گنجور

بخش ۱۶۱ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم مر زید را کی این سر را فاش‌تر ازین مگو و متابعت نگهدار

گفت پیغامبر که اصحابی نجوم
ره‌روان را شمع و شیطان را رجوم
هر کسی را گر بدی آن چشم و زور
کو گرفتی ز آفتاب چرخ نور
کی ستاره حاجتستی ای ذلیل
که بدی بر نور خورشید او دلیل
ماه می‌گوید به خاک و ابر و فی
من بشر بودم ولی یوحی الی
چون شما تاریک بودم در نهاد
وحی خورشیدم چنین نوری بداد
ظلمتی دارم به نسبت با شموس
نور دارم بهر ظلمات نفوس
زان ضعیفم تا تو تابی آوری
که نه مرد آفتاب انوری
همچو شهد و سرکه در هم بافتم
تا سوی رنج جگر ره یافتم
چون ز علت وا رهیدی ای رهین
سرکه را بگذار و می‌خور انگبین
تخت دل معمور شد پاک از هوا
بین که الرحمن علی العرش استوی
حکم بر دل بعد ازین بی واسطه
حق کند چون یافت دل این رابطه
این سخن پایان ندارد زید کو
تا دهم پندش که رسوایی مجو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت پیغامبر که اصحابی نجوم
ره‌روان را شمع و شیطان را رجوم
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود که یاران من مانند شمع هستند که راهنمای مسافرانند و شیطان مانند سنگی است که بر سر راه می‌افتد.
هر کسی را گر بدی آن چشم و زور
کو گرفتی ز آفتاب چرخ نور
هوش مصنوعی: هر کس که بدی و قدرت تو را مشاهده کند، به روشنی و روشنایی تو پی خواهد برد و تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد.
کی ستاره حاجتستی ای ذلیل
که بدی بر نور خورشید او دلیل
هوش مصنوعی: ای ذلیل، چه کسی تو را به ستاره نیازمند کرده است، در حالی که تیرگی و بدی تو دلیلی بر روشنی و عظمت خورشید نیست؟
ماه می‌گوید به خاک و ابر و فی
من بشر بودم ولی یوحی الی
هوش مصنوعی: ماه می‌فرماید که من از خاک و ابر و عناصر دیگر به وجود آمده‌ام، اما در نهایت به انسانیت و شناختی فراتر از آن دست یافتم.
چون شما تاریک بودم در نهاد
وحی خورشیدم چنین نوری بداد
هوش مصنوعی: زمانی که من در وجود خود تاریک بودم، روشنایی مثل خورشید به من بخشیده شد.
ظلمتی دارم به نسبت با شموس
نور دارم بهر ظلمات نفوس
هوش مصنوعی: من در دل خود تاری تاریکی دارم که نسبت به نور خورشید احساس نوری می‌کنم. این نور به من کمک می‌کند تا بر سایه‌های درونم غلبه کنم.
زان ضعیفم تا تو تابی آوری
که نه مرد آفتاب انوری
هوش مصنوعی: من بی‌نیاز از تو نیستم، تا زمانی که تو توانایی و قدرتی را به من برگردانی که شایسته‌ی درخشش و نور هستی.
همچو شهد و سرکه در هم بافتم
تا سوی رنج جگر ره یافتم
هوش مصنوعی: به مانند عسل و سرکه که با هم ترکیب شده‌اند، من نیز با ترکیبی از احساسات مختلف، راهی به سوی تحمل درد و رنج درون خود پیدا کردم.
چون ز علت وا رهیدی ای رهین
سرکه را بگذار و می‌خور انگبین
هوش مصنوعی: وقتی از علت و سبب دور شدی، دیگر به فکر مسائل پیچیده نباش و از لذت زندگی بهره‌برداری کن. شکر و شیرینی را بچش و از خوشی‌ها بهره‌مند شو.
تخت دل معمور شد پاک از هوا
بین که الرحمن علی العرش استوی
هوش مصنوعی: دل پاک و بی‌غبار، همچون تختی آباد شده است. اگر به آسمان نگاه کنی، می‌بینی که رحمان بر عرش نشسته است.
حکم بر دل بعد ازین بی واسطه
حق کند چون یافت دل این رابطه
هوش مصنوعی: از این پس، دل بدون واسطه، حکم حق را خواهد پذیرفت، زیرا دل این ارتباط را دریافته است.
این سخن پایان ندارد زید کو
تا دهم پندش که رسوایی مجو
هوش مصنوعی: این سخن هرگز تمام نخواهد شد. زید کجاست تا من دهم به او نصیحتی که رسوایی به دنبال نداشته باشد؟

خوانش ها

بخش ۱۶۱ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم مر زید را کی این سر را فاش‌تر ازین مگو و متابعت نگهدار به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۶۱ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم مر زید را کی این سر را فاش‌تر ازین مگو و متابعت نگهدار به خوانش عندلیب
بخش ۱۶۱ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم مر زید را کی این سر را فاش‌تر ازین مگو و متابعت نگهدار به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/08/04 01:11
امین کیخا

شمع به فارسی سپندار می شود .

1392/08/04 01:11
امین کیخا

شمس در زبانهای پیش از عربی و عبری نیز وجود داشته است

1396/04/09 17:07
محمد رضا

آنچه در بیت اول آمده اشاره به حدیث " اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم " دارد که چه با بررسی روایی و چه به حکم عقل دارای اشکالات فراوانی است . آنچه از بررسی تاریخ اسلام حد فاصل رحلت پیامبر تا حدود سی الی چهل سال پس از آن برمی آید آنست که اصحاب پیامبر در موارد بسیاری تعارضات و اختلافات شدیدی داشته اند حتی گاهی کار به جنگ و خونریزی کشیده شده چنان که در جنگ های جمل و صفین یا در واقعه قتل خلیفه سوم یا در ماجرای مالک بن نویره و ... به وضوح قابل مشاهده است . البته جناب مولوی بر اساس عقاید مذهب خود سخن گفته و اشکالی هم ندارد . اما آنچه در برخی سایت ها می بینیم آن است که برخی سعی در کشف مذهب و عقاید بزرگانی چون مولوی دارند تا مذهب حق را بیابند . به جرات می توان گفت این شیوه بدترین شیوه برای یافتن مذهب حق است چرا که شیوه ای " شخص محور " است به جای آن که " حق محور " باشد . مولوی نیز خالی از تعصبات مذهبی نبوده و برخی عقاید را بدون تحقیق پذیرفته می دانسته است . هم چنین در کتاب "نقدی بر حدیث اصحابی کالنجوم " صحت این روایت از جهت روایی و تاریخی بررسی شده و نام برخی علمای بزرگ اهل سنت که حدیث فوق را رد کرده اند آمده است .

وحی و عرش رحمان
محمدامین مروتی
مولانا در دفتر اول می گوید هم خداوند و هم ملائکه و هم علما بر تداوم و ابدی بودم خداوند شهادت می دهند ولی همه این گواهی ها در یک مرتبه نیستند این که قران این سه شهادت را با هم می آورد بدین دلیل است که هر گوشی شنوندة شهادت خدا نیست. برای عوام باید علما و برای علما باید ملائکه شهادت دهند. چنان که چشم خفاش یا انسان دچار آبریزش چشم نیز امکان دیدن نور خورشید نیست:
یشهد الله و المَلَک وَ اهلُ العلوم
انّهُ لا ربَ الّا مَن◦ یَدوم
چون گواهی داد حق، کی بود ملک
تا شود اندر گواهی مشترک؟
زان که شَعشاع و حضور آفتاب
بر نتابد چشم و دل های خراب
چون خفاشی کو تفِ خورشید را
بر نتابد، بّسکُلَد اومید را
پس ملائک نیز تجلی نور خورشید و نایب نور خداوندند:
پس ملایک را چو ما هم یار دان
جلوه‌گر خورشید را بر آسمان
کین ضیا، ما زآفتابی یافتیم
چون خلیفه بر ضعیفان تافتیم
این که در قرآن ملائک دارای دو و سه و چهار بال توصیف شده اند بدان معناست که آن ها نیز مانند ما و مانند اهلّة مختلف ماه، در مراتب مختلف معرفتی قرار دارند:
چون مَه نو یا سه روزه یا که بدر
هر ملک دارد کمال و نور و قدر
زَ اجنحه ی نورِ ثُلاثَ او رُباع
بر مراتب، هر ملک را، آن شعاع
همچو پرهای عقول اِنسیان
که بسی فرقستشان اندر میان
پس قرین هر بشر در نیک و بَد
آن ملک باشد که مانندش بُود
چشم اعمش چون که خور را بر نتافت
اختر او را شمع شد تا رَه بیافت
چنان که پیامبر هم فرمود صحابه من مانند نجوم شما را هدایت می کنند:
گفت پیغامبر که اصحابی نجوم
رهروان را شمع و شیطان را رُجوم
مولانا در اینجا تفسیری مبتکرانه از ماهیت وحی به دست می دهد که سروش در کتاب "بسط تجربة نبوی"، بدان عنایت دارد. خلاصه سخن او این است که ارتباط با خدا برای مردم عادی و عامی باید با واسطه باشد چون تاب نور آفتاب را ندارند. چنان که اعمش یعنی کسی که آبریزش دارد به واسطة این بیماری قادر به دین نور نیست. پس مطابق حدیث، اصحاب نسبت به زمین و زمینیان به مثابة ستارگان و پیامبر به مثابه ماه اند. اما حدیثی هم داریم که عرش رحمان قلب انسان مومن است. اگر مومن به جایی برسد که خداوند در قلبش خانه کند، آنگاه بدو هم وحی مستقیم می شود:
هر کسی را گر بُدی آن چشم و زور،
کو گرفتی ز آفتاب چرخ، نور؟
کی ستاره حاجَتَستی ای ذلیل،
که بُدی بر نور خورشید، او دلیل؟
ماه همان پیامبر است که می گوید من هم مثل شما بشرم با این تفاوت که به واسطة ثیقل دل، به من وحی هم می شود:
ماه می‌گوید به خاک و ابر و فَی:
من بشر بودم ولی یوحی اِلَیّ
چون شما تاریک بودم در نهاد
وحیِ خورشیدم چنین نوری بداد
ظلمتی دارم به نسبت با شموس
نور دارم بهرِ ظلماتِ نفوس
من پیامبر به زبان تو سخن می گویم چون تاب نور وحی را نداری:
زان ضعیفم تا تو تابی آوری
که نه مردِ آفتاب انوری
تو بیماری و تاب خوردن عسل نداری. لذا من عسل را با سرکه و آب و روغن را با هم قاطی می کنم تا جگرت و هاضمه ات تحمل آن را داشته باشد:
همچو شهد و سرکه در هم بافتم
تا سوی رنجِ جگر ره یافتم
چون ز علّت وا رهیدی ای رهین
سرکه را بگذار و می‌خور انگبین
اگر دلت معمور و آباد شود؛ عرش رحمان و خانه خدا می شود:
تختِ دل معمور شد پاک از هوا
بین که الرّحمن، عَلَی العرش، اِستوی
حکم بر دل بعد ازین، بی واسطه
حق کند چون یافت دل، این رابطه
این سخن پایان ندارد زید کو
تا دهم پندش که رسوایی مجو

1399/04/28 23:06
جلیل

محمد رضا جان تو هنوز در قید و بند مذهب هستی؛ اینجا مذهب عشق ساری و جاری هست؛ سعی در اثبات حقانیت خود از طریق نفی افراد برجسته ای چون مولوی نکن

1399/08/15 11:11
طاهره

آقای جلیل! جسارت کرده و نظرم را بیان میکنم.
من در نوشته ی آقای محمدرضا چیزی دال بر نفی مولوی نمی بینم. اما اگر هم چنین باشد که شما می گویید، این برای اثبات خود نیست، این بیان دیدگاه است. تنها عاشقانِ عشق از نوع عشقِ مدنظر مولوی، اشعار او را نمی خوانند، همه می خوانند با هر دیدگاهی و حق اظهارنظر برای همگان هست.
شما هم حق دارید نظرتان را بگویید اما جمله دوم گویی می خواهد خیلی مودبانه بگوید: لطفا خفه شوید چرا که اینجا صرفا جای ماست که عاشق مولوی هستیم و صرفا باید از او ستایش کرد.
گویی می خواهید حق حرف زدن را از دیگران بگیرید و آن را برای خود محفوظ دارید. باادبانه نوشتید اما دم خروس عیان است.