گنجور

بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورت‌گری

چینیان گفتند ما نقاش‌تر
رومیان گفتند ما را کر و فر
گفت سلطان امتحان خواهم درین
کز شماها کیست در دعوی گزین
اهل چین و روم چون حاضر شدند
رومیان در علم واقف‌تر بدند
چینیان گفتند یک خانه به ما
خاص بسپارید و یک آن شما
بود دو خانه مقابل در بدر
زان یکی چینی ستد رومی دگر
چینیان صد رنگ از شه خواستند
پس خزینه باز کرد آن ارجمند
هر صباحی از خزینه رنگها
چینیان را راتبه بود از عطا
رومیان گفتند نه نقش و نه رنگ
در خور آید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و صیقل می‌زدند
همچو گردون ساده و صافی شدند
از دو صد رنگی به بی‌رنگی رهیست
رنگ چون ابرست و بی‌رنگی مهیست
هرچه اندر ابر ضو بینی و تاب
آن ز اختر دان و ماه و آفتاب
چینیان چون از عمل فارغ شدند
از پی شادی دهلها می‌زدند
شه در آمد دید آنجا نقشها
می‌ربود آن عقل را و فهم را
بعد از آن آمد به سوی رومیان
پرده را بالا کشیدند از میان
عکس آن تصویر و آن کردارها
زد برین صافی شده دیوارها
هر چه آنجا دید اینجا به نمود
دیده را از دیده‌خانه می‌ربود
رومیان آن صوفیانند ای پدر
بی ز تکرار و کتاب و بی هنر
لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها
پاک از آز و حرص و بخل و کینه‌ها
آن صفای آینه وصف دلست
صورت بی منتها را قابلست
صورت بی‌صورت بی حد غیب
ز آینهٔ دل تافت بر موسی ز جیب
گرچه آن صورت نگنجد در فلک
نه بعرش و فرش و دریا و سمک
زانک محدودست و معدودست آن
آینهٔ دل را نباشد حد بدان
عقل اینجا ساکت آمد یا مضل
زانک دل یا اوست یا خود اوست دل
عکس هر نقشی نتابد تا ابد
جز ز دل هم با عدد هم بی عدد
تا ابد هر نقش نو کاید برو
می‌نماید بی حجابی اندرو
اهل صیقل رسته‌اند از بوی و رنگ
هر دمی بینند خوبی بی درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند
رایت عین الیقین افراشتند
رفت فکر و روشنایی یافتند
نحر و بحر آشنایی یافتند
مرگ کین جمله ازو در وحشتند
می‌کنند این قوم بر وی ریش‌خند
کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آید ضرر نه بر گهر
گرچه نحو و فقه را بگذاشتند
لیک محو فقر را بر داشتند
تا نقوش هشت جنت تافتست
لوح دلشان را پذیرا یافتست
برترند از عرش و کرسی و خلا
ساکنان مقعد صدق خدا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چینیان گفتند ما نقاش‌تر
رومیان گفتند ما را کر و فر
هوش مصنوعی: چینیان ادعا کردند که ما در هنر نقاشی بهتر هستیم، در حالی که رومیان گفتند ما از آن‌ها برتری داریم و بی‌اعتنا به گفته‌هایشان هستند.
گفت سلطان امتحان خواهم درین
کز شماها کیست در دعوی گزین
هوش مصنوعی: سلطان اعلام کرد که می‌خواهد آزمایشی برگزار کند تا ببیند از میان شما چه کسی در ادعایش راستگوتر است.
اهل چین و روم چون حاضر شدند
رومیان در علم واقف‌تر بدند
هوش مصنوعی: وقتی اهل چین و روم کنار هم آمدند، مشخص شد که رومیان در زمینه علم و دانش از دیگران بیشتر آگاه هستند.
چینیان گفتند یک خانه به ما
خاص بسپارید و یک آن شما
هوش مصنوعی: چینی‌ها گفتند که یک خانه مخصوص ما بسازید و برای مدتی هم آن را به ما بدهید.
بود دو خانه مقابل در بدر
زان یکی چینی ستد رومی دگر
هوش مصنوعی: در برابر در بدر، دو خانه قرار دارد که یکی متعلق به چینی‌ها و دیگری متعلق به رومی‌ها است.
چینیان صد رنگ از شه خواستند
پس خزینه باز کرد آن ارجمند
هوش مصنوعی: چینی‌ها از شاه خواستند که گنجینه‌اش را باز کند و او نیز این خواسته را برآورده کرد.
هر صباحی از خزینه رنگها
چینیان را راتبه بود از عطا
هوش مصنوعی: هر روز صبح، چینیان از خزانه رنگ‌ها، هدیه‌ای دریافت می‌کنند.
رومیان گفتند نه نقش و نه رنگ
در خور آید کار را جز دفع زنگ
هوش مصنوعی: رومیان معتقدند که هیچ‌گونه ظاهری و رنگی برای تاثیرگذاری در کارها کافی نیست، بلکه تنها راه مؤثر مقابله با زنگارها و آلودگی‌هاست.
در فرو بستند و صیقل می‌زدند
همچو گردون ساده و صافی شدند
هوش مصنوعی: آنها در را بستند و به طور مداوم مشغول صیقل دادن بودند تا همانند آسمان صاف و بی‌تنش شوند.
از دو صد رنگی به بی‌رنگی رهیست
رنگ چون ابرست و بی‌رنگی مهیست
هوش مصنوعی: در میان تنوع و زیبایی رنگ‌ها، حقیقتی وجود دارد که شبیه به بی‌رنگی است. مانند ابری که رنگی ندارد و بی‌رنگی هم مثل ماهی است که نور را منعکس می‌کند و در واقع زیبایی‌اش از رنگ‌ و روشنی برمی‌خیزد.
هرچه اندر ابر ضو بینی و تاب
آن ز اختر دان و ماه و آفتاب
هوش مصنوعی: هر چیزی که در ابر نور و درخشندگی آن را می‌بینی، بدان که منبعش ستاره‌ها، ماه و خورشید هستند.
چینیان چون از عمل فارغ شدند
از پی شادی دهلها می‌زدند
هوش مصنوعی: چینی‌ها وقتی کارشان تمام می‌شد، برای جشن و شادی به نواختن دهل مشغول می‌شدند.
شه در آمد دید آنجا نقشها
می‌ربود آن عقل را و فهم را
هوش مصنوعی: پادشاه وارد شد و دید که آنجا نقاشی‌ها عقل و فهم را از بین می‌برند.
بعد از آن آمد به سوی رومیان
پرده را بالا کشیدند از میان
هوش مصنوعی: پس از آن، به سمت رومی‌ها رفتند و پرده را از میان برداشتند.
عکس آن تصویر و آن کردارها
زد برین صافی شده دیوارها
هوش مصنوعی: تصاویر و رفتارهای قبلی به وضوح بر دیوارهای صاف و تمیز اینجا نمایان شده‌اند.
هر چه آنجا دید اینجا به نمود
دیده را از دیده‌خانه می‌ربود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آنجا مشاهده کرد، اینجا هم به نمایش می‌گذارد و نگاه را از دنیای درون می‌گیرد.
رومیان آن صوفیانند ای پدر
بی ز تکرار و کتاب و بی هنر
هوش مصنوعی: رومیان، این سالکان و عارفان، پدر جان، بدون آنکه به تکرار و کتاب و علم بی‌فایده نیازی داشته باشند، هستند.
لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها
پاک از آز و حرص و بخل و کینه‌ها
هوش مصنوعی: اما سینه‌های پاک، که از آز، حرص، بخل و کینه خالی‌اند، به خوبی صیقل خورده‌اند.
آن صفای آینه وصف دلست
صورت بی منتها را قابلست
هوش مصنوعی: زیبایی آینه نمایانگر روح و دل است و تنها یک تصویر بی‌پایان را نشان می‌دهد که نشان‌دهنده‌ی وجود ظرفیت و قابلیت است.
صورت بی‌صورت بی حد غیب
ز آینهٔ دل تافت بر موسی ز جیب
هوش مصنوعی: یک شکل بی‌شکل و بی‌نهایت از عالم غیب، از دل آینه‌ای تجلی کرد و بر موسی نازل شد.
گرچه آن صورت نگنجد در فلک
نه بعرش و فرش و دریا و سمک
هوش مصنوعی: هرچند که آن چهره زیبا در آسمان و زمین و دریا و موجودات دریایی جای نمی‌گیرد.
زانک محدودست و معدودست آن
آینهٔ دل را نباشد حد بدان
هوش مصنوعی: چون آینهٔ دل، محدود و شمارش شده نیست، بنابراین نمی‌توان برای آن حد و مرزی در نظر گرفت.
عقل اینجا ساکت آمد یا مضل
زانک دل یا اوست یا خود اوست دل
هوش مصنوعی: در اینجا عقل خاموش است، زیرا یا دل راه را گم کرده، یا اینکه خود دل است که عقل را تحت تاثیر قرار داده است.
عکس هر نقشی نتابد تا ابد
جز ز دل هم با عدد هم بی عدد
هوش مصنوعی: هیچ تصویری نخواهد درخشید و همواره پابرجا نخواهد ماند جز اینکه از دل برآید، چه با شمارش و چه بدون شمارش.
تا ابد هر نقش نو کاید برو
می‌نماید بی حجابی اندرو
هوش مصنوعی: هر بار که تصویری جدید ظهور کند، او به صورت بی‌پرده و بدون پوشش نمایان می‌شود.
اهل صیقل رسته‌اند از بوی و رنگ
هر دمی بینند خوبی بی درنگ
هوش مصنوعی: افرادی که در هنر و زیبایی تخصص دارند، از بوی ناخوشایند و رنگ‌های نامناسب دور شده‌اند و هر لحظه زیبایی را با چشم خود می‌بینند و از آن لذت می‌برند.
نقش و قشر علم را بگذاشتند
رایت عین الیقین افراشتند
هوش مصنوعی: علم و دانش را کنار گذاشتند و به حقیقت و واقعیت مطلق توجه کردند.
رفت فکر و روشنایی یافتند
نحر و بحر آشنایی یافتند
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه به حرکت درآمد و به شناختی از رازهای عمیق زندگی و دو دنیای متفاوت رسیدند.
مرگ کین جمله ازو در وحشتند
می‌کنند این قوم بر وی ریش‌خند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مردم از مرگ می‌ترسند و در برخورد با آن به تمسخر و ریش‌خند می‌پردازند. آن‌ها به جای مواجهه واقعی با مفهوم مرگ، سعی می‌کنند آن را کم‌اهمیت جلوه دهند.
کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آید ضرر نه بر گهر
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند بر دل‌های آنان دست یابد، مانند اینکه مزاحمت به صدف نرساند و صدف برای لؤلؤ خود در معرض خطر نباشد.
گرچه نحو و فقه را بگذاشتند
لیک محو فقر را بر داشتند
هوش مصنوعی: هرچند که علم نحو و فقه را کنار گذاشتند، اما تلاش برای ریشه‌کن کردن فقر را فراموش نکردند.
تا نقوش هشت جنت تافتست
لوح دلشان را پذیرا یافتست
هوش مصنوعی: دل‌هایشان به استقبال نقش‌های هشت بهشت آمده است.
برترند از عرش و کرسی و خلا
ساکنان مقعد صدق خدا
هوش مصنوعی: ساکنان مقام و مرتبه‌ی برتر از عرش و کرسی و بهشت، افرادی هستند که در نزد خداوند جایگاه والایی دارند.

خوانش ها

بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورت‌گری به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورت‌گری به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1390/08/04 18:11
marjan

من این بیت شعر را در خواب دیدم و گفته میشد از مولاناست :
حالت مستی خود پنهان کجا بتوان کنی
حالت مستی ما گوید زحال زار خویش
میشه راهنمایی ام کنید که مولانا با چنین مضمون شعری داره . من واقعا از اون به بعد تحت تاثیر قرار گرفتم .

1391/02/29 17:04
فهیم

صوفیان آن رومیان اند ای پسر
فکر کنم اشتباه تایپی شده بجای پسر، پدر نوشته شده است.

1391/08/23 21:10
زهره نامدار

به چند نسخه رجوع کردم در همۀ نسخ" پدر" آمده است
1-شرح جامع تالیف کریم زمانی1378 انتشارات اطلاعات
2-مثنوی تصحیح دکتر استعلامی1375 انتشارات زوار
3-مثنوی تصحیح نیکلسون 1925 انتشارات امیر کبیر

1392/07/18 11:10
یوسف

این که ÷در بوده یا ÷سر فرقی ندارن توی فضای وحدت
دانه معنی بگیرد مرد عقل
منگرد ÷یمانه را چون گشت نقل

1395/03/10 01:06
حسین

در ویکی پدیا پسر نوشته شده

1397/02/16 10:05
تازه وارد

داستان مفاخره نقاشان رومی وچینی در شرف نامه نظامی گنجوی هم امده با این تفاوت که به نقل نظامی این چینیان بودند که از اینه استفاده کردند یعنی درست عکس این داستان از مولوی وحتی نظامی در ادامه با ذکر داستانی با این مضمون که چینیان با استفاده ازهمین حقه شیشه ای را در بیابان در راه مانی گذاشتندتا گمان کند اب است والی اخر بیان می کند که این طور حقه ها شیوه چینیان بوده است حال با توجه به این که نظامی از نظرزمانی مقدم ازمولوی بوده وبه نظر می اید این داستان هسته ای ازواقعیت داشته باشد لطفا اگر کسی میداند کدام نقل صحیح است راهنمایی کند

1397/02/17 18:05
محسن

نظامی:
یکی گفت نقاشی اهل روم
پسندیده شد در همه مرز و بوم
یکی گفت نشنیدی ای نقش بین
که افسانه شد در جهان نقش چین
ز رومی و چینی دران داوری
خلافی برآمد به فخر آوری
نمودند هر یک به گفتار خویش
نموداری از نقش پرگار خویش
بران شد سرانجام کار اتفاق
که سازند طاقی چو ابروی طاق
میان دو ابروی طاق بلند
حجابی فرود آورد نقشبند... تا انتهای ابیات

1397/02/17 18:05
محسن

انوری:
صفه‌ای را نقش می‌کردند نقاشان چین
بشنو این معنی کزاین خوشتر حدیثی نشنوی
اوستادی نیمه‌ای را کرد همچون آینه
اوستادی نیمه‌ای را کرد نقش مانوی
تا هر آن نقشی که حاصل باشد اندر نیمه‌ای
بینی اندر نیمهٔ دیگر چو اندر وی روی
ای برادر خویشتن را صفه‌ای دان همچنان
هم به سقفی نیک عالی هم به بنیادی قوی
باری از آن نیمهٔ پر نقش نتوانی شدن
جهد آن کن تا مگر آن نیمهٔ دیگر شوی

1397/02/17 18:05
محسن

هر سه حکایت انوری، نظامی و مولوی، فارغ از اینکه حقیقت باشد یا نه؟-برای پند دادن خواننده است به هدف توجه به دنیای ماوراء و التفات به قانون: هر چه بکاری درو کنی.

1397/03/06 16:06
عبداله

اولین بار امام محمد غزالی در احیاء علوم الدین این حکایت را نقل کرده است. در ربع مهلکات کتاب شرح عجایب دل

1397/04/11 14:07
محمد طهماسبی دهنو

به قول دکتر سروش
اصلی ترین حرف عارفان اینه که حقیقت در درون ماست و شرط دیدن حقیقت شفاف بودن و عطشناک بودنه
اصلی ترین حرف عارفان اینه که حقیقت بیرون از ما نیست
حقیقت در درون ماست
به شرطی که ما شفاف باشیم
اگر ما شفاف نباشیم و تیره باشیم ، حقیقت رو نمیتونیم در خودمون ببینیم
میریم جاهای دیگه جستجوش می کنیم
اما اگه شفاف باشیم ، در خودمون حقیقت رو می بینیم
در این داستان مولانا میگه که رومیان و چینیان بر سر اینکه کدومشون در صنعت نقاشی ماهر ترن با هم نزاع کردن
غزالی هم در احیای علوم آورده
که قصه مشهوریه
پادشاه به میان اومد و گفت نقاشی کنید و من بعد از یک سال به داوری میام
اتاق بزرگی رو در اختیار چینی ها و رومی ها قرار داد و پرده ای در میان اتاق انداخت
رومیان اون طرف روی دیوار به نقاشی می پرداختن و چینیان هم طرف دیگه
چینیان نقش آفرینی کردن و بدیع ترین نقش ممکن رو که در طاقت اونها بود پدید آوردن
اما رومیان هیچ کاری نکردن فقط دیوار رو صیقل زدن
صیقل زدند که اون رو به یک آیینه بسیار تابناک تبدیل کردن
وقتی که نوبت داوری رسید و پادشاه با داوران وارد شدن اول به سراغ نقش چینی ها رفتن که
چینیان چون از عمل فارغ شدند
از پی شادی دهلها می‌زدند
شه در آمد دید آنجا نقشها
می‌ربود آن ، عقل را و فهم را

بعد وقتی رفتن به دیدن نقش رومی ها ، پرده رو که از میان کشیدن این نقشِ چینی ها در اون طرف حتی زیباتر جلوه داده میشد
هر چه آنجا دید ، اینجا بَه نمود
دیده را از دیده‌خانه می‌ربود
بعد مولوی میگه
رومیان آن صوفیانند ای پدر
بی ز تکرار و کتاب و بی هنر
به جای اینکه بروند و نقش از بیرون وام کنن و بردل بنشونن ، دل رو اونقدر صیقل زدند و پاکیزه کردند تا اون نقش در اینها تابیده شد
زاد دانشمند ، آثار قلم
زاد صوفی چیست ؟ آثار قدم
میگه ( در مورد صوفیان ) اون طرف رو باید آنقدر پاکیزه کنی که اون حقیقت بیاد سراغ شما
نرید سراغ حقیقت بلکه اون میاد سراغ شما
به این معناست که میگه
" بعد از این میزان خود شو
تا شوی موزون خویش "
چنان آیینه وار و صیقل زده خودت رو در مقابل حقیقت قرار بده که حقایق به سوی تو هجوم بیارن و بشتابن و که تو منبع حقایق بشی
این آب از درونت بجوشه
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
ما وقتی تشنه باشیم آبها میان سراغمون. واقعا نکته ی مهمی هستش.
و اینا همون رازهای فاش شده ای است که فاش نشده
یعنی این بزرگان گفتند ولی گویی به گوش کسی نرفته
همه دنبال آب میرن
میگه شما اگر تشنه باشید جهان رو چنان ساختن که آب به سراغ شما میاد
جهان را چنان ساختن که حقایق به شما هجوم میاره
مولا علی در نهج البلاغه می فرماید
هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلَی حَقِیقَه البَصِیرَه
میگه علم به اینها هجوم میاره . اونا نمیرن دنبالش
بلکه علم به سراغشان میاد و این یک واقعیته

1398/07/01 11:10

حکایت نقاشی چینیان و رومیان
چینیان و رومیان در محضر پادشاه ادعا کردند. پادشاه خانه ای در اختیار هر یک قرار داد (مانند دو تالار روبروی هم).
چینیان هر روز رنگی و نقشی جدید می زدند و رومیان فقط صیقلی می کردند .
در روز موعود پرده ها را بالا زدند.نقشها و رنگ های چینیان در آینه رومیان بسیار زیبا و افسانه ای جلوه کرده بود و نظر شاه را جذب کرد.
تصفیه باطن از بدی ها با همان تزکیه از دل آدمی آیینه ای می سازد که هر کس خود را در آن می بیند .خوب ها خوبی و دیگران زشتی خود را می بینند.از این رو به انکار پیامبران و عارفان می پردازند.
رومیان آن صوفیان اند ای پدر3483
بی ز تکرار و کتاب و بی هنر
لیک صیقل کرده اند آن سینه ها
پاک از آز و حرص و بخل و کینه ها
تمثیلات:
-این آینه حقیقت نما دل هست.
غزالی طوسی:دل محل حقایق اشیاست.
-معجزه ید بیضا(دست نورانی) موسی از آیینه دل اوست(دستش را در گریبان خود می برد).
کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آید ضرر نی بر گهر
گرچه نحو و فقه را بگذاشتند
لیک محو و فقر را برداشتند
صوفیان حقیقی از خویشتن خود که پر از خواسته های سوزان و تاریک است دور شدند و محو و فانی خداوند شده اند.
-از این رو در دل صافشان نقوش هشت بهشت به زیبایی افتاده است.
غزالی در بخش معرفت نفس کیمیای سعادت ،بهشت را مشاهده نام های خداوند می داند که برای عوام حور و قصور گفته اند.
هشت بهشت را نیز هشت اسم اصلی خداوند دانسته اند.(زنده،شنوا،بینا،دانا،توانا،گویا،خردمند و خواهنده)
آرامش و پرواز روح:
کانال و وبلاگ

1401/10/24 22:12
م شریعتی

در شماره نهم پادکست «عشق داند» درباره این داستان زیبای مثنوی صحبت می‌کنم.

از لینک زیر بشنوید😊🙏

نهم: آئینۀ دل

1402/09/20 14:12
فرشته چمنت

سلام

رفتم و خوندمش و جقدر خوبه 

فقط لینک کانالش رو نمی‌تونم پیدا کنم