گنجور

بخش ۱۴۰ - وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق، تو تقرب جوی به صحبت عاقل و بندهٔ خاص تا ازیشان همه پیش‌قدم‌تر باشی

گفت پیغامبر علی را کای علی
شیر حقی پهلوان پردلی
لیک بر شیری مکن هم اعتمید
اندر آ در سایهٔ نخل امید
اندر آ در سایهٔ آن عاقلی
کش نداند برد از ره ناقلی
ظل او اندر زمین چون کوه قاف
روح او سیمرغ بس عالی‌طواف
گر بگویم تا قیامت نعت او
هیچ آن را مقطع و غایت مجو
در بشر روپوش کردست آفتاب
فهم کن والله اعلم بالصواب
یا علی از جملهٔ طاعات راه
بر گزین تو سایهٔ خاص اله
هر کسی در طاعتی بگریختند
خویشتن را مَخلصی انگیختند
تو برو در سایهٔ عاقل گریز
تا رهی زان دشمن پنهان‌ستیز
از همه طاعات اینت بهترست
سبق یابی بر هر آن سابق که هست
چون گرفتت پیر هین تسلیم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
صبر کن بر کار خضری بی نفاق
تا نگوید خضر رو هذا فراق
گرچه کشتی بشکند تو دم مزن
گرچه طفلی را کشد تو مو مکن
دست او را حق چو دست خویش خواند
تا ید الله فوق ایدیهم براند
دست حق میراندش زنده‌ش کند
زنده چه بود جان پاینده‌ش کند
هرکه تنها نادرا این ره برید
هم به عون همت پیران رسید
دست پیر از غایبان کوتاه نیست
دست او جز قبضه الله نیست
غایبان را چون چنین خلعت دهند
حاضران از غایبان لا شک به‌اند
غایبان را چون نواله می‌دهند
پیش مهمان تا چه نعمتها نهند
کو کسی کو پیش شه بندد کمر
تا کسی کو هست بیرون سوی در
چون گزیدی پیر نازک‌دل مباش
سست و ریزیده چو آب و گل مباش
ور بهر زخمی تو پر کینه شوی
پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت پیغامبر علی را کای علی
شیر حقی پهلوان پردلی
هوش مصنوعی: پیامبر به علی گفت: ای علی، شیر حقیقت و قهرمان شجاعت!
لیک بر شیری مکن هم اعتمید
اندر آ در سایهٔ نخل امید
هوش مصنوعی: اما به شیر اعتماد مکن، در سایهٔ نخل امید آرامش پیدا کن.
اندر آ در سایهٔ آن عاقلی
کش نداند برد از ره ناقلی
هوش مصنوعی: به آن عاقل نزدیک شو که در سایه‌اش قرار داری، زیرا اگر کسی نتواند راهی برای عبور از مشکل پیدا کند، ممکن است به تو کمک کند.
ظل او اندر زمین چون کوه قاف
روح او سیمرغ بس عالی‌طواف
هوش مصنوعی: سایه او در زمین مانند کوه قاف است و روح او مانند سیمرغی بسیار بلندپرواز و والامقام در حال چرخش است.
گر بگویم تا قیامت نعت او
هیچ آن را مقطع و غایت مجو
هوش مصنوعی: اگر بگویم که تا قیامت هم در وصف او سخن بگویم، هرگز نمی‌توانم آن را به پایان برسانم یا حد و مرزی برایش تعیین کنم.
در بشر روپوش کردست آفتاب
فهم کن والله اعلم بالصواب
هوش مصنوعی: در وجود انسان، نور و درک عمیق وجود دارد، اما شناخت و فهم واقعی آن به قدرت الهی بستگی دارد.
یا علی از جملهٔ طاعات راه
بر گزین تو سایهٔ خاص اله
هوش مصنوعی: ای علی، تو از جملهٔ عبادت‌ها را انتخاب کن که در سایهٔ خاص الهی قرار داری.
هر کسی در طاعتی بگریختند
خویشتن را مَخلصی انگیختند
هوش مصنوعی: هر کسی در عرصه‌ی عبادت و اطاعت تلاش می‌کند تا خود را از مشکلات و گرفتاری‌ها رهایی بخشد.
تو برو در سایهٔ عاقل گریز
تا رهی زان دشمن پنهان‌ستیز
هوش مصنوعی: به جای اینکه در برابر دشمن نهان بایستی و خطر را به جان بخری، بهتر است در کنار یک فرد عاقل قرار بگیری و از او مشاوره بگیری تا از مشکلات و چالش‌های آینده دوری کنی.
از همه طاعات اینت بهترست
سبق یابی بر هر آن سابق که هست
هوش مصنوعی: بهترین کارهایی که می‌توان انجام داد، این است که بر هر چیزی که از قبل وجود دارد، پیشی بگیری.
چون گرفتت پیر هین تسلیم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
هوش مصنوعی: زمانی که بر تو مشکلات و سختی‌ها سایه افکنده، با آرامش و تسلیم به قضای الهی رفتار کن، مانند حضرت موسی که در برابر حکمت خضر تسلیم شد.
صبر کن بر کار خضری بی نفاق
تا نگوید خضر رو هذا فراق
هوش مصنوعی: صبر کن بر کار خردمندی که صادق است تا او به تو نگوید که اینجا جدایی است.
گرچه کشتی بشکند تو دم مزن
گرچه طفلی را کشد تو مو مکن
هوش مصنوعی: اگرچه کشتی در حال غرق شدن است، در مورد آن صحبت نکن و هیچ نگرانی نداشته باش، حتی اگر کودکی را نیز بکشند، تو بی خیال باش.
دست او را حق چو دست خویش خواند
تا ید الله فوق ایدیهم براند
هوش مصنوعی: خداوند دست او را همانند دست خود دانست، تا نشان دهد که قدرت و یاری او برتر از همه دست‌هاست.
دست حق میراندش زنده‌ش کند
زنده چه بود جان پاینده‌ش کند
هوش مصنوعی: دست خدا او را از زندگی می‌برد، اما زمانی که از دنیا می‌رود، جانش را ابدی می‌کند.
هرکه تنها نادرا این ره برید
هم به عون همت پیران رسید
هوش مصنوعی: هرکسی که در این مسیر تنهایی قدم برداشت، در نهایت با کمک اراده و تلاش بزرگ‌ترها به موفقیت خواهد رسید.
دست پیر از غایبان کوتاه نیست
دست او جز قبضه الله نیست
هوش مصنوعی: دست پیر از غایبان کوتاه نیست به این معناست که او به رغم نبودن در میان ما، هنوز هم توانایی و قدرتش را دارد. در نهایت، هیچ چیز جز قدرت الهی قادر به تسلط بر او نیست.
غایبان را چون چنین خلعت دهند
حاضران از غایبان لا شک به‌اند
هوش مصنوعی: اگر غایبان چنین هدیه‌ای بگیرند، قطعاً حاضران از آنها تأثیر خواهند گرفت.
غایبان را چون نواله می‌دهند
پیش مهمان تا چه نعمتها نهند
هوش مصنوعی: غایبان را مانند لقمه‌ای که به مهمان می‌دهند، به یاد می‌آورند تا ببینند چه نعمت‌هایی برای آنها فراهم شده است.
کو کسی کو پیش شه بندد کمر
تا کسی کو هست بیرون سوی در
هوش مصنوعی: کسی را پیدا کن که در حضور پادشاه دلش را محکم کند و خود را آماده نگه دارد، تا آنکه کسی که در بیرون است، به در نرود.
چون گزیدی پیر نازک‌دل مباش
سست و ریزیده چو آب و گل مباش
هوش مصنوعی: زمانی که دلداری را انتخاب می‌کنی، نباید ضعیف و شکننده باشی، مانند آب و گل. باید قوی و محکم در احساسات و ارتباطات خود باقی بمانی.
ور بهر زخمی تو پر کینه شوی
پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی
هوش مصنوعی: اگر بر اثر جراحتی از تو کینه به دل بگیرم، پس کجا می‌توانم بدون زنگار و کثیفی مثل آینه شفاف و پاک بمانم؟

خوانش ها

بخش ۱۴۰ - وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق تو تقرب جوی به صحبت عاقل و بندهٔ خاص تا ازیشان همه پیش‌قدم‌تر باشی به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۴۰ - وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق، تو تقرب جوی به صحبت عاقل و بندهٔ خاص تا ازیشان همه پیش‌قدم‌تر باشی به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/04/03 19:07
شیون

بیت دوم قافیه اعتماد نه بلکه اعتمید است
با سپاس

در صفت پیر و مطاوعت وی
محمدامین مروتی
مولانا در لزوم اطاعت از پیر می گوید انسان راهی را که بارها رفته، گم می کند چه رسد به راهی که تا کنون نرفته و رهزنان بسیار بر سر راه سالک کمین کرده اند. پس باید حتما پیری باشد. اما پیری که راه را بلد باشد و خود قبلا آن را پیمایش کرده باشد:
بر نویس احوال پیرِ راه‌دان
پیر را بگزین و عینِ راه دان
مولوی می گوید منظور از پیر اشاره به سن و سال نیست. بلکه اشاره به آشنایی قدیمی و ازلی با حقایق من لدنی (یعنی خدایی) است. چنانچه شراب کهنه، ارزش و گیرایی و قوت بیشتری دارد:
کرده‌ام بخت جوان را نام پیر
کو زِ حق پیرست نه از ایّام، پیر
او چنان پیرست کِش آغاز نیست
با چنان دُرّ یتیم، انباز نیست (این در کمیاب، مثل و مانندی ندارد.)
خود قوی‌تر می‌شود خمر کُهُن
خاصه آن خمری که باشد مَن لَدُن
پیر را بگزین که بی پیر، این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر
آن رهی که بارها تو رفته‌ای
بی قلاوز ، اندر آن آشفته‌ای
پس رهی را که ندیدستی تو هیچ
هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ
لزوم مطاوعت از پیر برای رام کردن سرکشی های نفس است. نفس به خری می ماند که بر آن نشسته ای تا تو را به مقصد برساند ولی او تو را علاف می کند، چرا که به فکر شکم خود است. پس افسار خرِ نفس را به دست راهبانِ راهدانی بسپار:
گردنِ خر گیر و سوی راه کش
سوی ره‌بانان و ره‌دانان خَوش
هین مهل خر را و دست از وی مدار
زانک عشقِ اوست سوی سبزه‌زار
گر یکی دم، تو به غفلت وا هِلیش،
او رود فرسنگ ها سوی حشیش
دشمن راهست خر، مستِ علف
ای که بس خر بنده را کرد او تلف
اگر هم راه را پیدا نمی کنی و راهبانِ راهدانی، همراهت نیست، هر چه نفس بدان امر کرد، خلافش عمل کن:
گر ندانی ره، هر آنچ خر بخواست
عکسِ آن کن، خود بود آن راه راست
با هوا و آرزو کم باش دوست
چون یضلک عن سبیل الله اوست (یعنی گمراه کننده ات از راه خدا نفس است.)
اما بدان که بهترین عاملِ شکنندة هوای نفس، همرهی مرد راهدیده است:
این هوا را نشکند اندر جهان
هیچ چیزی همچو سایه ی همرهان
مردی که عاقل باشد و سرمایة دانایی اش، تجارب و سلوک شخصی اش باشد نه منقولات از دیگران:
اندر آ در سایة آن عاقلی
کش نداند بُرد از رهِ ناقلی
پیامبر در حدیثی به حضرت علی(ع) وصیت می کند که دیگران به وسیله و واسطة عبادت به حق تقرب می جویند. اما تواز طریق مصاحبت مرد عاقل تقرب جو تا از دیگران سبقت گیری. اگر سایة مرد حق بر سرت باشد، سایة خدا هم بر سرت خواهد بود:
یا علی از جملة طاعاتِ راه
بر گزین تو سایة خاص اله
هر کسی در طاعتی بگریختند
خویشتن را مَخلصی انگیختند
تو برو در سایة عاقل گریز
تا رهی زان دشمنِ پنهان‌ستیز
از همه طاعات اینت بهترست
سَبق یابی بر هر آن سابِق، که هست
و تابع بی چون و چرای پیر شو چنان که موسی قول داد تابع خضر باشد:
چون گرفتت پیر، هین تسلیم شو
همچو موسی، زیر حکمِ خضر رو
صبر کن بر کار خضری بی نفاق
تا نگوید خضر رو هُذا فراق
گرچه کشتی بشکند تو دم مزن
گرچه طفلی را کشد تو مو مَکَن
دست او را حق، چو دست خویش خواند
تا یدالله، فوق ایدیهم، براند
اگر هم کسی بی پیر این راه را بپیماید از نوادر است. با این وجود ان نوادر نیز بدون توجه و همت پیر راه به جایی نمی برند:
هرکه تنها نادرا این ره برید
هم به عَونِ همّتِ پیران رسید
دست پیر مانند دست خدا برای غایبان هم موثر و مفید است:
دست پیر از غایبان، کوتاه نیست
دست او جز قبضه الله نیست
اما شرط مریدی تحمل جور مراد است. چنان که آیینه بدون صیقل زدن، صاف نمی شود:
چون گزیدی پیر، نازک‌دل مباش
سست و ریزیده چو آب و گِل مباش
ور به هر زخمی تو پر کینه شوی
پس کجا بی‌صیقل، آیینه شوی
هرچند مولانا بر مطاوعت و متابعت بی چون و چرای مرید از مراد تاکید می کند، مع هذا، صحبت از پیری است که اولا نماد عقل است و ثانیا خود این راه را رفته و از پیچ و خم ها و راه و رسم منزل هایش با خبر است.

1397/10/01 02:01
سنجری

بیت دوم مصرع دوم:
اندرآ در سایه اهل عباد

1400/09/22 15:11
یلدا ی.

در اینجا مولانا به خود محور بودن پیر اشاره دارد که با معیارهای رایج نمی توان او را قضاوت کرد، مثل موسی که به خضر شکایت می کرد . هر کاری او می کند درست هست. تو به جایی خواهی رسید که پیر می آید و تو را می گیرد. خیلی سعادتمندی که پی سراغ تو می آید و صید او می شوی . حالا باید ادب و احترام این مقام را بگذاری و تسلیم شوی. (البته موسی زیر حکم خضر نرفت)