برگردان به زبان ساده
گفت پیغامبر صباحی زید را
کیف اصبحت ای رفیق با صفا
هوش مصنوعی: پیامبر در صبح روزی از زید پرسید: حال و احوالت چطور است، ای دوست باصفا؟
گفت عبدا مؤمنا باز اوش گفت
کو نشان از باغ ایمان گر شکفت
هوش مصنوعی: گفت: ای بنده مؤمن، نشان از باغ ایمان کجاست که اگر شکوفا شده باشد، آن را ببینیم؟
گفت تشنه بودهام من روزها
شب نخفتستم ز عشق و سوزها
هوش مصنوعی: گفت که روزها تشنه عشق بودهام و به خاطر آن شبها نتوانستهام بخوابم.
تا ز روز و شب گذر کردم چنان
که ز اسپر بگذرد نوک سنان
هوش مصنوعی: من از روز و شب عبور کردم مثل اینکه نوک نیزه به سرعت از روی کمان میگذرد.
که از آن سو جملهٔ ملت یکیست
صد هزاران سال و یک ساعت یکیست
هوش مصنوعی: مردم در اصل از یک حقیقت و هویتی مشترک برخوردارند، و این همبستگی و وحدت زمانی به طول هزاران سال را در بر میگیرد، اما در یک لحظه خاص، میتوانند به تنوع و تفاوتهای فردی خود بپردازند.
هست ازل را و ابد را اتحاد
عقل را ره نیست آن سو ز افتقاد
هوش مصنوعی: ازل و ابد به هم پیوستهاند و عقل هم نمیتواند به آن سوی این پیوستگی دسترسی پیدا کند؛ زیرا از فقدان و کمبود آنجا نمیتوان عبور کرد.
گفت ازین ره کو رهآوردی بیار
در خور فهم و عقول این دیار
هوش مصنوعی: گفت: از این راه چیزی بیاور که برای درک و عقلهای این سرزمین مناسب باشد.
گفت خلقان چون ببینند آسمان
من ببینم عرش را با عرشیان
هوش مصنوعی: وقتی مردم ببینند آسمان را، من نیز عرش و کسانی که بر عرش نشستهاند را مشاهده میکنم.
هشت جنت هفت دوزخ پیش من
هست پیدا همچو بت پیش شمن
هوش مصنوعی: من در اینجا هشت بهشت و هفت جهنم را میبینم، همچون مجسمهای که در برابر مجسمهساز قرار دارد.
یک به یک وا میشناسم خلق را
همچو گندم من ز جو در آسیا
هوش مصنوعی: من به وضوح هر فردی را میشناسم، مانند اینکه گندم را از جو در آسیاب تشخیص میدهم.
که بهشتی کیست و بیگانه کیست
پیش من پیدا چو مار و ماهیست
هوش مصنوعی: بهشتی و بیگانه چه کسی هستند، وقتی در مقابل من مانند مار و ماهی آشکارند.
این زمان پیدا شده بر این گروه
یوم تبیض و تسودالوجوه
هوش مصنوعی: این زمان، روز برتری و فخر برای برخی و روز خفت و رسوایی برای برخی دیگر است.
پیش ازین هرچند جان پر عیب بود
در رحم بود و ز خلقان غیب بود
هوش مصنوعی: قبل از این، هرچند که جان عیوب زیادی داشت، در رحم مادر بود و از مردم دور بود.
الشقی من شقی فی بطن الام
من سمات الجسم یعرف حالهم
هوش مصنوعی: نفرین بر کسی که در رحم مادر خود بدبخت و شقی به دنیا میآید؛ زیرا آثار و نشانههای بدن نشاندهنده حال و آیندهی اوست.
تن چو مادر طفل جان را حامله
مرگ درد زادنست و زلزله
هوش مصنوعی: بدن مانند مادری است که روح را در خود حمل میکند، و مرگ همچون زایمانی دردناک است که به همراه لرزش و اضطراب میآید.
جمله جانهای گذشته منتظر
تا چگونه زاید آن جان بطر
هوش مصنوعی: تمام روحهای گذشته در انتظارند تا ببینند که آن روح تازه چگونه به وجود خواهد آمد.
زنگیان گویند خود از ماست او
رومیان گویند بس زیباست او
هوش مصنوعی: زنگیها میگویند که او متعلق به ماست و رومیها میگویند او بسیار زیباست.
چون بزاید در جهان جان و جود
پس نماند اختلاف بیض و سود
هوش مصنوعی: زمانی که جان و وجود در جهان پدیدار میشود، دیگر هیچگونه تفاوتی بین خوب و بد باقی نمیماند.
گر بود زنگی برندش زنگیان
روم را رومی برد هم از میان
هوش مصنوعی: اگر یکی سیاه پوست داشته باشد، او نیز میتواند افراد رومی را که از نسل رومیها هستند، به وسط کشاند.
تا نزاد او مشکلات عالمست
آنک نازاده شناسد او کمست
هوش مصنوعی: تا زمانی که او مشکلات دنیا را متحمل نشده، نمیتواند ارزش خود را بشناسد.
او مگر ینظر بنور الله بود
کاندرون پوست او را ره بود
هوش مصنوعی: آیا ممکن است او به روشنی خداوند نگاه کند که در درون وجودش راهی وجود دارد؟
اصل آب نطفه اسپیدست و خوش
لیک عکس جان رومی و حبش
هوش مصنوعی: آب اصلی، مانند نطفهی اسب است و نیکو، اما تصویر روح روم و حبش در آن وجود دارد.
میدهد رنگ احسن التقویم را
تا به اسفل میبرد این نیم را
هوش مصنوعی: زیبایی و کمال به انسان داده شده است، اما او را به پایینترین درجات پایین میآورد.
این سخن پایان ندارد باز ران
تا نمانیم از قطار کاروان
هوش مصنوعی: این صحبت هرگز تمام نمیشود، پس ادامه بده تا از مسیر زندگی عقب نمانیم.
یوم تبیض و تسود وجوه
ترک و هندو شهره گردد زان گروه
هوش مصنوعی: در آن روز، چهرههای ترک و هندو روشن و تیره میشود و آن گروه به شهرت میرسد.
در رحم پیدا نباشد هند و ترک
چونک زاید بیندش زار و سترگ
هوش مصنوعی: در دل مادر، نه هندی و نه ترکی وجود ندارد؛ چرا که وقتی زاده میشود، او را در حالتی بزرگ و ناتوان میبیند.
جمله را چون روز رستاخیز من
فاش میبینم عیان از مرد و زن
هوش مصنوعی: من در روز قیامت، همه چیز را به وضوح و بدون هیچ پوششی میبینم، چه از مردان و چه از زنان.
هین بگویم یا فرو بندم نفس
لب گزیدش مصطفی یعنی که بس
هوش مصنوعی: بیا بگویم یا اینکه نفس را در سینه حبس کنم، لب را به دندان گزید که یعنی دیگر بس است.
یا رسول الله بگویم سر حشر
در جهان پیدا کنم امروز نشر
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدا، بیا بگویم تا روز قیامت در این جهان پیدا کنم و امروز آن را منتشر سازم.
هل مرا تا پردهها را بر درم
تا چو خورشیدی بتابد گوهرم
هوش مصنوعی: مرا به درون بکش تا پردهها را کنار بزنی، تا مانند خورشیدی درخشان بر من بتابی و ارزش وجودیام نمایان شود.
تا کسوف آید ز من خورشید را
تا نمایم نخل را و بید را
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید بپوشاند، من میخواهم درخت نخل و بید را نشان دهم.
وا نمایم راز رستاخیز را
نقد را و نقد قلبآمیز را
هوش مصنوعی: به شما خواهم گفت که راز قیامت چیست، همچنین به بررسی ارزش و اهمیت واقعی و عاطفی میپردازم.
دستها ببریده اصحاب شمال
وا نمایم رنگ کفر و رنگ آل
هوش مصنوعی: دستهای بریده یاران چپ را نشان میدهم و رنگ کفر و رنگ خاندان را نمایان میکنم.
وا گشایم هفت سوراخ نفاق
در ضیای ماه بی خسف و محاق
هوش مصنوعی: من در نور ماه، که هیچ کسوف و محاقی در آن نیست، هفت راه نفاق را به نمایش میگذارم.
وا نمایم من پلاس اشقیا
بشنوانم طبل و کوس انبیا
هوش مصنوعی: من دلتنگیها و سختیهای فقر و جدایی را بر دوش میکشم؛ در عوض، صدای خوش بشارت و پیروزی پیامبران را میشنوم.
دوزخ و جنات و برزخ در میان
پیش چشم کافران آرم عیان
هوش مصنوعی: در برابر دیدگان کافران، جهنم و بهشت و برزخ را به وضوح میآورم.
وا نمایم حوض کوثر را به جوش
کاب بر روشان زند بانگش به گوش
هوش مصنوعی: من از حوض کوثر آب جوشان را به همه نشان میدهم و صدای موجش را در گوششان میرسانم.
وان کسان که تشنه بر گردش دوان
گشتهاند این دم نمایم من عیان
هوش مصنوعی: آنهایی که برای پیدا کردن آب، به دور خود میگردند و تشنه هستند، اکنون من این را به وضوح به نمایش میگذارم.
میبساید دوششان بر دوش من
نعرههاشان میرسد در گوش من
هوش مصنوعی: دو شب پیش افرادی به من نزدیک شدند و صدای فریادشان به گوشم میرسید.
اهل جنت پیش چشمم ز اختیار
در کشیده یکدگر را در کنار
هوش مصنوعی: ساکنان بهشت در برابر چشمانم، به اراده خود در کنار هم جمع شدهاند.
دست همدیگر زیارت میکنند
از لبان هم بوسه غارت میکنند
هوش مصنوعی: دستهای ما همدیگر را لمس میکند و از لبهای یکدیگر بوسه میدزدیم.
کر شد این گوشم ز بانگ آه آه
از خسان و نعرهٔ واحسرتاه
هوش مصنوعی: گوشم از صدای آه و نالههای افرادی که در سختی هستند، کر شده است.
این اشارتهاست گویم از نغول
لیک میترسم ز آزار رسول
هوش مصنوعی: این اشارات و اشارهها را به زبان میآورم، اما از اینکه مبادا کسی از آن آزاری ببیند، میترسم.
همچنین میگفت سرمست و خراب
داد پیغامبر گریبانش بتاب
هوش مصنوعی: او میگفت که در حالی که مست و بیخبر بود، پیامبر را به چالش کشید و او را نگران کرد.
گفت هین در کش که اسبت گرم شد
عکس حق لا یستحی زد شرم شد
هوش مصنوعی: بگویم که به خودت بیا و به یاد داشته باش که وقتی اسب تو خسته شده، باید از شرم و ننگ دور شوی و حقیقت را بپذیری.
آینهٔ تو جست بیرون از غلاف
آینه و میزان کجا گوید خلاف
هوش مصنوعی: تو مانند آینهای هستی که از پوشش خود بیرون آمدهای و در این صورت، معیار و سنجش هیچگاه نمیتواند چیزی را بر خلاف واقعیت بگوید.
آینه و میزان کجا بندد نفس
بهر آزار و حیاء هیچکس
هوش مصنوعی: هیچکس در برابر آینه و معیار نمیتواند نفس خود را به خاطر آزار یا شرم محدود کند.
آینه و میزان محکهای سنی
گر دو صد سالش تو خدمتها کنی
هوش مصنوعی: اگرچه برای سالهای طولانی به کسی خدمت کنی، ولی همچنان او مانند آینه و میزان، حقیقت و واقعیت را نمیسازد.
کز برای من بپوشان راستی
بر فزون بنما و منما کاستی
هوش مصنوعی: برای من حقیقت را بپوشان و آنچه را که بیشتر است، به نمایش بگذار و از نشان دادن کمبودها خودداری کن.
اوت گوید ریش و سبلت بر مخند
آینه و میزان و آنگه ریو و پند
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو میگوید که بر ریش و سبیل خود نخرند، به این معناست که خود را بیمقدار نکن و در آینه و قضاوت خود با دقت نگاه کن، سپس از طریق اندیشه و نصیحت به درک عمیقتری برس.
چون خدا ما را برای آن فراخت
که بما بتوان حقیقت را شناخت
هوش مصنوعی: خداوند ما را آفرید تا بتوانیم حقیقت را بشناسیم و به آن پی ببریم.
این نباشد، ما چه اَرزیم ای جوان؟
کی شویم آیین روی نیکوان
هوش مصنوعی: اگر چنین نباشد، ما چه ارزشی خواهیم داشت، ای جوان؟ چه زمانی به روش و رفتار خوبان خواهیم رسید؟
لیک در کش در نمد آیینه را
کز تجلی کرد سینا سینه را
هوش مصنوعی: اما درون کش در نمد، آینهای وجود دارد که به واسطهی تجلیاش، دل سینا را روشن میکند.
گفت آخر هیچ گنجد در بغل
آفتاب حق و خورشید ازل
هوش مصنوعی: آیا میتوان چیزی را در آغوش تابش آفتاب و نور اولیه خورشید جا داد؟
هم دغل را هم بغل را بر درد
نه جنون ماند به پیشش نه خرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در برابر درد و رنج، نه دیوانگی باقی میماند و نه خرد و فهم. همچنین هر کسی که دقت یا تظاهر میکند، نمیتواند در برابر این مشکل بزرگ ایستادگی کند. در واقع، این اشاره به عدم تأثیر دیوانگی و عقل در چنین شرایطی دارد.
گفت یک اصبع چو بر چشمی نهی
بیند از خورشید عالم را تهی
هوش مصنوعی: اگر انگشت کوچکی را بر چشمانت بگذاری، نمیتوانی نور خورشید را ببینی و تمام عالم را از دست خواهی داد.
یک سر انگشت پردهٔ ماه شد
وین نشان ساتری شاه شد
هوش مصنوعی: یک سر انگشت نور ماه را پوشاند و این نشان داد که سایهای از شاه به وجود آمده است.
تا بپوشاند جهان را نقطهای
مهر گردد منکسف از سقطهای
هوش مصنوعی: برای پوشاندن تمام جهان، تنها یک نقطه به عنوان مهر کافی است که بر اثر یک سقوط یا افت، نمایان شود.
لب ببند و غور دریایی نگر
بحر را حق کرد محکوم بشر
هوش مصنوعی: سکوت کن و به عمق دریا نگاه کن، که خداوند انسانها را به درستی مورد آزمایش قرار داده است.
همچو چشمهٔ سلسبیل و زنجبیل
هست در حکم بهشتی جلیل
هوش مصنوعی: مانند چشمهٔ زلال و خوشمزه، در حکم بهشتی بزرگ و معتبر است.
چار جوی جنت اندر حکم ماست
این نه زور ما ز فرمان خداست
هوش مصنوعی: چهار جریان بهشتی تحت دستور ماست، اما این قدرت ما نیست، بلکه به فرمان خداست.
هر کجا خواهیم داریمش روان
همچو سحر اندر مراد ساحران
هوش مصنوعی: مهر و محبت در هر جایی که بخواهیم وجود دارد، مانند جادو که آرزوی جادوگران را برآورده میکند.
همچو این دو چشمهٔ چشم روان
هست در حکم دل و فرمان جان
هوش مصنوعی: چشمان من مانند دو چشمه جاری هستند که در حکم دل و روح من عمل میکنند.
گر بخواهد رفت سوی زهر و مار
ور بخواهد رفت سوی اعتبار
هوش مصنوعی: اگر بخواهد به سمت زهر و مار برود، یا اگر بخواهد به سمت اعتبار و ارزش برود.
گر بخواهد سوی محسوسات رفت
ور بخواهد سوی ملبوسات رفت
هوش مصنوعی: اگر بخواهد به دنیای واقعی و چیزهای ملموس برود، یا اگر بخواهد به دنیای ظاهری و لباسها بپردازد، این امکان برایش وجود دارد.
گر بخواهد سوی کلیات راند
ور بخواهد حبس جزویات ماند
هوش مصنوعی: اگر بخواهد میتواند به سمت کلّیات برود و اگر بخواهد میتواند در جزئیات بماند.
همچنین هر پنج حس چون نایزه
بر مراد و امر دل شد جایزه
هوش مصنوعی: همه پنج حس انسانی مانند تیرهایی هستند که به آرزوها و خواستههای دل مینوازند و به آنها پاداش میدهند.
هر طرف که دل اشارت کردشان
میرود هر پنج حس دامنکشان
هوش مصنوعی: هر جا که دل آنها نشان بدهد، همه حواسشان به دنبال آن میرود و خود را به آن میسپارند.
دست و پا در امر دل اندر ملا
همچو اندر دست موسی آن عصا
هوش مصنوعی: در اینجا منظور این است که انسان در امور قلب و عشق باید مانند موسی که عصای خود را در دست داشت، توانایی و ارادهاش را به کار بندد. به عبارتی، باید با قدرت و اعتماد به نفس در مسیر عشق و احساسات خود پیش برود.
دل بخواهد پا در آید زو به رقص
یا گریزد سوی افزونی ز نقص
هوش مصنوعی: اگر دل بخواهد، میتواند در جمع برقصید یا از نواقص فرار کند و به جایی پر بار و پربار برود.
دل بخواهد دست آید در حساب
با اصابع تا نویسد او کتاب
هوش مصنوعی: دل اگر بخواهد، با انگشتانش میتواند حساب کند و چیزی بنویسد، مثل نوشتن یک کتاب.
دست در دست نهانی مانده است
او درون تن را برون بنشانده است
هوش مصنوعی: کسی که به صورت ناخودآگاه در دنیای درون خود زندگی میکند، دست در دست یکدیگر دارد و این حالت نهانی و پنهان باقی مانده است. او توانسته است احساسات و افکار خود را از درون بیرون بیاورد و از آنها فاصله بگیرد.
گر بخواهد بر عدو ماری شود
ور بخواهد بر ولی یاری شود
هوش مصنوعی: اگر بخواهد، میتواند به دشمن آسیب بزند و اگر بخواهد، میتواند به دوست کمک کند.
ور بخواهد کفچهای در خوردنی
ور بخواهد همچو گرز دهمنی
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد فقط یک قاشق کوچک از غذا را، یا اینکه مانند یک چوب کبریت بزرگ باشد، انتخاب با اوست.
دل چه میگوید بدیشان ای عجب
طرفه وصلت طرفه پنهانی سبب
هوش مصنوعی: دل چه احساسی دارد نسبت به آنها، عجیب است که وصل و ارتباطی وجود دارد، اما علت و دلیل آن کاملاً پنهان و ناشناخته است.
دل مگر مهر سلیمان یافتست
که مهار پنج حس بر تافتست
هوش مصنوعی: دل مثل اینکه عشق و محبتی خاصی پیدا کرده که توانسته بر تمامی حواس پنجگانهاش غلبه کند.
پنج حسی از برون میسور او
پنج حسی از درون مامور او
هوش مصنوعی: پنج حس خارجی ما، از دنیای بیرون به ما کمک میکنند، در حالی که پنج حس درونی ما وظیفه دارند تا آنچه را که از دنیای درون خود تجربه میکنیم، مدیریت کنند.
ده حس است و هفت اندام و دگر
آنچ اندر گفت ناید میشمر
هوش مصنوعی: در انسان ده حس وجود دارد و هفت عضو اصلی بدن و غیر از اینها چیزهایی وجود دارند که در کلام نمیگنجد و نمیتوان آنها را شمرد.
چون سلیمانی دلا در مهتری
بر پری و دیو زن انگشتری
هوش مصنوعی: همانند سلیمان، دلی بزرگ و مهری پر از عشق بر زن زیبا و دیو نشان دارد.
گر درین ملکت بری باشی ز ریو
خاتم از دست تو نستاند سه دیو
هوش مصنوعی: اگر در این سرزمین از آسیبها و خطرات مصون باشی، هیچ قدرتی نخواهد توانست انگشتر تو را از تو بگیرد.
بعد از آن عالم بگیرد اسم تو
دو جهان محکوم تو چون جسم تو
هوش مصنوعی: بعد از آن، عالم نام تو را میگیرد و دو جهان تحت سلطه تو خواهد بود، همانطور که جسم تو تحت کنترل توست.
ور ز دستت دیو خاتم را ببرد
پادشاهی فوت شد بختت بمرد
هوش مصنوعی: اگر دیو خاتم را از دستت بگیرد، یعنی قدرت و سلطنتت را از تو برباید، پس بدان که شانس و بخت تو از بین رفته و دیگر هیچ خوش شانسی در کار تو نخواهد بود.
بعد از آن یا حسرتا شد یا عباد
بر شما محتوم تا یوم التناد
هوش مصنوعی: پس از آن یا حسرت بر افکار شما جاری میشود و یا عذاب بر شما واجب میگردد تا روزی که همه جمع خواهند شد.
مکر خود را گر تو انکار آوری
از ترازو و آینه کی جان بری
هوش مصنوعی: اگر تو نقشهها و فریبهای خود را انکار کنی، پس از چه چیزی میتوانی درستی و حقیقت وجود خود را بسنجی؟