کس برم بالای او
هوش مصنوعی: شخصی می‌گوید که من در جای آن فرد، ویژگی‌ها و صفات خوبی دارم و به هر کسی که بخواهم می‌توانم لباس و صفات او را بر دوش خود بگذارم.
گفت بشنو گر نباشم جای لطف
سر نهادم پیش اژدرهای عنف
هوش مصنوعی: بگو که اگر من در این دنیا نباشم، در برابر نیش‌های زهرآگین خشم سر خود را تسلیم می‌گذارم.
من به وقت چاشت در راه آمدم
با رفیق خود سوی شاه آمدم
هوش مصنوعی: در زمان ناهار، همراه دوستم به سوی دربار شاه حرکت کردم.
با من از بهر تو خرگوشی دگر
جفت و همره کرده بودند آن نفر
هوش مصنوعی: کسی به خاطر تو خرگوشی دیگر را به همراه من قرار داده بود.
شیری اندر راه قصد بنده کرد
قصد هر دو همره آینده کرد
هوش مصنوعی: در راه، شیری به قصد من نزدیک شد و به همراه خود، دو نفر دیگر را نیز به سمت من آورد.
گفتمش ما بنده شاهنشهیم
خواجه‌تاشانِ کِهِ آن درگهیم
هوش مصنوعی: به او گفتم ما خدمتگزاران شاه و سروریم و آن درگاه، محل و مقام ماست.
گفت شاهنشه کی باشد شرم دار
پیش من تو یاد هر ناکس میار
هوش مصنوعی: شاهنشاه فرمودند که هیچ‌گاه شرمنده نباش و به یاد هیچ بی‌ارزشی خودت را کوچک نکن.
هم ترا و هم شهت را بر درم
گر تو با یارت بگردید از درم
هوش مصنوعی: اگر تو و محبوبت در کنار هم از در خانه‌ام گذر کنید، نه تنها خودت بلکه تو را نیز می‌پذیرم.
گفتمش بگذار تا بار دگر
روی شه بینم برم از تو خبر
هوش مصنوعی: به او گفتم بگذار بار دیگر روی شاه را ببینم و از تو خبری ببرم.
گفت همره را گرو نه پیش من
ور نه قربانی تو اندر کیش من
هوش مصنوعی: گفت: دیگران را به من وابسته نکن، وگرنه قربانی تو در آیین من خواهد بود.
لابه کردیمش بسی سودی نکرد
یار من بستد مرا بگذاشت فرد
هوش مصنوعی: خیلی تلاش کردیم که مشکلی را حل کنیم، اما هیچ نتیجه‌ای نداشت. دوست من از من جدا شد و من را تنها گذاشت.
یارم از زفتی دو چندان بد که من
هم به لطف و هم به خوبی هم به تن
هوش مصنوعی: دوست من به قدری درشت و بدخلق است که من هم از محبت و هم از خوبی به او می‌رسم.
بعد ازین زان شیر این ره بسته شد
حال ما این بود و با تو گفته شد
هوش مصنوعی: از این پس دیگر نمی‌توانیم از این راه عبور کنیم. وضعیت ما همین بود و این را با تو در میان گذاشته بودم.
از وظیفه بعد ازین اومید بُر
حق همی گویم ترا والحق مُر
هوش مصنوعی: از این پس، از تو هیچ امیدی ندارم و فقط حقیقت را به تو می‌گویم.
گر وظیفه بایدت ره پاک کن
هین بیا و دفع آن بی‌باک کن
هوش مصنوعی: اگر وظیفه‌ای بر عهده‌ات است، باید راه را پاکسازی کنی و با شجاعت برای رفع موانع اقدام کنی.

خوانش ها

بخش ۶۴ - عذر گفتن خرگوش به خوانش عندلیب
بخش ۶۴ - عذر گفتن خرگوش به خوانش فرید حامد

حاشیه ها

1397/12/02 02:03
حامد

موسیقی ریز صدا اصلا مناسب اشعار مثنوی نیست....
امیدوارم در نوع انتخاب موسیقی دقت بیشتری انجام گیرد

1399/01/09 00:04

شرح و تفسیر بیت 1157
گفت خرگوش : الامان ، عذریم هست / گر دهد عفو خداوندیت دست
خرگوش گفت : اگر لحظه ای به من امان بدهی و منتی بر جان این ضعیف بنهی ، عذرم را بیان خواهم کرد .
شرح و تفسیر بیت 1158
گفت : چه عذر ای قصور ابلهان ؟ / این زمان آیند در پیش شهان ؟
شیر به خرگوش گفت : ای قاصرترین ابلهان ، کدام عذر ؟ آیا این موقع پیش شاهان می آیند ؟
شرح و تفسیر بیت 1159
مرغ بی وقتی ، سرت باید برید / عذر احمق را نمی شاید شنید
تو خروس بی محلی و بی موقع آواز می خوانی . برای همین است که باید سرت را برید . شایسته نیست که بهانه احمقان شنیده شود .
شرح و تفسیر بیت 1160
عذر احمق ، بدتر از جرمش بود / عذر نادان ، زهر دانش کش بود
عذر احمق بدتر از گناه اوست و عذر آدم نادان ، شرنگی است که هر نوع علم و معرفتی را تباه می کند .
شرح و تفسیر بیت 1161
عذرت ای خرگوش ، از دانش تهی / من چه خر گوشم که در گوشم نهی ؟
ای خرگوش ، عذر تو فاقد علم و معرفت است . من من خرم که گول حرف های تو را بخورم . ( خرگوش در مصراع دوم کنایه دراز گوش یعنی خر و الاغ است )
شرح و تفسیر بیت 1162
گفت : ای شه ، ناکسی را کس شمار / عذر استم دیده ای را گوش دار
خرگوش به شیر گفت : شاها ، این حقیر و ذلیل را کسی بدان و عذر مظلومی مثل من را قبول کن و حرفش را بشنو .
شرح و تفسیر بیت 1163
خاصه از بهر زکاة جاه خود / گمرهی را تو مران از راه خود
به ویژه از بابت زکات جاه و مسند خود هم که شده ، فرد گمگشته راهی همچون مرا از پیشگاهت طرد مکن . [ این بیت متخذ است از حدیث ” زکات مقام و مسند به فریاد رسیدن ستمدیدگان دلشکسته است . ( احادیث مثنوی ، ص 12 ) ]
شرح و تفسیر بیت 1164
بحر ، کو آبی به هر جو می دهد / هر خسی را بر سر و رو می نهد
مثلا دریا که به همه جویبارها آب می رساند . از روی تواضع ، هر خس و خاشاکی را روی سرش می گذارد .
شرح و تفسیر بیت 1165
کم نخواهد گشت دریا زین کرم / از کرم دریا نگردد بیش و کم
دریا به خاطر این بخشش هرگز کاهش نمی یابد . به سبب بخشش است که دریا کاستی نمی گیرد . ( در اینجا بخشندگان بزرگوار به دریا تشبیه شده اند )
شرح و تفسیر بیت 1166
گفت دارم من کرم بر جای او / جامه هر کس برم بالای او
شیر گفت ، من در جای مناسب بخشش می کنم . از اینرو لباس هر کس را به اندازه قامتش می برم و با هر کس به اقتضای وضع و حالش رفتار می کنم .
شرح و تفسیر بیت 1167
گفت بشنو گر نباشد جای لطف / سر نهادم پیش اژدرهای عنف
خرگوش گفت عجالتا عذر مرا قبول کن و اگر دیدی عذرم مقبول نیست مرا به اژدرهای قهر و قدرت تسلیم کن .
شرح و تفسیر بیت 1168
من به وقت چاشت در راه آمدم / با رفیق خود ، سوی شاه آمدم
خرگوش گفت : من بامدادان به را افتادم و به اتفاق رفیقم به سوی شاه (شیر) روان گشتم .
شرح و تفسیر بیت 1169
با من از بهر تو خرگوشی دگر / جفت و همره کرده بودند آن نفر
گروه نخچیران که با عهد و پیمان بسته بودند به همراه من خرگوش دیگری را برای تو به همراه من گسیل کرده بودند .
شرح و تفسیر بیت 1170
شیری اندر راه ، قصد بنده کرد / قصد هر دو همره آینده کرد
ما در راه بودیم که ناگهان شیری به من و همراه من حمله کرد .
شرح و تفسیر بیت 1171
گفتمش : ما بنده شاهنشهیم / خواجه تاشان که آن در گهیم
من به آن شیر مهاجم گفتم : ما بندگان شاهنشاه هستیم و هر دو نفر ، بنده و خادم کوچک درگاه سلطانیم .
شرح و تفسیر بیت 1172
گفت : شاهنشه که باشد ، شرم دار / پیش من ، تو یاد هر ناکس میار
آن شیر مهاجم گفت : شاهنشاه کیست ؟ خجالت بکش و در پیش من از فرومایه ای یاد مکن .
شرح و تفسیر بیت 1173
هم تو را و هم شهت را بر درم / گر تو با یارت بگردید از درم
هم تو را خواهم درید و هم شاهنشهت را و اگر تو همراه رفیقت درگاه مرا ترک کنید هلاکتان کنم .
شرح و تفسیر بیت 1174
گفتمش : بگذار تا بار دگر / روی شه بینم ، برم از تو خبر
من به شیر مهاجم گفتم : ما را هلاک مکن و فرصت بده تا یکبار دیگر روی شاه خود را ببینم و خبر تو را به او برسانم . [ خرگوش با مهارتی تام و تمام ، خشم شیر را تند و تیز می کند تا حواس او را از خود به رقیبی خیالی معطوف دارد و خود ، جان سالم بدر برد ]
شرح و تفسیر بیت 1175
گفت : همره را گرو نه پیش من / ور نه قربانی تو اندر کیش من
شیر مهاجم گفت : پس رفیقت را پیش من گرو بگذار و گرنه طبق آیین و روشی که دارم ، ترا قربانی می کنم .
شرح و تفسیر بیت 1176
لابه کردیمش بسی ، سودی نکرد / یار من بستد ، مرا بگذاشت فرد
ما پیش آن شیر مهاجم شیون و التماس کردیم ولی سودی نبخشید و او رفیقم را نزد خودش نگه داشت و مرا تنها رها کرد .
شرح و تفسیر بیت 1177
یارم از زفتی سه چندان بد که من / هم به لطف و ، هم به خوبی ، هم به تن
رفیق من در چاقی و درشتی سه برابر من بود و همچنین در لطافت و خوبی و مرغوبیت هم از من بالاتر بود .
شرح و تفسیر بیت 1178
بعد از این ، ز آن شیر ، این ره بسته شد / رشته ایمان ما بگسسته شد
از آنرو که آن شیر مهاجم راه را بر نخچیران بسته است . آنان دیگر نمی توانند به عهد تو وفا کنند .
شرح و تفسیر بیت 1179
از وظیفه بعد از این اومید بر / حق همی گویم تو را ، الحق مر
زین پس ، مستمری تو قطع خواهد شد و تو باید رشته امیدت را از آن قطع کنی . من حرف حق را به تو می گویم . گرچه حرف حق ، تلخ است . [ اینکه حرف حق تلخ است در کلام امیر مومنان (ع) آمده است . ” بیش از هر کس به تو سخن تلخ حق را گوید ” ( شرح اسرار ، ص 46 )
شرح و تفسیر بیت 1180
گر وظیف بایدت ، ره پاک کن / حین بیا و دفع آن بی باک کن
اگر می خواهی هر روز مستمری ات به تو برسد . بیا و آن شیر مهاجم و بی باک را از شسر راه بردار . [ در اینجا می توان گفت که شیر ، مظهر قهر نفس و صولت شهوت است . با این اعتبار می توان چنین گفت : ” ای سالک طریقت اگر می خواهی به سر منزل مقصود برسی ، باید شیر مهاجم و خشمین نفس را از سر راهت برداری ” ]

1402/11/21 16:01
در سکوت

مثنوی معنوی :: در سکوت.... بشنوید

1404/02/26 10:04
مهرناز

یارم اززفتی سه چندان بد که من،

نوشته شده دو چندان