گنجور

بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید

زید را اکنون نیابی کو گریخت
جست از صف نعال و نعل ریخت
تو که باشی زید هم خود را نیافت
همچو اختر که برو خورشید تافت
نه ازو نقشی بیابی نه نشان
نه کهی یابی به راه کهکشان
شد حواس و نطقِ باپایان ما
محو نور دانش سلطان ما
حسها و عقلهاشان در درون
موج در موج لدینا محضرون
چون بیاید صبح وقت بار شد
انجم پنهان شده بر کار شد
بیهشان را وا دهد حق هوشها
حلقه حلقه، حلقه‌ها در گوشها
پای‌کوبان دست‌افشان در ثنا
ناز نازان ربنا احییتنا
آن جلود و آن عظام ریخته
فارسان گشته غبار انگیخته
حمله آرند از عدم سوی وجود
در قیامت هم شکور و هم کنود
سر چه می‌پیچی کنی نادیده‌ای
در عدم ز اول نه سر پیچیده‌ای
در عدم افشرده بودی پای خویش
که مرا کی بر کند از جای خویش
می‌نبینی صنع ربانیت را
که کشید او موی پیشانیت را
تا کشیدت اندرین انواع حال
که نبودت در گمان و در خیال
آن عدم او را هماره بنده است
کار کن دیوا سلیمان زنده است
دیو می‌سازد جفان کالجواب
زهره نه تا دفع گوید یا جواب
خویش را بین چون همی‌لرزی ز بیم
مر عدم را نیز لرزان دان مقیم
ور تو دست اندر مناصب می‌زنی
هم ز ترس است آن که جانی می‌کنی
هرچه جز عشق خدای احسنست
گر شکرخواریست آن جان کندنست
چیست جان کندن سوی مرگ آمدن
دست در آب حیاتی نازدن
خلق را دو دیده در خاک و ممات
صد گمان دارند در آب حیات
جهد کن تا صد گمان گردد نود
شب برو ور تو بخسپی شب رود
در شب تاریک جوی آن روز را
پیش کن آن عقل ظلمت‌سوز را
در شب بدرنگ بس نیکی بود
آب حیوان جفت تاریکی بود
سر ز خفتن کی توان برداشتن
با چنین صد تخم غفلت کاشتن
خواب مرده لقمه مرده یار شد
خواجه خفت و دزد شب بر کار شد
تو نمی‌دانی که خصمانت کیند
ناریان خصم وجود خاکیند
نار خصم آب و فرزندان اوست
همچنانک آب خصم جان اوست
آب آتش را کشد زیرا که او
خصم فرزندان آبست و عدو
بعد از آن این نار نار شهوتست
کاندرو اصل گناه و زلتست
نار بیرونی به آبی بفسرد
نار شهوت تا به دوزخ می‌برد
نار شهوت می‌نیارامد به آب
زانک دارد طبع دوزخ در عذاب
نار شهوت را چه چاره نور دین
نورکم اطفاء نار الکافرین
چه کشد این نار را نور خدا
نور ابراهیم را ساز اوستا
تا ز نار نفس چون نمرود تو
وا رهد این جسم همچون عود تو
شهوت ناری به راندن کم نشد
او بماندن کم شود بی هیچ بد
تا که هیزم می‌نهی بر آتشی
کی بمیرد آتش از هیزم‌کشی
چونک هیزم باز گیری نار مرد
زانک تقوی آب سوی نار برد
کی سیه گردد ز آتش روی خوب
کو نهد گلگونه از تقوی القلوب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زید را اکنون نیابی کو گریخت
جست از صف نعال و نعل ریخت
هوش مصنوعی: زید را اکنون نمی‌توانی پیدا کنی، او فرار کرده و از صفی که در آن بود، دور شده است.
تو که باشی زید هم خود را نیافت
همچو اختر که برو خورشید تافت
هوش مصنوعی: هرگاه تو حضور داشته باشی، زید (فردی دیگر) نیز نمی‌تواند خود را به راحتی پیدا کند، همان‌طور که ستاره‌ای نمی‌تواند در برابر تابش خورشید خود را نشان دهد.
نه ازو نقشی بیابی نه نشان
نه کهی یابی به راه کهکشان
هوش مصنوعی: نه از او هیچ نشانی پیدا می‌کنی، نه آثاری از او می‌بینی و نه می‌توانی او را در مسیر کهکشان بیابی.
شد حواس و نطقِ باپایان ما
محو نور دانش سلطان ما
هوش مصنوعی: حواس و گفتار ما که به سرانجام می‌رسد، در روشنایی دانش سلطان ما غرق شده است.
حسها و عقلهاشان در درون
موج در موج لدینا محضرون
هوش مصنوعی: احساسات و عقل‌های آن‌ها در درون ما، همچون امواجی که در یک مکان حاضر هستند، وجود دارند.
چون بیاید صبح وقت بار شد
انجم پنهان شده بر کار شد
هوش مصنوعی: وقتی صبح می‌رسد و روز تازه آغاز می‌شود، ستاره‌ها که قبلاً دیده نمی‌شدند، در کار و نشاط خود نمایان می‌شوند.
بیهشان را وا دهد حق هوشها
حلقه حلقه، حلقه‌ها در گوشها
هوش مصنوعی: خداوند به روشنی و حقیقت، استعدادها و توانایی‌های افراد را به تدریج و به صورت پیوسته آشکار می‌کند. افراد با دریافت‌های مختلف، آگاهی‌هایی را در ذهن خود می‌پرورانند و این آگاهی‌ها به صورت حلقه‌های متصل در گوش‌هاشان می‌نشیند.
پای‌کوبان دست‌افشان در ثنا
ناز نازان ربنا احییتنا
هوش مصنوعی: با شادی و نشاط دست می‌زنیم و در ستایش زیبایی‌ها می‌خوانیم که تو جان ما را زنده کرده‌ای.
آن جلود و آن عظام ریخته
فارسان گشته غبار انگیخته
هوش مصنوعی: آن جلوه و زیبایی‌ها طوری است که مثل گرد و غبار بر دل‌های فرسوده نشسته و به زیبایی‌های طبیعت و دنیای اطراف، جلوه‌ای خاص بخشیده است.
حمله آرند از عدم سوی وجود
در قیامت هم شکور و هم کنود
هوش مصنوعی: در روز قیامت، از عدم به سوی وجود حمله‌ور می‌شوند و در این لحظه، هم شکرگزارند و هم در حیرت و تعجب.
سر چه می‌پیچی کنی نادیده‌ای
در عدم ز اول نه سر پیچیده‌ای
هوش مصنوعی: چرا به دور خود می‌چرخانی و از واقعیت دور می‌شوی، در حالی که در آغاز هیچ چیزی نبوده‌ای که بخواهی به آن توجه کنی؟
در عدم افشرده بودی پای خویش
که مرا کی بر کند از جای خویش
هوش مصنوعی: در حالتی که در نیستی و عدم قرار داشتید، پاهای خود را در آن فضا فشرده کرده بودید. حال سؤال این است که چه زمانی من می‌توانم از جای خود حرکت کنم و بروم؟
می‌نبینی صنع ربانیت را
که کشید او موی پیشانیت را
هوش مصنوعی: آیا نمی‌بینی که خداوند چطور به زیبایی موی پیشانی‌ات را با دقت و هنر خلق کرده است؟
تا کشیدت اندرین انواع حال
که نبودت در گمان و در خیال
هوش مصنوعی: خوشحال شدم که در شرایط مختلف و پیچیده‌ای قرار گرفته‌ای که هرگز تصورش را نمی‌کردی.
آن عدم او را هماره بنده است
کار کن دیوا سلیمان زنده است
هوش مصنوعی: عدم همیشگی، تابع و وابسته به اوست. لذا به کار خود ادامه بده، چرا که قدرت و حکمت سلیمان هنوز زنده است.
دیو می‌سازد جفان کالجواب
زهره نه تا دفع گوید یا جواب
هوش مصنوعی: دیو، به نوعی نیروی شر یا بدی، با استفاده از ترفندهای فریبنده و نادرست، آدم‌ها را به چالش می‌کشد و در موقعیت‌های سخت قرار می‌دهد. او این کار را نه به خاطر پاسخگویی یا دفاع از خود، بلکه برای ایجاد تنش و سردرگمی انجام می‌دهد.
خویش را بین چون همی‌لرزی ز بیم
مر عدم را نیز لرزان دان مقیم
هوش مصنوعی: خودت را ببین که چگونه از ترس نیستی می‌لرزی، پس بدان که ساکن آنجا نیز از همین ترس می‌لرزد.
ور تو دست اندر مناصب می‌زنی
هم ز ترس است آن که جانی می‌کنی
هوش مصنوعی: اگر تو در مقام‌ها و مسئولیت‌ها دخالت می‌کنی، این کار تنها از روی ترس است که جان خود را حفظ می‌کنی.
هرچه جز عشق خدای احسنست
گر شکرخواریست آن جان کندنست
هوش مصنوعی: هر چیزی که جز عشق الهی باشد، خوب است؛ اما اگر خضوع و شکرگزاری در برابر آن عشق نباشد، زندگی بیهوده و دردناک است.
چیست جان کندن سوی مرگ آمدن
دست در آب حیاتی نازدن
هوش مصنوعی: انسان در مواجهه با مرگ باید از زندگی و نعمات آن بهره‌برداری کند و نباید به سادگی از آن چشم‌پوشی کند. زندگی فرصتی است که باید از آن استفاده کرد، نه اینکه به آسانی آن را رها کنیم.
خلق را دو دیده در خاک و ممات
صد گمان دارند در آب حیات
هوش مصنوعی: مردم به مرگ و زندگی پس از آن به شکل متفاوتی فکر می‌کنند؛ عده‌ای فقط مرگ و خاک را می‌بینند و به فکر از دست دادن هستند، در حالی که دیگران به زندگی و حیات دوباره امیدوارند و در پی یافتن آب حیات هستند.
جهد کن تا صد گمان گردد نود
شب برو ور تو بخسپی شب رود
هوش مصنوعی: تلاش کن تا به نتایج بهتر و بیشتری دست یابی، حتی اگر در ابتدا به نظر برسد که به هدف نرسیده‌ای، زیرا اگر شب را بدون کوشش بگذرانی، فرصت‌ها از دست می‌رود.
در شب تاریک جوی آن روز را
پیش کن آن عقل ظلمت‌سوز را
هوش مصنوعی: در شب تاریک، سعی کن روز را جلوتر بیاوری و آن عقل و درک روشنی‌بخش را به کار بگیری.
در شب بدرنگ بس نیکی بود
آب حیوان جفت تاریکی بود
هوش مصنوعی: در شب تیره، نیکی‌های زیادی وجود داشت و آب زندگی در کنار تاریکی قرار داشت.
سر ز خفتن کی توان برداشتن
با چنین صد تخم غفلت کاشتن
هوش مصنوعی: با چنین بی‌توجهی و خواب‌آلودگی، چگونه می‌توان از خواب بیدار شد و به زندگی واقعی برگشت؟
خواب مرده لقمه مرده یار شد
خواجه خفت و دزد شب بر کار شد
هوش مصنوعی: مردی که در خواب است، مانند لقمه‌ای آماده است که دیگران به راحتی می‌توانند به آن دست یابند. در این حالت، مرد با وجود خوابش، در معرض خطر قرار دارد و ممکن است کسی بخواهد از او سوءاستفاده کند.
تو نمی‌دانی که خصمانت کیند
ناریان خصم وجود خاکیند
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی که دشمنان واقعی چه کسانی هستند، زیرا دشمنان حقیقی، همان خواص وجودی انسان هستند که از خاک و ماده تشکیل شده‌اند.
نار خصم آب و فرزندان اوست
همچنانک آب خصم جان اوست
هوش مصنوعی: نار دشمن به اندازه‌ی آب و فرزندانش مهم است، همانطور که آب برای زندگی او ضروری است.
آب آتش را کشد زیرا که او
خصم فرزندان آبست و عدو
هوش مصنوعی: آب، آتش را خاموش می‌کند چون آتش دشمن و خصم فرزندان آب است و با آن‌ها دشمنی دارد.
بعد از آن این نار نار شهوتست
کاندرو اصل گناه و زلتست
هوش مصنوعی: پس از آن، این عشق و تمایلات نفسانی است که در اصل، ریشه گناه و لغزش‌ها می‌باشد.
نار بیرونی به آبی بفسرد
نار شهوت تا به دوزخ می‌برد
هوش مصنوعی: شعله‌ی آتش بیرونی به خاطر آبی خاموش می‌شود، اما شهوت و تمایلات نفس انسان او را به جایی می‌برد که عذاب و رنج را تجربه کند.
نار شهوت می‌نیارامد به آب
زانک دارد طبع دوزخ در عذاب
هوش مصنوعی: هوا و هوس مانند آتشی است که نمی‌توان آن را با آب خاموش کرد؛ زیرا نفس انسان در بند عذاب و مشکلاتی است که به سبب این خواسته‌ها به وجود آمده‌اند.
نار شهوت را چه چاره نور دین
نورکم اطفاء نار الکافرین
هوش مصنوعی: شعله‌ی شهوت چه راه حلی دارد؟ نور دین می‌تواند این آتش کافران را خاموش کند.
چه کشد این نار را نور خدا
نور ابراهیم را ساز اوستا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که روشنایی خداوند و نور ابراهیم، مانند نوری است که در دل‌ها و جان‌ها نفوذ می‌کند و سختی‌ها و آلام را کاهش می‌دهد. در واقع، نور خدا در زندگی انسان‌ها تأثیرگذار است و می‌تواند به آن‌ها قوت و امید ببخشد.
تا ز نار نفس چون نمرود تو
وا رهد این جسم همچون عود تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس سرکش و خشمگین تو، مانند نمرود، بر تو غلبه نکند، این جسم تو همچون چوب عود خواهد بود.
شهوت ناری به راندن کم نشد
او بماندن کم شود بی هیچ بد
هوش مصنوعی: وقتی کسی به خواسته‌های خود به شدت راغب باشد، نه تنها از آن تمایل کاسته نمی‌شود، بلکه او به ماندن در آن حالت ادامه می‌دهد بدون اینکه چیزی از ارزش آن بکاهد.
تا که هیزم می‌نهی بر آتشی
کی بمیرد آتش از هیزم‌کشی
هوش مصنوعی: هر زمان که هیزم به آتش اضافه کنی، آتش خاموش نخواهد شد.
چونک هیزم باز گیری نار مرد
زانک تقوی آب سوی نار برد
هوش مصنوعی: اگر هیزمی به آتش بدهی، آتش همچنان زنده می‌ماند. از این رو، پرهیزکاری مانند آبی است که می‌تواند آتش را خاموش کند.
کی سیه گردد ز آتش روی خوب
کو نهد گلگونه از تقوی القلوب
هوش مصنوعی: کیست که با دیدن زیبایی دل‌فریب نمی‌تواند تحت تأثیر قرار گیرد؟ آتش عشق آنچنان قوی است که می‌تواند حتی چهره‌های سیاه را نیز روشن کند، اگر محبت و تقوای قلبی در میان باشد.

خوانش ها

بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید به خوانش عندلیب
بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/08/04 01:11
امین کیخا

نعل فارسی است و نال خوانده می شده است چنانچه به لری امروز نال گفته می شود

1392/08/04 01:11
امین کیخا

بیت 9 می فرماید پوست و اندامهای تن زنده شوندگان در دیگرسو( اخرت ) مانند گروه اسب سواران گرد می انگیزد بهنگام فرا خوانده شدن

1392/08/04 01:11
امین کیخا

شکور می شود سپاسمند و کنود می شود نا سپاسدار یا ناسپاسگزار و یا ناسپاسمند

1392/08/04 01:11
امین کیخا

بیت 19 می فرماید هر چه بجز عشق به خداوند مانند جان کندن تلخ و بدایند است

1392/08/04 01:11
امین کیخا

بیت 32 بب غلت است باید به اب باشد .

1396/07/11 12:10
مهدی کاظمی

نار شهوت می‌نیارامد به آب
زانک دارد طبع دوزخ در عذاب

غفلت از مرگ و نقش تقوای قلب در سعادت بشر
محمدامین مروتی
مولانا در دفتر نخست می گوید دست اندازی به مناصب دنیوی برای نشنیدن صدای پای مرگ و نوعی غفلت از این حقیقت است که ما قدم به قدم داریم به آن لحظة موعود یعنی مرگ نزدیک می شویم. در حقیقت سرمان را با مناصب دنیوی گرم می کنیم تا به عاقبت کار فکر نکنیم. لذا بهتر است به چیزی عشق بورزیم که مانند این مناصب، فناپذیر نیست یعنی عشق حق که عین آب حیات و زندگی جاودانی است:
ور تو دست اندر مناصب می‌زنی
هم ز ترس است آن که جانی می‌کنی
هرچه جز عشق خدای احسنست
گر شکرخواریست، آن جان کندنست
چیست جان کندن سوی مرگ آمدن
دست در آب حیاتی نازدن
خلق را دو دیده در خاک و ممات
پس شبانه به تصحیح و کاستن از این خیالات بپرداز و به خواب غفلت غرقه مشو:
صد گمان دارند در آب حیات
جهد کن تا صد گمان گردد نود
شب برو، ور تو بخسپی شب رود
شبانه عقلت را پیش بینداز و در احوال خود بیاندیش که آب حیات نیز همدم ظلمات است:
در شبِ تاریک جوی آن روز را
پیش کن آن عقل ظلمت‌سوز را
در شب بدرنگ، بس نیکی بود
آب حیوان جفتِ تاریکی بود
شیاطین خصم تواند چنان که آب و آتش خصم همند:
تو نمی‌دانی که خصمانت کیند؟
ناریان خصم وجود خاکیند
پس ابراهیم وار، آب تقوا بر آتش نمرودِ نفس بزن تا زندگیت را به آتش نکشد:
آب آتش را کشد زیرا که او
خصم فرزندان آبست و عدو
بعد از آن این نار، نار شهوتست
کاندرو اصل گناه و زَلّتست
نار بیرونی به آبی بفسرد
نار شهوت تا به دوزخ می‌برد
نار شهوت می‌نیارامد به آب
زان که دارد طبع دوزخ در عذاب
چه کشد این نار را؟ نور خدا
نور ابراهیم را ساز اوستا
تا ز نارِ نفس چون نمرود تو
وا رهد این جسم همچون عود تو
اما نکته مهم روانشناسی که مولانا در اینجا مطرح می کند این است که برای خاموشی آتش نباید با آن بجنگی بلکه باید از آن بپرهیزی. نه "به راندن" یعنی مبارزه بلکه به "ماندن" یعنی رها کردنش. یعنی تقوا پیشه کنی. یعنی مبارزه با گناه هم آن را تقویت می کند. برای آن که تصور کناه را از ذهنت پاک کنی، از آن بپرهیز. یعنی وسواس مبارزه با گناه را هم از ذهن بیرون کن. چنان که آب گل آلود را با صبر و آرامش و دوری کردن از آن می توان زلال کرد نه با به هم زدن مداومِ آن. به تقوی بیاندیش باش نه به گناه. تقوای قلب کار خود را می کند و روی سیاه را سرخ می کند:
شهوت ناری به راندن کم نشد
او به ماندن کم شود بی هیچ بد
تا که هیزم می‌نهی بر آتشی
کی بمیرد آتش از هیزم‌کشی
چونک هیزم باز گیری نار مرد
زان که تقوی، آب سوی نار برد
کی سیه گردد ز آتش، روی خوب
کو نهد گلگونه از تقوی القلوب

1398/03/14 08:06
سیدمهدی

درباره حاشیه خوب حناب مروتی نکته ای را یادآور می شوم. در مصرع -شهوت ناری به راندن کم نشد- راندن را باید با شهوت بخوانید: شهوت رانی و معنی مصرع این می شود که شهوت رانی موجب کاستن از شهوت نمی شود(چنانکه برخی امروز هم این باور را دارند) بلکه با معطل گذاشتن و استفاده نکردن از آن کاسته می شود.

1402/07/01 07:10
کوروش

عالی بود با سپاس ❤❤❤

1399/03/10 09:06
نوید

سلام دوستان هرکس که به تفسیر ابیات و غزل های های مولانا علاقه داره میتونه برنامه ی (گنج حضور استاد شهبازی ببینه واقعا عالیه) واقعا مولانا با استاد شهبازی رنگ و بوی تازه ای میگیره♥♥♥♥

1402/07/01 07:10
کوروش

شهوت ناری به راندن کم نشد

 

او بماندن کم شود بی هیچ بد

 

منظور از بی هیچ بد چیه ؟

 

 

1403/01/29 03:03
میم کاف

باسلام خدمت جناب کوروش گرامی.

بُد به معنی گُزیر؛ چاره می باشد. همان بُدی که در عبارتِ " لابُد " بکار می بریم.