بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری به خوانش عندلیب
حاشیه ها
من این بیت شعر را در خواب دیدم و گفته میشد از مولاناست :
حالت مستی خود پنهان کجا بتوان کنی
حالت مستی ما گوید زحال زار خویش
میشه راهنمایی ام کنید که مولانا با چنین مضمون شعری داره . من واقعا از اون به بعد تحت تاثیر قرار گرفتم .
صوفیان آن رومیان اند ای پسر
فکر کنم اشتباه تایپی شده بجای پسر، پدر نوشته شده است.
به چند نسخه رجوع کردم در همۀ نسخ" پدر" آمده است
1-شرح جامع تالیف کریم زمانی1378 انتشارات اطلاعات
2-مثنوی تصحیح دکتر استعلامی1375 انتشارات زوار
3-مثنوی تصحیح نیکلسون 1925 انتشارات امیر کبیر
این که ÷در بوده یا ÷سر فرقی ندارن توی فضای وحدت
دانه معنی بگیرد مرد عقل
منگرد ÷یمانه را چون گشت نقل
در ویکی پدیا پسر نوشته شده
داستان مفاخره نقاشان رومی وچینی در شرف نامه نظامی گنجوی هم امده با این تفاوت که به نقل نظامی این چینیان بودند که از اینه استفاده کردند یعنی درست عکس این داستان از مولوی وحتی نظامی در ادامه با ذکر داستانی با این مضمون که چینیان با استفاده ازهمین حقه شیشه ای را در بیابان در راه مانی گذاشتندتا گمان کند اب است والی اخر بیان می کند که این طور حقه ها شیوه چینیان بوده است حال با توجه به این که نظامی از نظرزمانی مقدم ازمولوی بوده وبه نظر می اید این داستان هسته ای ازواقعیت داشته باشد لطفا اگر کسی میداند کدام نقل صحیح است راهنمایی کند
نظامی:
یکی گفت نقاشی اهل روم
پسندیده شد در همه مرز و بوم
یکی گفت نشنیدی ای نقش بین
که افسانه شد در جهان نقش چین
ز رومی و چینی دران داوری
خلافی برآمد به فخر آوری
نمودند هر یک به گفتار خویش
نموداری از نقش پرگار خویش
بران شد سرانجام کار اتفاق
که سازند طاقی چو ابروی طاق
میان دو ابروی طاق بلند
حجابی فرود آورد نقشبند... تا انتهای ابیات
نظامی » خمسه » شرف نامه » بخش ۴۴ - مناظرهٔ نقاشان رومی و چینی/
انوری:
صفهای را نقش میکردند نقاشان چین
بشنو این معنی کزاین خوشتر حدیثی نشنوی
اوستادی نیمهای را کرد همچون آینه
اوستادی نیمهای را کرد نقش مانوی
تا هر آن نقشی که حاصل باشد اندر نیمهای
بینی اندر نیمهٔ دیگر چو اندر وی روی
ای برادر خویشتن را صفهای دان همچنان
هم به سقفی نیک عالی هم به بنیادی قوی
باری از آن نیمهٔ پر نقش نتوانی شدن
جهد آن کن تا مگر آن نیمهٔ دیگر شوی
هر سه حکایت انوری، نظامی و مولوی، فارغ از اینکه حقیقت باشد یا نه؟-برای پند دادن خواننده است به هدف توجه به دنیای ماوراء و التفات به قانون: هر چه بکاری درو کنی.
اولین بار امام محمد غزالی در احیاء علوم الدین این حکایت را نقل کرده است. در ربع مهلکات کتاب شرح عجایب دل
به قول دکتر سروش
اصلی ترین حرف عارفان اینه که حقیقت در درون ماست و شرط دیدن حقیقت شفاف بودن و عطشناک بودنه
اصلی ترین حرف عارفان اینه که حقیقت بیرون از ما نیست
حقیقت در درون ماست
به شرطی که ما شفاف باشیم
اگر ما شفاف نباشیم و تیره باشیم ، حقیقت رو نمیتونیم در خودمون ببینیم
میریم جاهای دیگه جستجوش می کنیم
اما اگه شفاف باشیم ، در خودمون حقیقت رو می بینیم
در این داستان مولانا میگه که رومیان و چینیان بر سر اینکه کدومشون در صنعت نقاشی ماهر ترن با هم نزاع کردن
غزالی هم در احیای علوم آورده
که قصه مشهوریه
پادشاه به میان اومد و گفت نقاشی کنید و من بعد از یک سال به داوری میام
اتاق بزرگی رو در اختیار چینی ها و رومی ها قرار داد و پرده ای در میان اتاق انداخت
رومیان اون طرف روی دیوار به نقاشی می پرداختن و چینیان هم طرف دیگه
چینیان نقش آفرینی کردن و بدیع ترین نقش ممکن رو که در طاقت اونها بود پدید آوردن
اما رومیان هیچ کاری نکردن فقط دیوار رو صیقل زدن
صیقل زدند که اون رو به یک آیینه بسیار تابناک تبدیل کردن
وقتی که نوبت داوری رسید و پادشاه با داوران وارد شدن اول به سراغ نقش چینی ها رفتن که
چینیان چون از عمل فارغ شدند
از پی شادی دهلها میزدند
شه در آمد دید آنجا نقشها
میربود آن ، عقل را و فهم را
بعد وقتی رفتن به دیدن نقش رومی ها ، پرده رو که از میان کشیدن این نقشِ چینی ها در اون طرف حتی زیباتر جلوه داده میشد
هر چه آنجا دید ، اینجا بَه نمود
دیده را از دیدهخانه میربود
بعد مولوی میگه
رومیان آن صوفیانند ای پدر
بی ز تکرار و کتاب و بی هنر
به جای اینکه بروند و نقش از بیرون وام کنن و بردل بنشونن ، دل رو اونقدر صیقل زدند و پاکیزه کردند تا اون نقش در اینها تابیده شد
زاد دانشمند ، آثار قلم
زاد صوفی چیست ؟ آثار قدم
میگه ( در مورد صوفیان ) اون طرف رو باید آنقدر پاکیزه کنی که اون حقیقت بیاد سراغ شما
نرید سراغ حقیقت بلکه اون میاد سراغ شما
به این معناست که میگه
" بعد از این میزان خود شو
تا شوی موزون خویش "
چنان آیینه وار و صیقل زده خودت رو در مقابل حقیقت قرار بده که حقایق به سوی تو هجوم بیارن و بشتابن و که تو منبع حقایق بشی
این آب از درونت بجوشه
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
ما وقتی تشنه باشیم آبها میان سراغمون. واقعا نکته ی مهمی هستش.
و اینا همون رازهای فاش شده ای است که فاش نشده
یعنی این بزرگان گفتند ولی گویی به گوش کسی نرفته
همه دنبال آب میرن
میگه شما اگر تشنه باشید جهان رو چنان ساختن که آب به سراغ شما میاد
جهان را چنان ساختن که حقایق به شما هجوم میاره
مولا علی در نهج البلاغه می فرماید
هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلَی حَقِیقَه البَصِیرَه
میگه علم به اینها هجوم میاره . اونا نمیرن دنبالش
بلکه علم به سراغشان میاد و این یک واقعیته
حکایت نقاشی چینیان و رومیان
چینیان و رومیان در محضر پادشاه ادعا کردند. پادشاه خانه ای در اختیار هر یک قرار داد (مانند دو تالار روبروی هم).
چینیان هر روز رنگی و نقشی جدید می زدند و رومیان فقط صیقلی می کردند .
در روز موعود پرده ها را بالا زدند.نقشها و رنگ های چینیان در آینه رومیان بسیار زیبا و افسانه ای جلوه کرده بود و نظر شاه را جذب کرد.
تصفیه باطن از بدی ها با همان تزکیه از دل آدمی آیینه ای می سازد که هر کس خود را در آن می بیند .خوب ها خوبی و دیگران زشتی خود را می بینند.از این رو به انکار پیامبران و عارفان می پردازند.
رومیان آن صوفیان اند ای پدر3483
بی ز تکرار و کتاب و بی هنر
لیک صیقل کرده اند آن سینه ها
پاک از آز و حرص و بخل و کینه ها
تمثیلات:
-این آینه حقیقت نما دل هست.
غزالی طوسی:دل محل حقایق اشیاست.
-معجزه ید بیضا(دست نورانی) موسی از آیینه دل اوست(دستش را در گریبان خود می برد).
کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آید ضرر نی بر گهر
گرچه نحو و فقه را بگذاشتند
لیک محو و فقر را برداشتند
صوفیان حقیقی از خویشتن خود که پر از خواسته های سوزان و تاریک است دور شدند و محو و فانی خداوند شده اند.
-از این رو در دل صافشان نقوش هشت بهشت به زیبایی افتاده است.
غزالی در بخش معرفت نفس کیمیای سعادت ،بهشت را مشاهده نام های خداوند می داند که برای عوام حور و قصور گفته اند.
هشت بهشت را نیز هشت اسم اصلی خداوند دانسته اند.(زنده،شنوا،بینا،دانا،توانا،گویا،خردمند و خواهنده)
آرامش و پرواز روح:
کانال و وبلاگ
در شماره نهم پادکست «عشق داند» درباره این داستان زیبای مثنوی صحبت میکنم.
از لینک زیر بشنوید😊🙏
سلام
رفتم و خوندمش و جقدر خوبه
فقط لینک کانالش رو نمیتونم پیدا کنم