گنجور

بخش ۱۳۹ - در صفت پیر و مطاوعت وی

ای ضیاء الحق حسام الدین بگیر
یک دو کاغذ بر فزا در وصف پیر
گرچه جسم نازکت را زور نیست
لیک بی خورشید ما را نور نیست
گرچه مصباح و زجاجه گشته‌ای
لیک سرخیل دلی سررشته‌ای
چون سر رشته به دست و کام تست
درهای عقد دل ز انعام تست
بر نویس احوال پیر راه‌دان
پیر را بگزین و عین راه دان
پیر تابستان و خلقان تیر ماه
خلق مانند شبند و پیر ماه
کرده‌ام بخت جوان را نام پیر
کو ز حق پیرست نه از ایام پیر
او چنان پیرست کش آغاز نیست
با چنان در یتیم انباز نیست
خود قوی‌تر می‌شود خمر کهن
خاصه آن خمری که باشد من لدن
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر
آن رهی که بارها تو رفته‌ای
بی قلاوز اندر آن آشفته‌ای
پس رهی را که ندیدستی تو هیچ
هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ
گر نباشد سایهٔ او بر تو گول
پس ترا سرگشته دارد بانگ غول
غولت از ره افکند اندر گزند
از تو داهی‌تر درین ره بس بدند
از نبی بشنو ضلال ره‌روان
که چه شان کرد آن بلیس بدروان
صد هزاران ساله راه از جاده دور
بردشان و کردشان ادبیر و عور
استخوانهاشان ببین و مویشان
عبرتی گیر و مران خر سویشان
گردن خر گیر و سوی راه کش
سوی ره‌بانان و ره‌دانان خوش
هین مهل خر را و دست از وی مدار
زانک عشق اوست سوی سبزه‌زار
گر یکی دم تو به غفلت وا هلیش
او رود فرسنگها سوی حشیش
دشمن راهست خر مست علف
ای که بس خر بنده را کرد او تلف
گر ندانی ره هر آنچ خر بخواست
عکس آن کن خود بود آن راه راست
شاوروهن و آنگه خالفوا
ان من لم یعصهن تالف
با هوا و آرزو کم باش دوست
چون یضلک عن سبیل الله اوست
این هوا را نشکند اندر جهان
هیچ چیزی همچو سایهٔ همرهان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ضیاء الحق حسام الدین بگیر
یک دو کاغذ بر فزا در وصف پیر
هوش مصنوعی: ای نور حقیقت، حسام‌الدین، یک یا دو کاغذ بردار و درباره استاد توصیف کن.
گرچه جسم نازکت را زور نیست
لیک بی خورشید ما را نور نیست
هوش مصنوعی: اگرچه جسم لطیف تو قدرتی ندارد، اما بدون وجود تو، ما نیز از نور بی‌بهره هستیم.
گرچه مصباح و زجاجه گشته‌ای
لیک سرخیل دلی سررشته‌ای
هوش مصنوعی: هرچند که تو مانند چراغ و شیشه‌ای روشن و زیبا شده‌ای، اما در حقیقت تو سرپرست و هدایت‌کننده احساسات و دل‌ها هستی.
چون سر رشته به دست و کام تست
درهای عقد دل ز انعام تست
هوش مصنوعی: وقتی که کنترل زندگی و خواسته‌های خود را در دست داری و به آرزوها و آرمان‌های خود می‌رسی، دروازه‌های عشق و ارتباطات دل‌انگیز به برکت تو باز می‌شود.
بر نویس احوال پیر راه‌دان
پیر را بگزین و عین راه دان
هوش مصنوعی: در نوشتن وضعیت و احوال خود، شخص با تجربه و راهنمایی را انتخاب کن که همچون آینه‌ای می‌تواند درک و فهم درستی از مسیر زندگی‌ات ارائه دهد.
پیر تابستان و خلقان تیر ماه
خلق مانند شبند و پیر ماه
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به انسان‌ها و ویژگی‌های آن‌ها در فصل تابستان اشاره می‌کند. او می‌گوید که مانند روزهای گرم تابستان، انسان‌ها نیز بخشی از خود را در معرض تابش و گرما قرار می‌دهند و حالتی شاداب و زنده دارند. در عوض، در تیرماه، هویتی دیگر و شاید تیره‌تر از خود نشان می‌دهند که می‌تواند به شب‌ها و تاریکی اشاره داشته باشد. در کل، این تصویرسازی نشان‌دهنده تغییرات روحی و حالاتی است که انسان‌ها در فصول مختلف تجربه می‌کنند.
کرده‌ام بخت جوان را نام پیر
کو ز حق پیرست نه از ایام پیر
هوش مصنوعی: من بخت جوانم را به نامی بزرگ نامیده‌ام، زیرا بزرگی او ناشی از حقایق درونی‌اش است و نه به خاطر سال‌های عمرش.
او چنان پیرست کش آغاز نیست
با چنان در یتیم انباز نیست
هوش مصنوعی: او به قدری پیر و فرسوده است که آغاز زندگی‌اش مانند کسی نیست که دوست و همدمی از جنس یتیمی داشته باشد.
خود قوی‌تر می‌شود خمر کهن
خاصه آن خمری که باشد من لدن
هوش مصنوعی: شراب کهنه به مرور زمان قوی‌تر می‌شود، به ویژه اگر از منبعی خاص و با کیفیت باشد.
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر
هوش مصنوعی: در این مسیر، انتخاب راهنما و بزرگ‌تر ضروری است، زیرا بدون راهنما، این سفر پر از مشکلات، ترس و خطرات خواه بود.
آن رهی که بارها تو رفته‌ای
بی قلاوز اندر آن آشفته‌ای
هوش مصنوعی: راهی که تو قبلاً بارها در آن قدم گذاشته‌ای، اکنون به خاطر بی‌نظمی و آشفتگی‌اش، تو را به سردرگمی کشانده است.
پس رهی را که ندیدستی تو هیچ
هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ
هوش مصنوعی: پس از آنجا که تو هیچگاه راه را نشناخته‌ای، مراقب باش تنها از راه نرو و از راهنمایی خود دور نشو.
گر نباشد سایهٔ او بر تو گول
پس ترا سرگشته دارد بانگ غول
هوش مصنوعی: اگر سایه او بر تو نباشد، تو در سردرگمی و ترس به سر می‌بری.
غولت از ره افکند اندر گزند
از تو داهی‌تر درین ره بس بدند
هوش مصنوعی: غول تو را از راه بیرون می‌کند، و بر تو آسیب می‌زند. کسی که در این مسیر داناتر است، به تو ضرر جدی خواهد زد.
از نبی بشنو ضلال ره‌روان
که چه شان کرد آن بلیس بدروان
هوش مصنوعی: از پیامبر بشنو که گمراهان چه وضعی دارند و چه بلایی به سر آنها آمده است.
صد هزاران ساله راه از جاده دور
بردشان و کردشان ادبیر و عور
هوش مصنوعی: سال‌های زیادی بود که مردم از مسیر اصلی دور افتاده بودند و به جای اینکه روی اصول صحیح پیش بروند، به سختی و نادرستی رفتار می‌کردند و درنتیجه، دچار مشکلات و نارسایی‌های اخلاقی شده بودند.
استخوانهاشان ببین و مویشان
عبرتی گیر و مران خر سویشان
هوش مصنوعی: به استخوان‌های آنها نگاه کن و از موهایشان پندی بگیر، و این موجود را به سمت آنها نران.
گردن خر گیر و سوی راه کش
سوی ره‌بانان و ره‌دانان خوش
هوش مصنوعی: خر را به سمت راهی ببر که به رهبران و دانایان خوشبختی می‌رسد.
هین مهل خر را و دست از وی مدار
زانک عشق اوست سوی سبزه‌زار
هوش مصنوعی: این بیت به ما می‌گوید که باید به دل و احساسات خود توجه کنیم و آنها را رها نکنیم، زیرا عشق و علاقه ما به زندگی و زیبایی‌های آن مانند چمن‌زار است. این عشق ما را به سوی خوشی و سرزندگی می‌کشاند و ارزش نگه‌داری و احترام دارد.
گر یکی دم تو به غفلت وا هلیش
او رود فرسنگها سوی حشیش
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه به غفلت بگذاری، او (دل یا نفس) می‌تواند به دوردست‌ها برود و از مسیر خود منحرف شود.
دشمن راهست خر مست علف
ای که بس خر بنده را کرد او تلف
هوش مصنوعی: دشمن در راه است، تو مانند الاغی مستی که علف را نمی‌بیند. آن کسی که الاغ را به هلاکت رساند، تو را هم به خطر می‌اندازد.
گر ندانی ره هر آنچ خر بخواست
عکس آن کن خود بود آن راه راست
هوش مصنوعی: اگر نمی‌دانی که در زندگی چه باید کنی، برعکس خواسته‌ها و آرزوهایت عمل کن، زیرا در آن صورت خود به خود به راه درست هدایت می‌شوی.
شاوروهن و آنگه خالفوا
ان من لم یعصهن تالف
هوش مصنوعی: شما را با قوانین و شرایط آشنا می‌کنند و سپس مخالفت کنید، زیرا کسی که از این قواعد پیروی نکند به جمع نمی‌پیوندد.
با هوا و آرزو کم باش دوست
چون یضلک عن سبیل الله اوست
هوش مصنوعی: دوست عزیز، در عشق و خواسته‌های خود کم‌نظری کن، چرا که این چیزها ممکن است تو را از راه درست و هدفت دور کند.
این هوا را نشکند اندر جهان
هیچ چیزی همچو سایهٔ همرهان
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در جهان نمی‌تواند به اندازه‌ی سایه‌ی دوستان، این فضا و جو را بشکند یا تغییر دهد.

خوانش ها

بخش ۱۳۹ - در صفت پیر و مطاوعت وی به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۳۹ - در صفت پیر و مطاوعت وی به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/11/09 16:02
امیرعلی

اینکه فرمود:
با هوا و آرزو کم باش دوست
چون بضلک عن سبیل الله، اوست
من را به یاد آیه 26 سوره ص می اندازد که می فرماید:
و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله
ضمنا چقدر با کلام علی (ع) متناسب است که فرمود:
آنچه بیش از هر چیز بر شما می ترسم دو چیز است: یکی هواپرستی و دیگری آرزو های دور و دراز دنیایی در سر داشتن.

1394/12/12 14:03
جهان

با سلام
حدیث مورد اشاره در ابیات آخر در مورد مشورت با زنان از نظر عالمان علم حدیث نظیر شیخ الالبانی رحمت الله از اساس غلط و ناصحیح و موضوع میباشد

1394/12/12 14:03
جهان

وأما حدیث : شاوروهن وخالفوهن . فحدیث لا یصح، ضعفه السخاوی فی المقاصد الحسنة، والشوکانی فی الفوائد، وحکم علیه بعض العلماء بالوضع.
والله أعلم.

1399/03/29 16:05
جلیل

در جواب جهان به نقل از سایت دیدار جان برگرفته از تفسیر استاد کریم زمانی

شاوِرُوهُن است پس آنگه خالِفوا / اِنّ مَن لَم یَعصِهِنّ تالفُ
با زنان مشورت کنید و آنگاه بر خلاف مشورت آنان ، عمل نمایید که همانا هر کس در برابر زنان سرکشی نکند و تابع آنان گردد هلاک شود . [ مولانا در این حکایت طویل ، مرد را کنایه از عقل و زن را کنایه از نفس گرفته است . والّا دیدگاه مولانا نسبت به مقام و شأن زن ، بس مخیم و عالی است . تا آنجا که زن را پرتو خدا و مظهر حضرت حق می داند . ] توضیح در مورد مقام و شأن زن در شرح بیت 2437 همین دفتر آمده است .