بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست به خوانش عندلیب
بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
ینام خدا
صفاتی که مولوی در ابیات فوق در باره علی (ع) برشمرده قابل دقت است خوب است گزیده ای چند ازابیا ت اوراکه حاوی صفاتی ازآن حضرت است در حاشیه تکرار کنیم:
ازعلی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل...
ای علی که جمله عقل ودیده ای
شمه ای واگو ازآنچه دیده ای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
باز گو ای باز عرش خوش شکار
تا چه دیدی آنزمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشم های حاضران بر دوخته
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس از سؤالقضا حسن القضا...
اینها مدح وتعریف نیست معرفی یک شخصیتی است که روحش به آسمان آویخته ودر مصداق "من عرف نفسه فقدعرف ربه" است
مدح وتوصیف دو وجه دارد وجهی ازآن مطابق سنن وآداب صورت میگیرد ووجه دیگرازشناخت برمیآ ید وجه اول اگرچه لازم باشد اما امکان دارد که جانشین یاحجاب وجه دوم گردد وگمان میرود علی(ع) به همین دلیل از نظر ما کمترشناخته شده است اهل ولایت بودن مستلزم ولی شناسی است و مدح وتکریم خشک وخالی هرگز کافی نیست وجادارد وجه دوم بطور جدی در نظر باشد
مولوی در محیط تشیع پرورش نیافته اما چنانکه در خور یک عارف بزرگ است فرا فرقه ای میاند یشیده و اخلاص علی(ع)اورا سخت تکان دادده است کسی میتواند بزرگان دین را بشناسد که با آنها سنخیتی داشته باشد وپیداست که مولوی این سنخیت را داشته وگویا بهتر از اکثرقریب به اتفاق شیعیان علی را درک کرده ولذاقضاوت در باره او ازنظر فرقه ای بکلی منتفی است
تو بیت پنجم "کرد او اندر غزایش کاهلی" درسته
ای پسر تو بی نشانی از عــلـــی
ع و ل و ی ، بــدانی از عـــلـــی
.
بله جناب ( ف - ش ) ظاهر پرستان به ملوی خرده میگیرند که او درباره عمر (رض) نوشته است. اینان انتظار دارند که مولوی هم همانند خودشان به عمر دشنامگویی کند. در حالی که اگر قرار به بی احترامی و تفرقهافکنی بود، علی خود از همۀ ما فصیحتر و قویتر بود. دقیقا همانند این است که گویند « شاه بخشد، شاهقلی نمیبخشد »
چــه گفــت خــداوند تـــنزیل وحـــی
خـــــداوند امـــر و خــــداوند نهـــی
.
که من شهر علمم، عـــلیم دراست
درست این سخن گفت پیغمبر است
خدا بیامرزد کسی را که اسانگیری کند همه إنسانیم ،
اخلاص می شود پاکدلی
صفا می شود یکدلگی
غزا کارزار است
منظور از غزا کارزاری که پیامبر خود رهبری آن را بر عهده دارد می باشد
تیه به معنی حیرت و سرگردانیست
بیت 19 و 20 از برقراری خوراک اسمانی برای پیروان محمد ص تا روز رستاخیز سخن می راند و البته به سرسپرده اش سفارش می کند این جمله را بی گفتگو بپذیر و لغت تاویل یا گزاره و یا آزند را نیز اورده که خوب بر ریشه جانی این گفته پرده بردارد .
پخته خوار زیباست یعنی آماده خور
در بیت 12 یک اشتباه املایی دارد "در مروت خود کی داند کیستی" را باید به جای کی نوشت در مروت خود که داند کیستی"
در بیت راز بگشا ای علی مرتضا ای پس از سوء القضا حسن القضا کاملا تشیع مولوی احساس می شه زیرا سوء القضا خلفا بوده اند و حسن القضا امیر المومنین علیه السلام و راز بگشا یعنی بگو چه اتفاقی افتاد در جای دیگه می گه کیست مولا آنکه آزادت کند بند رقیت ز پایت وا کند که بیان کننده حادثه غدیر است مضاف بر این که مدح خلفای سه گانه توسط مولوی به واسطه تقیه بوده که با مطالعه تاریخ این مطلب روشن می شه و میزان مدح خلفا نسبت به مدایح امیر المومنین علیه السلام اصلا قابل مقایسه نیست که خود موید تقیه ایشان است
سلام
محبت امیر المؤمنین نشانه تشیع نیست اما این تعبیر مولوی لا اقل طعنه به اهل سنت و خلفا هست که میگوید " ای پس از سوء القضا حسن القضا" یعنی خلافت سه خلیفه اول را به سوء القضا تعبیر میکند و از بد حادثه میداند.
جالب بود ممنون
در بیت اول «منزه» به جای «مطهر» بهتر است.
با تشکر
سلام
بیت چهارم به نظر اینطوری درستتره
او خدو انداخت بر رویی که ماه
سجده آرد پیش او در سجده گاه
تاکید هم میکنم خدو انداخت بر ... نه خدو انداخت در ...
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس از سوء القضا حسن القضا
گفته اند این بیت دلالت بر نفی خلفای سه گانه دارد. این وجه با ادامه داستان سازگار نیست زیرا عمر بن خطاب را تائب و مقبول دانسته است:
نه گناه عمّر و قصد رسول
میکشیدش تا بدرگاه قبول ...
این جمله از زبان پهلوان باشد یا خود مولوی؛ ظاهراً معنایش این است که نخست قضای بد این بود که آن مرد کافر باشد و با علی علیه السلام بجنگد و بر زمین بخورد؛ سپس قضای خوب این بود که علی علیه السلام از خون او بگذرد و هدایتش کند.
مثنوی معنوی القسط الرابع
مباراة سیدنا علی رضی الله عنه
مع بطل باسل یهودی (2)
تعجب المکافح البطل الباسل فی ساحة الحرب لإنسحاب علی دون أی دلیل و قال: یا علی ماذا رأیتَ افضل من قتلی وضرب عُنقی وسفک دمی وقد لمع غضبک وتلأ لأ غیظک لمعانَ البرق ثم اطفأ فی لحظة وبُرهة لا أعلم ماذا و لماذا؟
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و باز جست
لا أعلم ماذا رئیتَ ولکن من صورة ذلک الشئ دخلت جذوةٌ فی قلبی و جمرةٌ فی روعی وضُمرةٌ فی حیاتی.
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید
در دل و جان شعلهای آمد پدید
نعم مارئیت من النفع والربح والثمرة من اطلاق سراحی کان خیرًا من الکون والمکان وکان خیرًا من الحیاة و بذلک الطائل العظیم منحتنی حیاةً جدیدة ًوطیبةً.
آن چه دیدی برتر از کون و مکان
که به از جان بود و بخشیدیم جان
یا علی إنک بلا ریب فی البطولة والحماسة والبَسَالَة والشکِیمَة أسد ربانیٌ لا یَعلمِ أحدٌ مروءتَک وکرمَک وجودَک وعطائَک وسماحتَک.
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود کی داند کیستی
إنک یا علی فی الکرم والعطآء کغیم وغیث موسی فی ساحة تیه جآءت به مائدةُ المنّ والسلوی وماکان لذلک الطعام ای شبیه ونظیر وتمثیل
در مروت ابر موسیی بتیه
کآمد از وی خوان و نان بیشبیه
یُعطی غیثُ السمآء القمحَ والخبز والرغیف الشهی اللذیذ کالعسل الحلو ولکن مع الجهد والسعی والعنا
ابرها گندم دهد کان را بجهد
پخته و شیرین کند مردم چو شهد
ولکن غیم موسی فَتَحَ جناحَ الرّحمةِ و رَفَدَ الطعامَ رغداً دون جهد وعناءٍ
ابر موسی پر رحمت بر گشاد
پخته و شیرین بی زحمت بداد
والرحمة رفرفت عَلَمَ العطاءِ والکرم للآکلین دون طبخ ومطبخٍ
از برای پختهخواران کرم
رحمتش افراخت در عالم علم
ما قَلّ تلک العطآء یوم من الإیّام إلی اربعین سنة و کانوا یرجون الفضل من الله تعالی
تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا
کم نشد یک روز زان اهل رجا
ولکن أصحاب موسی من دَناءَتهم و مَهانَتهم سئلوا البقلَ والبصلَ و القسآءَ والفومَ والعدسَ.
تا هم ایشان از خسیسی خاستند
گندنا و تره و خس خواستند
شاید منظور مولوی از سوء القضاء آشوب هایی باشد که منجر به کشته شدن عثمان شد واز نظر اهل سنت وقایع شومی بود که جامعه اسلامی به آن دچار شد
با سلام به همگی.
درباره ی سوء القضاء که برخی از عالی جنابان میگویند مفرد است٬ پس به 3 خلیفه ی اول برنمیگردد٬ باید توجه شود که درواقع مولوی زمان بعد از پیامبر را به دو بخش تقسیم کرده است:
1. زمان 3 خلیفه ی اول / 2.زمان خلافت امام علی(علیه السلام)
گویی مراد از سوء القضا که مفرد است٬ زمان قبل از خلافت امام علیست و حسن القضاء٬ زمان خلافت ایشان است. در اینجا شخص مطرح نیست تا بگوییم چون سوء القضا مفرد است٬ پس نمیتواند راجع به 3 نفر باشد. بلکه درواقع سوء القضا٬ اشاره به زمان قبل از خلافت ظاهری حضرت علی علیه السلام دارد که یک چیز است نه 2 یا 3 یا ... چیز.
قرائن شعر هم میتواند گواه باشد بر این مسئله. چرا که قبل از این بیت درباره ی زمان بدبختی قوم حضرت موسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) صحبت می کند که بعد از آن٬ ابری پر برکت بر آن ها انواع نعم را به ارمغان می آورد(ابر موسی پر رحمت بر گشاد/
پخته و شیرین بی زحمت بداد) و البته مولوی ابر امت احمد(صل الله علیه و آله) را علی مرتضی می نامد(در مروت ابر موسیی بتیه/
کآمد از وی خوان و نان بیشبیه) که برکاتش بی مانند و بی نظیر است و پس از زمان بدبختی قبل از خلافت علی علیه السلام٬ او با خلافتش همچون ابری پر برکت بر امت احمد بارید و البته تا ابد هم این رحمت ادامه دارد(امت احمد که هستید از کرام/
تا قیامت هست باقی آن طعام).
همگی پیروز باشید.
مولوی علی علیه السلام را به ماه تشبیه میکند که نور ان بدون هیچ صحبتی راهنمای رهروان است ( ماه بی گفت باشد رهنما ) اما در بیت دوم میگوید : علی ماهیست که علاوه بر نور صحبت هم میکن و این در اینجا اشاره دارد به ایه معروف سوره نور و او را نور علی نور معرفی میکند ( چون بگوید شد ضیا اندر ضیا)
اما به کسانی که خلفای سه گانه را هم ماه میشمارند می گوید :
وان یکی سه ماه میبیند بهم
این سه کس بنشسته یک موضع نعم
چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز
در تو آویزان و از من در گریز
سلام
در مورد مذهب مولوی من عقیده دارم که ایشان درویشی عاشق و عارفی شوریده بوده که به باور من تحت ولایت حضرت علی ع و اولاد معصومین ایشان قرارداشته است.
در حکایت موسی و شبان می فرماید که
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
و البته که ایشان همین ملت عشق را برگزیده بوده است
در جای دیگری می فرماید
آن طرف که عشق میافزود درد
بوحنیفه و شافعی درسی نکرد
مگر نه این که گفته می شود که مولوی مذهب حنفی داشته است پس به چه دلیل می فرماید که بوحنیفه ... درسی نکرد
خطبه ای از حضرت علی ع نقل است به نام خطبه البیان. که البته اغلب علمای شیعه آن را از آن حضرت نمی دانند و عقیده دارند که انتصاب این خطبه به مولی علی ع کار صوفیه است و صحت ندارد.
در این خطبه از حضرت علی ع نقل شده که فرموده اند: انالمیزان . . . یعنی ترازو من هستم و فرموده اند که تقسیم کننده بهشت و جهنم من هستم و ترازو من هستم و . . .
حال این نکته را مولوی در ادامه همان حکایت خدو انداختن خصم می فرماید
تو ترازوی احدخو بودهای
بل زبانهٔ هر ترازو بودهای
سلام
راستش به باور من جای جای این شعر پر معنی حاکی از ارادت خاص بلکه بندگی جناب مولانا نسبت به حضرت مولی علی دارد. چقدر با احساس و با شکوه و پر معنی و واقعا غیر قابل توصیف
در همان بیت اول می فرماید
شیر حق را دان منزه از دغل
آیا این مصراع غیر از اعتراف به عصمت حضرت علی تعبیر می شود؟
البته هرگز نمی خواهم مفاهیم عمیق اشعار عارفانه این عارف شوریده تحت الشعاع مباحث فرقه گرایانه قرار گیرد
مولوی همان طور که خود در جایی فرموده، مطالبش به همه تعلق دارد که می فرماید
هین بگو که ناطقه جو میکند
تا به قرنی بعد ما آبی رسد
مولوی عاشق بود و خداجو
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول..
همه ی شعر یک طرف و یک بیت آخر هم به یک طرف
تا ببینی نایدت از غیب بو
غیر بینی هیچ میبینی بگو
فقط باید اتصال بگیری .شاهد باشی و تسلیم
به نام بی نام او
در بیت ای پس از سوءالقضا حسن القضا
ربطی به تشیع و تسنن نداره
قضا از قضاوت میاد پیش داوری خوب یا بد
طرف مقابل حضرت علی از پیش داوری مثبت و حسن ظن ایشون داره تعریف میکنه
هر کسی دیگه ای هم که در جنگ با حضرت علی بود شاید همین کار را میکرد یا بدتر
این شعر در واقع به من شیعه ی پیرو داره یاد میده حداقل یکم نوع دیدگاهمو عوض کنم
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
حضرت علی الگوی تغییر دیدگاه برای بنده البته
که خشمشونو به خوبی با تغییر دیدگاهشون کنترل میکنن
انسان در ذاتش ضعف ها و تیکهای شخصیتی زیادی داره که میتونه با تغییر نگرش و دیدگاهش اونا را تحت کنترل دربیاره و به تعادل برسونه
و اگه میخواد کاری انجام بده بدون تعصب باشهو همچنین سوار تعصب مردم نشه و بتازونه
موید باشید
در پناه حق
طلب خیر برای شما
به نام او
در بیت ای پس از سوءالقضا حسن القضا
ربطی به تشیع و تسنن نداره
قضا از قضاوت میاد پیش داوری خوب یا بد
طرف مقابل حضرت علی از پیش داوری مثبت و حسن ظن ایشون داره تعریف میکنه
هر کسی دیگه ای هم که در جنگ با حضرت علی بود شاید همین کار را میکرد یا بدتر
این شعر در واقع به من شیعه ی پیرو داره یاد میده حداقل یکم نوع دیدگاهمو عوض کنم
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
حضرت علی الگوی تغییر دیدگاه برای بنده البته
که خشمشونو به خوبی با تغییر دیدگاهشون کنترل میکنن
انسان در ذاتش ضعف ها و تیکهای شخصیتی زیادی داره که میتونه با تغییر نگرش و دیدگاهش اونا را تحت کنترل دربیاره و به تعادل برسونه
و اگه میخواد کاری انجام بده بدون تعصب باشهو همچنین سوار تعصب مردم نشه و بتازونه
موید باشید
در پناه حق
طلب خیر برای شما
سلام
منظور از دغل در مصرع دوم چیست؟ چه دغلبازی و مکری در این جنگ رخ داده است؟
سلام
دغلی رخ نداده , داره میگه علی رو از دغل پاک بدان,
اگه اشتباه نکنم این اتفاق تو غزوه ی خندق افتاده,کسی به اسم عمربن عبدود که پرید اون سمت خندق و از مسلمونا حریف طلبید, هیچکس جرات نداشت باهاش بجنگه تا علی پیش قدم شد ,
عمر شکست خورد و زمین افتاد , که وقتی علی بالای سرش اومد اون آب دهنش رو به صورت علی انداخت, علی بلند شد چند قدم راه رفت و بعد اگه اشتباه نکنم اون رو هلاک کرد,
بعد که ازش پرسیدن چرا بلند شدی چند قدم راه رفتی بعد اونو کشتی , گفت چون اون لحظه عصبانی شدم خواستم خشمم فروکش کنه , تا اون رو بخاطر خدا کشته باشم نه بخاطر خشم خودم
عباس جان
نقل به مضمون از تاریخ طبری
وقتی عمربن عبدود علی را پیاده دید از اسب پیاده شد و گفت از جوانمردی به دور است که با پیاده ای بجنگم،
علی فرمود : چرا تنها نیامدی
عمر گفت من تنها هستم
علی فرمود : اینها که پشت تواند ؟
عمر برگشت و نگاه به پشت سر کرد و علی بلافاصله ضربه ای به زانوی عمر زد که پای او قطع شد و افتاد ، علی روی سینه ی عمر نشست ، عمر به گفته ی مولوی آب دهان به روی علی انداخت و گفت: خدعه کردی، و علی گفت : الحربُ خدعَه} =جنگ فریب است.
و مولوی می گوید علی را فریب کار و دغل ندان
عباس جان اگه نمیدونی اینو باید بهت بگم که طبری یه سننی مذهب متعصب بود و چندبار قلمش از تعصبش پیروی کرده
علی هیچ وقت به عمربن عبدود نگفت اینا کی هست پشت سرت
علی به عمرو گفت آیا جنگیدن با من کافی نبود که یاور آوردی ?
عمرو خودش برگشت و پشت سرش رو نگاه کرد !
بعضی از دوستان جوری تعجب کردن از مدح علی توسط مولوی که انگار اهل سنت محب اهل بیت نیستند. نه دوستان، اشتباه به عرض شما رسوندن. اونها بیشتر از خیلی از ماها دوستدار اهل بیتند. اما به سر و سینه نمی زنند و قبور را نمی پرستند.
خانم ملینا حدادگراصفهانی
برداشت شما منبعث از علایق شیعی شماست و به همین دلیل در مفهوم سوءالقضا و حسن القضا در این شعر دچار خطا شدید.
ظاهراً اصل ماجرا را که علی بن ابیطالب در نبرد خدعه کرد را نشنیده اید! ماجرا اینست: این دو ساعاتی جنگیدند و مرادی حاصل نشد ، پس علی رو کرد به عمرو (بخوانید عَمْرْ) و به او گفت : نگفتی که یار نیارم ؟!! (یعنی قرار بر این بود که جنگ من و تو تن به تن و بدون افراد دیگر باشد.) عمر گفت: آری مگر نه اینست؟ علی گفت : اینک پسرت به مدد تو آمد(_ به زبان ساده _ این پسرت که اومده کمکت !) عمرو سر چرخاند و علی ضربتی بر ران او زد و ران عمرو ببرید،(ادامه اش فعلا نیاز نیست). عده ای بخاطر این عمل علی او را دغلباز و اهل نیرنگ دانستند و مولانا این فرآیند را سوءالقضا برای علی میداند ، یعنی از بدِ روزگار این نسبت به علی داده شد. اما آن حرکت آخر علی در نبرد پس از خدو انداختن عمرو را باعث روسفیدی و حُسن القضا میداند.
سلام و عرض ادب. به عقیده بسیاری از علما این شعر از شاهکار های مولوی در وصف حضرت امیر المومنین علی علیه السلام که آیینه تمام نمای کمالات انسانی هست. به عبارتی مولوی علی علیه السلام را انسان کامل میداند که باعث نزول رحمت و برکات الهی ست . همان تمسک به ولایت علوی . اوج ارادت حضرت مولانا به علی علیه السلام در بیت : او در خدو انداخت بر رویی که ماه. سجده آرد پیش او در سجده گاه بیان شده . کنایه از تمسک تمام کائنات به ولایت علوی ست. امری که فراتر از زمین و زمینی هاست.
آری؛ دیدگاه عرفانی و ولایی داشتن و نگاه باطنی و معنوی داشتن به اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام، خصوصا اعتقاد به امامت و ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام از اختصاصات و ویژگی های بارز تشیع است. لذا بلا شک جناب مولوی و بسیاری از شارحان آثار ایشان از بزرگان شیعه محسوب می شوند مولوی اصل امامت و ولایت و مراتب بودن ولایت و داشتن نور ولایی در اشخاص و بهره مندی هر کسی از مشکات نور ولی الهی زنده و حاضر پنهان (مهدی علیه السلام) را در ابیاتی این چنین خلاصه کرده است؛
پس به هر دوری ولی ای قائم است
تا قیامت آزمایش دائم است
هر که را خوی نکو باشد برست
هر کسی کو شیشهدل باشد شکست
پس امام حی قایم آن ولیست
خواه از نسل عمر خواه از علیست
مهدی و هادی ویست ای راه جو
هم نهان و هم نشسته پیش رو
او چو نورست و خرد جبریل اوست
وان ولیّ کم ازو قندیل اوست
وانک زین قندیل کم مشکات ماست
نور را در مرتبه ترتیب هاست
والحمد لله رب العالمین علی کل حال
عرض ادب و احترام خدمت دوست داران شعر و ادب پارسی
اولین بیت این شعر دارای تضاد عجیب و معناداری است. شاعر
آگاهانه خواسته مطلبی را به خواننده منتقل نماید. بنده با مراجعه
به چندین کتاب مثنوی از انتشاراتی های مختلف سرانجام اتفاقی
کتابی بدستم رسید ار انتشارات فکر روز مربوط به سال هزار و سیصد و هشتاد و یک که مقدمه آن را کاظم برگ نیسی نگاشته است. مقدمه مشتمل بر چندین صفحه است. در یکی از صفحات در شرح این
مثنوی آمده در جنگ خندق یا همان جنگ احزاب زمانی که مولا
امیرالمومنین به مصاف عمربنعبدود پهلوان نامی و فارس مشهور عرب
میرود پس از رجزخوانی و درخواست عمر از علی علیهالسلام جهت
ترک میدان نبرد به جهت جوانی حضرت و آشنایی که عمر با پدر حضرت امام علی ع جناب ابوطالب داشت نمود امام علی پاسخ رد به ایشان
میدهد و چون حضرت پیاده و عمر سواره بوده لذا عمر که جنگاور
بی همتایی است از اسب به زیر آمده و پیاده عزم میدان میکند.
ضربتی در ابتدا وارد میکند که سپر حصیری بافته از نی حضرت
امیر در زیر آن ضربت شمشیر تاب نیاورده تیغه شمشیر جراحتی
به حضرت وارد میسازد نکته اما از اینجا به بعد هست که طبق
نوشتار جناب برگ نیسی حضرت امیر رو به عمر نموده به ایشان
میگوید ای عمر خواهرت ترا میخواهد (منظور صدا میزند) عمر
در پی این گفته به ناگاه در کمال حیرت لشکریان خودی یعنی
مشرکین قریش و هم پیمانان ایشان روی به جانب لشکر بر میگرداند
در همین حین حضرت امیر ضربهای بسیار شدید با پهنهی شمشیر
که ناحیهای حد واسط تیغه و دسته شمشیر باشد به عمر وارد
میکند که ضربه پس از برخورد با ران عمر ناحیه سفید ران را
بریده و به استخوان ران جراحت شدیدی وارد میگردد از اینجا
به بعد عمر به زمین افتاده جنگ مغلوبه میشود و صدای تکبیر
از جانب لشکر اسلام شنیده میشود. در پی این خدعه جنگی که
امری نچندان غیر طبیعی در آن دوران بوده است عمربنعبدود
عصبانی گشته و هنگامی که حضرت امیر جهت پایان دادن کار
او نزدیک میشود به صورت ایشان تف یا همان خدو میاندازد
و سپس ادامه ماجرا
در جواب کامنت بالایی : دقیقا مولانا مخالف این اتفاق است که حضرت علی با آن وضع و با دغل عمر عبدود را به هلاکت رسانده . چون مولانا میگوید : شیر حق را دان مطهر از دغل . یعنی فکر نکن با دغل و کلک در میدان و آنگونه که میگویند جنگید و عمربن عبدود را شکست داده . پر واضح است دوست عزیز .
اقای a اگه این شعر مخالف علی (ع) است پس چرا در بیت بعد میاورد افتخار هر نبی و هر ولی؟
سلام بر مومنین بیت او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی هر ولی .. بهتر است بدانیم (خدو) در عربی به معنای (گونه) است
چون اگر خدو به معنای تف بود باید از (بر) استفاده میشد
و چون از بر استفاده کرد تف در روی علی انداختن بیمعنا میشود
و این شاعر بزرگوار از فاخران و عالمان به زبان فارسی بودند پس بیت به این معنا میشود که او گونه انداخت در روی علی یعنی او صورتش را به زمین سایید در پیشگاه علی
و اما در بیت بعدی میگوید ان خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده گاه که باز خدو زدن به رخی به این معنا میشود که رویی رو انداخت که روی ماه پیش او به خاک می افتد پس بزرگواران این خدو ان خدوی نیست مولانا علوی بوده و هیچ بیتی از ایشان در وصف خلفای سه گانه ندیدم و هر چه دبدم فحش و بد و بیرا به سن خلیفه ی اول بوده و هر کس خواست میتوانیم با هم در این مورد برسی های لازم رو به عمل بیاوریم
برای برسی بیشتر به جیمیل بنده مراجعه کنید و یا با جستجوی شاعر نمکی در گوگل میتوانید به بنده دسترسی پیدا کنید
سلام دوستانی که میگویند فلان بیت اینگونه بهتر است تزیزان توجه داشته باشند بله بهتر است اما دیگر معنی که مولوی میخواهد شعرش بدهد را نخواهد داد ... کلمه به کلمه ابیات مولوی بن رمز نگاشتن شده تو میگی اینطوری بهتره خجالت هم نمیکشن
در جواب آقای معید الدین : آقای معید الدین گویا منظور من را متوجه نشده اند . در ارادت ویژه ی مولانا به حضرت علی هیچ تردیدی نیست چه در مثنوی و چه در دیوان شمس . یکی از افرادی که در اینجا حاشیه گذاشته اند ( به نام محمد ادیب نیا) داستانی را نقل میکند ( که قطعا جعل و دروغ و تحریف تاریخ است ) که حضرت علی در ان جنگ به دشمن گفته خواهرت صدایت میزند و دشمن سرش را به عقب برمیگرداند و حواسش پرت میشود و حضرت در آن هنگام او را می کشد و به خاطر همین ان شخص خدو می اندازد . این قسمت غلط است و مولانا هم به خاطر همین اولین بیتی که در مورد حضرت علی می اورد میگوید ( شیر حق را دان مطهر از دغل ) یعنی کلک و دغلی در کار نبوده در کشتن دشمن. بیت بعدی هم دلیل می اورد که او پهلوان بود و این کار از پهلوانان به دور است که با کلک دشمن را بکشند . ( بالای کامنت قبلیه من این داستان جعلی رو اورده بود و من به او جواب دادم ). یاعلی
منظور از سو القضا همان فتنه های قبل از خلافت حضرت علی بوده که در زمان خلافت عثمان رض اتفاق افتاده
این حدیث من شهر علمم و علی درب آن است رازی است که پیامبر (ص) برای پویندگان راه حق فاش کرده و کارشون رو از گشتن زیاد راحت کرده. عین القضات در تمهیدات این نکته رو بیشتر باز می کنه و اهل دل رو از راه غیر اهل دل جدا می داند. عین القضات جای اهل دل رو در کعبه انا مدینه العلم و علی بابها می داند و همینطور می گه غیر اهل دل یا استعداد اینو داره که با واسطه پیری پخته بشنوه یا هر لحظه شربت قهر و کفر می نوشه.
فکر می کنم مولانا ابتدا با واسطه شمس می شنیده و یاد می گرفته تا اینکه خودش به کعبه عند ملیک مقتدر وارد می شه و از مستان خداوند می شه.
ادمین محتم و دوستان محترم: این شعر تحریف و در نامهای خداوند الحاد شده !؟ چون علی نام خداوند متعال است ، احمد نام حضرت موسی است که از خداست همچنین مَحمَد ، باب رحمت ، رحمت خدا ، شیر حق ، شمشیرخدا ، کلام حق و رخی که ماه به او سجده می کند : مسیح است که صورت و وجهه ای از خداست
علی مرتضی: احمد موسی است که مورد پسند و خشنودی خداوند متعال است
سه ماه : خداوند که روح القدس است و مسیح که روح خداست و موسی که روح الامین است
مدینهٔ علم : خدای زنده حقیقی است
برای هر کدام از این موارد اسناد و مدارک معتبر قابل ارائه می باشد
شعری بسیار عالی از مولانا در وصف امام علی (ع) است.
گرامی مفقودالاثر
بنا به فرمایش شما درین نبرد علی حریفِ طرف مقابل نبوده و به خدعه { فریب و دغل } روی آورده. آیا چنین است؟
مولوی در این ابیات برای حضرت علی (ع) سنگ تمام گذاشته. دختر من هم عاطفه یک تک بیتی در باره آن حضرت سرود که من ادامه آن را سرودم:
آنان که علی را خدا پندارند کفرش به کنار، عجب خدائی دارند
نام علی وصف خدای متعال او را که بود صفات جلال و جمال
او بنده حق بوَد و جلوه یار نورخدا، قلب عالم کون و مکان
حب علی همان حب الله است تربیت یافته دامن رسول الله است
علم نبی، بابش حیدر کرار است فضل علی چشمه جوشان یم قهار است
صهر پیامبر، باب حسنین است میراث نبوت، امام ثقلین است.
سلام خدمت دوستان فرهیخته
اگر بخوام نکته ای رو اشاره بکنم که تکراری نباشه به نظرم ابیات ۲۶ و ۲۷ که درست در وسط شعر قرار گرفته یه جورایی مغز این شعر باشکوه جناب مولانا ست.
کاش ما هم جز کشتگان تیغ حلم امیر مؤمنان باشیم چرا که بی شمشیر کشتن کار اوست ...
هر هوا و ذرهای خود منظریست
نا گشاده کی گود کانجا دریست
یعنی چه ؟
سلام
کی گود + کی(چه زمانی) به تو گوید ؟
شاد باشی
سالها گر ظن دود با پای خویش
نگذرد ز اشکاف بینیهای خویش
تا ببینی نایدت از غیب بو
غیر بینی هیچ میبینی بگو
یعنی چه ؟
این شعر بی نظیر از حضرت مولانا، نشان دهنده عشق اهل سنت به حضرت علی نیز هست.
این داستان از نظر روایی سند ضعیفی داشته و با توجه به اصمت معصومین از نظر اعتقادی هم با نظر شیعیان کاملا متفاوت بوده.شخصی که دارای اصمت الهی باشد حتی لحظه ای دچار خشم غیر الهی نمی شود.
گویند مولانا سنی مذهب بود و از علی چیزی نمیگفت اما این شعر مثنوی نشان میدهد که مولانا به خوبی علی را شناخته و پیروی از سنت مانع حمایتش از حق نشده است. شاید معلوم نباشد شعر امیر بی گزند برای که سروده شده اما از برای علی صدق میکند. من آرزو دارم مثل مولوی به چنین معرفتی برسم.
مولوی نه سنی بود نه شیعه صوفی بود مثل علی مثل محمد مثل موسی و عیسی و.....شیعه و سنی و یهودی و مسیحی و هر مذهبی که وجود داره یک جوکه
آقا مرتضی سلام
با کلیت کلام شما هم عقیده هستم ولی چه دلیل داری که علی ، محمد،موسی وعیسی صوفی بودند واگه واقعاً صوفی بودند پس چرا رهبران دینی پیرو ایشان با تصوف مخالفند ؟
در توصیف مقام علی علیه السلام، می توانم بگویم ، پر ارج ترین وصف است .
خصوصا بیت :
تو ترازوی احد خو بوده ای
بل زبانه هر ترازو بوده ای
یعنی وجود تو اصل و عین عدالت است و تو میزان عدالتی .
دوستان اگر مقدور هست معنای این بیت مولانا را بفرمایید
باز باش ای باب رحمت تا ابد
بارگاه ما له کفوا احد
درود بر شما
همیشه و تا ابد ای دروازه رحمت گشوده بمان ای بارگاهی که مانند وهمتایی برایش وجود ندارد
اشاره به آیه ۴ سوره توحید
با سلام
عرض کنم که محبت آهل بیت در دل همه شیعیان هست اما صرف محبت اهل بیت دلیل شیعه بودن نیست . شیعه کسی است که شهادت به ولایت علی علیه السلام بدهد و او را به عنوان جانشین پیغمبر بداند.
حضرت علی خلیفه چهارم اهل تسنن هست پس چیز عجیبی نیست که اهل تسنن از او تعریف و تمجید کنن .
هر شیعه اگر توهین و لعنت به سه خلیفه نکند حداقل از آنها تعریف و تمجید نمیکند ولی جناب مولوی در شروع فیه ما فیه به حمد و ثنای خلفا می پردازد و حتی غضبناک بودن حضرت علی نسبت به خلفا را انکار میکند .
شکی نیست که مولوی سنی است .حالا شعری زیبا در مدح کسی گفته که اتفاقا امام اول ماست و این گره ای از مولوی باز نمیکند .