گنجور

بخش ۱۴۲ - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار

شیر و گرگ و روبهی بهر شکار
رفته بودند از طلب در کوهسار
تا به پشت همدگر بر صیدها
سخت بر بندند بار قیدها
هر سه با هم اندر آن صحرای ژرف
صیدها گیرند بسیار و شگرف
گرچه زیشان شیر نر را ننگ بود
لیک کرد اکرام و همراهی نمود
این چنین شه را ز لشکر زحمتست
لیک همره شد جماعت رحمتست
این چنین مه را ز اختر ننگهاست
او میان اختران بهر سخاست
امر شاورهم پیمبر را رسید
گرچه رایی نیست رایش را ندید
در ترازو جو رفیق زر شدست
نه از آن که جو چو زر جوهر شدست
روح قالب را کنون همره شدست
مدتی سگ حارس درگه شدست
چونک رفتند این جماعت سوی کوه
در رکاب شیر با فر و شکوه
گاو کوهی و بز و خرگوش زفت
یافتند و کار ایشان پیش رفت
هر که باشد در پی شیر حراب
کم نیاید روز و شب او را کباب
چون ز کُه در بیشه آوردندشان
کشته و مجروح و اندر خون کشان
گرگ و روبه را طمع بود اندر آن
که رود قسمت به عدل خسروان
عکسِ طمْعِ هر دوشان بر شیر زد
شیر دانست آن طمعها را سند
هر که باشد شیرِ اسرار و امیر
او بداند هر چه اندیشد ضمیر
هین نگه دار ای دل اندیشه‌خو
دل ز اندیشهٔ بدی در پیش او
داند و خر را همی‌راند خموش
در رخت خندد برای روی‌پوش
شیر چون دانست آن وسواسشان
وا نگفت و داشت آن دم پاسشان
لیک با خود گفت بنمایم سزا
مر شما را ای خسیسان گدا
مر شما را بس نیامد رای من
ظنتان اینست در اعطای من
ای عقول و رایتان از رای من
از عطاهای جهان‌آرای من
نقش با نقاش چه سگالد دگر
چون سگالش اوش بخشید و خبر
این چنین ظنِ خسیسانه به من
مر شما را بود ننگانِ زمن
ظانین بالله ظن السؤ را
گر نبرم سر بود عین خطا
وا رهانم چرخ را از ننگتان
تا بماند در جهان این داستان
شیر با این فکر می‌زد خنده فاش
بر تبسمهای شیر ایمن مباش
مال دنیا شد تبسمهای حق
کرد ما را مست و مغرور و خلَق
فقر و رنجوری بهستت ای سند
کان تبسم دام خود را بر کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیر و گرگ و روبهی بهر شکار
رفته بودند از طلب در کوهسار
هوش مصنوعی: شیر، گرگ و روباه برای شکار به کوه و دشت رفته بودند و در جستجوی طعمه بودند.
تا به پشت همدگر بر صیدها
سخت بر بندند بار قیدها
هوش مصنوعی: آنها به یکدیگر کمک می‌کنند تا با قدرت بر شکارها تسلط پیدا کنند و آنها را در چنگال خود بگیرند.
هر سه با هم اندر آن صحرای ژرف
صیدها گیرند بسیار و شگرف
هوش مصنوعی: آنها همگی در آن صحرای عمیق، شکارهای فراوان و شگفت‌انگیزی به دست می‌آورند.
گرچه زیشان شیر نر را ننگ بود
لیک کرد اکرام و همراهی نمود
هوش مصنوعی: با وجود اینکه حضورشان برای شیر نر ناپسند است، اما او احترام و همراهی را از خود نشان داد.
این چنین شه را ز لشکر زحمتست
لیک همره شد جماعت رحمتست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگرچه شاه با لشکر خود با زحمت مواجه است، اما گروهی که با او هستند، به خاطر رحمت و محبتشان، او را همراهی می‌کنند. به عبارت دیگر، در شرایط سخت و دشوار، افرادی هستند که به دلیل عشق و محبت، از او حمایت می‌کنند.
این چنین مه را ز اختر ننگهاست
او میان اختران بهر سخاست
هوش مصنوعی: این چنینی که ماه (مه) درخشان است، به دلیل عیب‌ها و ننگ‌های ستاره‌هاست. او (ماهه) در بین ستاره‌ها برای جلب توجه و زیبایی آمده است.
امر شاورهم پیمبر را رسید
گرچه رایی نیست رایش را ندید
هوش مصنوعی: پیامبر به شورا و مشورت با مردم توجه کرد، هرچند که نظر او در این مورد مشخص نبود.
در ترازو جو رفیق زر شدست
نه از آن که جو چو زر جوهر شدست
هوش مصنوعی: در ترازو، جو به خاطر دوستی و رفاقت به ارزش طلا تبدیل شده است، نه به این دلیل که جو خود به خود به طلا تبدیل شده باشد.
روح قالب را کنون همره شدست
مدتی سگ حارس درگه شدست
هوش مصنوعی: روح اکنون به قالب پیوسته است و مدتی است که مانند سگی نگهبان در اینجا مستقر شده است.
چونک رفتند این جماعت سوی کوه
در رکاب شیر با فر و شکوه
هوش مصنوعی: این گروه با شکوه و قدرت، به سمت کوه حرکت کردند و در کنار شیر، به سفر خود ادامه دادند.
گاو کوهی و بز و خرگوش زفت
یافتند و کار ایشان پیش رفت
هوش مصنوعی: گاو کوهی و بز و خرگوش چاق و چله شدند و کارشان رونق گرفت.
هر که باشد در پی شیر حراب
کم نیاید روز و شب او را کباب
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال شیر (قدرت و شجاعت) باشد، شب و روز دچار مشکلات و چالش‌ها خواهد شد.
چون ز کُه در بیشه آوردندشان
کشته و مجروح و اندر خون کشان
هوش مصنوعی: وقتی که آن‌ها را از کوه به بیشه آوردند، تعدادی کشته و زخمی بودند و در خون خود غرق شده بودند.
گرگ و روبه را طمع بود اندر آن
که رود قسمت به عدل خسروان
هوش مصنوعی: گرگ و روباه در انتظارند که شاید روزی سهمشان به طور عادلانه‌ای تقسیم شود، مانند تقسیم ثروت و قدرت در میان پادشاهان.
عکسِ طمْعِ هر دوشان بر شیر زد
شیر دانست آن طمعها را سند
هوش مصنوعی: هر دو طرف به چیزهایی که می‌خواستند، طمع کردند. اما شیر، با هوشیاری، متوجه نیت آن‌ها شد و فهمید که آن خواسته‌ها چه معنایی دارند.
هر که باشد شیرِ اسرار و امیر
او بداند هر چه اندیشد ضمیر
هوش مصنوعی: هر کسی که سرپرست و صاحب‌نظر در رموز و رازها باشد، به خوبی از تمام افکار و نیت‌های پنهانی آگاه است.
هین نگه دار ای دل اندیشه‌خو
دل ز اندیشهٔ بدی در پیش او
هوش مصنوعی: ای دل، مراقب باش! از فکرهای بد دوری کن و جلوی آن‌ها را بگیر.
داند و خر را همی‌راند خموش
در رخت خندد برای روی‌پوش
هوش مصنوعی: کسی که از حال و رفتار دیگران آگاه است، در عین حال که سکوت می‌کند، به داخل خود لبخند می‌زند و از اوضاع اطرافش لذت می‌برد.
شیر چون دانست آن وسواسشان
وا نگفت و داشت آن دم پاسشان
هوش مصنوعی: شیر وقتی فهمید که آنها دچار تردید و وسواس شده‌اند، سکوت کرد و در همان لحظه از آن‌ها محافظت کرد.
لیک با خود گفت بنمایم سزا
مر شما را ای خسیسان گدا
هوش مصنوعی: اما با خود گفتم که باید به شما، ای بی‌عرضه‌ها و گدایان، نشان دهم که سزاوار چه چیزی هستید.
مر شما را بس نیامد رای من
ظنتان اینست در اعطای من
هوش مصنوعی: من هرگز امیدی به شما نداشتم، اما شما گمان می‌کنید که من در دادن چیزی به شما نسبت به شما لطف دارم.
ای عقول و رایتان از رای من
از عطاهای جهان‌آرای من
هوش مصنوعی: ای عقل‌ها، من به شما و افکارم به عنوان هدیه‌ای از زیبایی‌های جهان نگاه می‌کنم.
نقش با نقاش چه سگالد دگر
چون سگالش اوش بخشید و خبر
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که وقتی هنرمند (نقاش) یک اثر هنری خلق می‌کند، دیگر نباید نگران باشد که چگونه اثرش در آینده مورد قضاوت یا بررسی قرار می‌گیرد. در واقع، او باید تنها بر روی کار خود تمرکز کند و به زیبایی و اصالت اثرش اهمیت دهد، بی‌آنکه به نظرات دیگران توجه کند.
این چنین ظنِ خسیسانه به من
مر شما را بود ننگانِ زمن
هوش مصنوعی: شما به من چنین گمان ناپسند و سست می‌برید، در حالی‌که من به شما ننگ نمی‌زنم و از شما دوری نمی‌کنم.
ظانین بالله ظن السؤ را
گر نبرم سر بود عین خطا
هوش مصنوعی: آنهایی که به خدا بدگمانند، اگر من بی‌دلیل برسم، آن‌ها را به اشتباه می‌اندازد.
وا رهانم چرخ را از ننگتان
تا بماند در جهان این داستان
هوش مصنوعی: من چرخ فلک را از شرّ شما رها می‌کنم تا این داستان در دنیا باقی بماند.
شیر با این فکر می‌زد خنده فاش
بر تبسمهای شیر ایمن مباش
هوش مصنوعی: شیر با این فکر که می‌تواند دیگران را به راحتی به خنده وادارد، به خود می‌بالد و از این تبسم‌های دلنشین احساس امنیت می‌کند. اما باید مراقب بود، زیرا ممکن است این خیال خطرناک باشد.
مال دنیا شد تبسمهای حق
کرد ما را مست و مغرور و خلَق
هوش مصنوعی: دنیا با جانبازی و لبخندهای خداوند ما را به حالتی مدهوش و مغرور درآورده است.
فقر و رنجوری بهستت ای سند
کان تبسم دام خود را بر کند
هوش مصنوعی: دوری از فقر و رنجوری برای تو بهتر است، ای سند! زیرا لبخند تو می‌تواند به دام‌هایی که به دور خود بافته‌ای، پایان دهد.

خوانش ها

بخش ۱۴۲ - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۴۲ - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/10/26 08:12
یاسر

مصرع دوم بیت پنجم :
به نظر میرسد "همره شه" درست باشد نه "همره شد"

1399/01/05 18:04
مجید مریخی

یاسر عزیز معنی این مصرع این است که شیر همزاه آنها شد زیرا جماعت و با هم بودن رحمت است
اشاره به حدیث معروف ان الله مع الجماعه
یعنی خداوند با جماعت است

1401/03/18 03:06
کوروش

مال دنیا شد تبسمهای حق

کرد ما را مست و مغرور و خلق

 

 

خلق چیه ؟

1401/04/26 10:06
رضا از کرمان

سلام دوست عزیز 

     خلق با فتحه بر روی حروف( خ ل)به معنای کهنه وژنده  میباشد 

  شاد وخرم باشی

1403/09/01 13:12
رضا از کرمان

سلام 

غزل شماره ۱۲۰۹ دیوان شمس  از نظر مفهوم متاظر این بخش و این حکایت مثنوی شریف است که خواندن آن را در تفهیم کلام مولانا  توصیه مینمایم که  موثر خواهد بود .

شاد باشید

1403/09/06 10:12
رضا مساحی

سلام، ممنون از راهنمایی و ارجاع شما به غزل ۱۲۰۹.

1403/10/23 21:12
Bijan G بیژن

In order to improve the quality, I suggest that you share which AI tools you used (ChatGPT, Claude.ai, Getliner, Perplexity, Gemini, Copilot and others) and also show us your prompt, so we can improve upon it. It is important to know that different AIs provide different interpretations.

Here is my prompt to Perplexity: 'Can you explain what these poems from the Masnavi in Persian mean or provide more explanation?' And then I pasted the entire poem. I believe this provides a nice, short, interpretation as well.

این داستان از دفتر اول مثنوی معنوی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی است. داستان درباره شیر، گرگ و روباهی است که برای شکار به کوهستان می‌روند. خلاصه و تفسیر داستان به شرح زیر است:۱. شیر، گرگ و روباه برای شکار به کوه می‌روند.
۲. آنها موفق به شکار گاو کوهی، بز و خرگوش می‌شوند.
۳. گرگ و روباه امیدوارند که شیر شکار را عادلانه تقسیم کند.
۴. شیر متوجه طمع آنها می‌شود و تصمیم می‌گیرد درسی به آنها بدهد.این داستان چند مفهوم کلیدی را مطرح می‌کند:

قدرت و رهبری: شیر نماد قدرت و رهبری است. طمع و حرص: گرگ و روباه نماد طمع هستند. آگاهی درونی: شیر از افکار درونی دیگران آگاه است. عواقب سوء ظن: داشتن سوء ظن به رهبر یا فرد قدرتمند می‌تواند عواقب بدی داشته باشد.

مولانا از این داستان برای بیان مفاهیم عرفانی و اخلاقی استفاده می‌کند، مانند اهمیت اعتماد به رهبر معنوی، خطرات طمع و حرص، و لزوم پاک کردن دل از افکار منفی.

با احترام — آقا بیژن