گنجور

بخش ۱۴ - تلبیس وزیر با نصاری

پس بگویم من به سِر نصرانیم
ای خدای رازدان می‌دانیم
شاه واقف گشت از ایمان من
وز تعصب کرد قصد جان من
خواستم تا دین ز شه پنهان کنم
آنک دین اوست ظاهر آن کنم
شاه بویی برد از اسرار من
متهم شد پیش شه گفتار من
گفتْ گفتِ تو چو در نان سوزنست
از دل من تا دل تو روزنست
من از آن روزن بدیدم حال تو
حال تو دیدم ننوشم قال تو
گر نبودی جان عیسی چاره‌ام
او جهودانه بکردی پاره‌ام
بهر عیسی جان سپارم سر دهم
صد هزاران منتش بر خود نهم
جان دریغم نیست از عیسی ولیک
واقفم بر علم دینش نیک‌نیک
حیف می‌آمد مرا کان دین پاک
درمیان جاهلان گردد هلاک
شکر ایزد را و عیسی را که ما
گشته‌ایم آن کیش حق را ره‌نما
از جهود و از جهودی رسته‌ایم
تا به زناری میان را بسته‌ایم
دور دور عیسیست ای مردمان
بشنوید اسرار کیش او بجان
کرد با وی شاه آن کاری که گفت
خلق حیران مانده زان مکر نهفت
راند او را جانب نصرانیان
کرد در دعوت شروع او بعد از آن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس بگویم من به سِر نصرانیم
ای خدای رازدان می‌دانیم
هوش مصنوعی: پس به خداوندی که رازها را می‌داند می‌گویم که من پیرو نصرانی هستم.
شاه واقف گشت از ایمان من
وز تعصب کرد قصد جان من
هوش مصنوعی: شاه از ایمان و اعتقاد من باخبر شد و به همین دلیل تصمیم به آزار و نفوذ در جانم گرفت.
خواستم تا دین ز شه پنهان کنم
آنک دین اوست ظاهر آن کنم
هوش مصنوعی: می‌خواستم دین را از سلطان مخفی نگه داشته و پنهانش کنم، اما چون حقیقتاً دین اوست، آن را آشکار می‌سازم.
شاه بویی برد از اسرار من
متهم شد پیش شه گفتار من
هوش مصنوعی: شاه از رازهای من بویی برد و به همین دلیل نزد پادشاه به من اتهام زد.
گفتْ گفتِ تو چو در نان سوزنست
از دل من تا دل تو روزنست
هوش مصنوعی: وقتی تو صحبت می‌کنی، کلامت به نازکی سوزنی است که به دل من راه پیدا می‌کند، انگار که بین دل من و دل تو یک پنجره باز است.
من از آن روزن بدیدم حال تو
حال تو دیدم ننوشم قال تو
هوش مصنوعی: من از آن دریچه وضعیت تو را دیدم و حال تو را متوجه شدم، اما نمی‌توانم درباره تو چیزی بنویسم.
گر نبودی جان عیسی چاره‌ام
او جهودانه بکردی پاره‌ام
هوش مصنوعی: اگر جان عیسی نبود، او به صورت یهودی با من رفتار می‌کرد و مرا خرد می‌کرد.
بهر عیسی جان سپارم سر دهم
صد هزاران منتش بر خود نهم
هوش مصنوعی: برای عشق عیسی جانم را فدای او می‌کنم و هزاران بار شکرگزاری را بر خود فرض می‌دانم.
جان دریغم نیست از عیسی ولیک
واقفم بر علم دینش نیک‌نیک
هوش مصنوعی: من از عیسی دلسرد نیستم، اما به خوبی به علم و دین او آگاهی دارم.
حیف می‌آمد مرا کان دین پاک
درمیان جاهلان گردد هلاک
هوش مصنوعی: من از این که دین پاک و خالص من در میان نادانان نابود شود، بسیار ناراحت و متأسفم.
شکر ایزد را و عیسی را که ما
گشته‌ایم آن کیش حق را ره‌نما
هوش مصنوعی: سپاسگزاری از خدا و عیسی به خاطر این است که ما به راه درست و حقیقی هدایت شده‌ایم.
از جهود و از جهودی رسته‌ایم
تا به زناری میان را بسته‌ایم
هوش مصنوعی: ما از نژاد یهودی فاصله گرفته و خود را به زنجیر بندگی خداوندی بسته‌ایم.
دور دور عیسیست ای مردمان
بشنوید اسرار کیش او بجان
هوش مصنوعی: ای مردم، بشنوید رازهای دین عیسی را و بدانید که این زمان، زمان اوست.
کرد با وی شاه آن کاری که گفت
خلق حیران مانده زان مکر نهفت
هوش مصنوعی: شاه کاری انجام داد که مردم از آن حیرت‌زده شدند و به همین دلیل نتوانستند از مکر و فریب او باخبر شوند.
راند او را جانب نصرانیان
کرد در دعوت شروع او بعد از آن
هوش مصنوعی: او را به سمت نصرانیان فرستاد تا دعوتش را آغاز کند و سپس ادامه دهد.

خوانش ها

بخش ۱۴ - تلبیس وزیر بانصاری به خوانش علیرضا محرابی
بخش ۱۴ - تلبیس وزیر بانصاری به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/07/26 00:09

پس بگویم: من به پیر، نصرانیم
ای خدای راز دان می‌دانیم
سپس به مسیحیان می گویم که من در باطن مسیحی هستم و اضافه می‌کنم: ای خدای راز دان ! تو مرا می‌شناسی و حقیقت عقیده مرا می‌دانی.
شاه واقف گشت از ایمان من
وز تعصب کرد قصد جان من
خواستم تا دین ز شه پنهان کنم
آن که دین اوست ، ظاهر آن کنم
شاه بویی برد از اسرار من
متهم شد پیش شه، گفتار من
وزیر حیله‌گر در ادامه می‌گوید: به مسیحیان خواهم گفت که شاه چون به راز من پی برد و دانست که من مسیحی هستم از روی تعصب و کوته‌فکری قصد جان مرا کرد.
نکته‌ای که باید در اینجا به آن اشاره شود این است که تعصب و کوته‌فکری باعث ریختن خون پیروان ادیان دیگر می‌شود وگرنه از نظر مولانا جوهر همه‌ی ادیان الهی یکی است و اگر شخص دچار بیماری دوبینی نباشد، آنها را یکی خواهد دید.
وزیر در ادامه می‌گوید: می‌خواستم دین خود را از شاه پنهان کنم و مطابق دین و آیی او که دین یهود بود، عمل کنم. اما شاه از حقیقت امر مطلع شد و فهمید که من به او دروغ گفته‌ام.
گفت: گفت تو، چو در نان سوزن است
از دل من تا دل تو روزن است
من از آن روزن بدیدم حال تو
حال تو دیدم، ننوشم قال تو
وزیر از شاه نقل می‌کند که شاه گفت: سخن تو مانند سوزن در نان است، یعنی سخنان تو مرا آزار می‌دهد. دل من به دل تو راه دارد، یعنی من حال درونی تو را می‌دانم و گول حرفهایت را نمی‌خورم. من از آن روزنی که به درون تو می‌نگرم، حال واقعی تو را دیده‌ام و دیگر حرفها را نمی‌شنوم و نخواهم پذیرفت.
این نکته نیز باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد که هر چند از چنین شاه ظالمی که در داستان از او نام برده شده است، چنین کرامتی که بتواند درون دیگران را ببیند، بعید است. اما مولانا خیلی پایبند این جزئیات در داستانهایی که نقل می‌کند، نیست و هرگاه بخواهد از متن داستان خارج می‌شود و حرف خود را می‌زند. به هر حال، وقتی کلمه‌ی شاه به میان می‌آید از نظر مولانا این کلمه بیانگر انسانی با علو درجات است و معمولا او اولیاء خدا را شاه می‌نامد، پس چنین کرامتی از آنها امری عادی تلقی می‌شود.

1395/03/16 21:06

شرح ابیات بخش چهاردهم
تلبیس وزیر با نصاری (مکر و حیله وزیر با مسیحیان)
پس بگویم: من بسر نصرانیم
ای خدای راز دان می‌دانیم (349)
سپس به مسیحیان می گویم که من در باطن مسیحی هستم و اضافه می‌کنم: ای خدای راز دان ! تو مرا می‌شناسی و حقیقت عقیده مرا می‌دانی.
شاه واقف گشت از ایمان من
وز تعصب کرد قصد جان من (350)
خواستم تا دین ز شه پنهان کنم
آن که دین اوست ظاهر آن کنم (351)
شاه بویی برد از اسرار من
متهم شد پیش شه گفتار من (352)
وزیر حیله‌گر در ادامه می‌گوید: به مسیحیان خواهم گفت که شاه چون به راز من پی برد و دانست که من مسیحی هستم از روی تعصب و کوته‌فکری قصد جان مرا کرد.
نکته‌ای که باید در اینجا به آن اشاره شود این است که تعصب و کوته‌فکری باعث ریختن خون پیروان ادیان دیگر می‌شود وگرنه از نظر مولانا جوهر همه‌ی ادیان الهی یکی است و اگر شخص دچار بیماری دوبینی نباشد، آنها را یکی خواهد دید.
وزیر در ادامه می‌گوید: می‌خواستم دین خود را از شاه پنهان کنم و مطابق دین و آیی او که دین یهود بود، عمل کنم. اما شاه از حقیقت امر مطلع شد و فهمید که من به او دروغ گفته‌ام.
گفت: گفت تو، چو در نان سوزن است
از دل من تا دل تو روزن است (353)
من از آن روزن بدیدم حال تو
حال تو دیدم، ننوشم قال تو (354)
وزیر از شاه نقل می‌کند که شاه گفت: سخن تو مانند سوزن در نان است، یعنی سخنان تو مرا آزار می‌دهد. دل من به دل تو راه دارد، یعنی من حال درونی تو را می‌دانم و گول حرفهایت را نمی‌خورم. من از آن روزنی که به درون تو می‌نگرم، حال واقعی تو را دیده‌ام و دیگر حرفها را نمی‌شنوم و نخواهم پذیرفت.
این نکته نیز باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد که هر چند از چنین شاه ظالمی که در داستان از او نام برده شده است، چنین کرامتی که بتواند درون دیگران را ببیند، بعید است. اما مولانا خیلی پایبند این جزئیات در داستانهایی که نقل می‌کند، نیست و هرگاه بخواهد از متن داستان خارج می‌شود و حرف خود را می‌زند. به هر حال، وقتی کلمه‌ی شاه به میان می‌آید از نظر مولانا این کلمه بیانگر انسانی با علو درجات است و معمولا او اولیاء خدا را شاه می‌نامد، پس چنین کرامتی از آنها امری عادی تلقی می‌شود.
گر نبودی جان عیسی چاره‌ام
او جهودانه بکردی پاره‌ام (355)
بهر عیسی جان سپرم، سر دهم
صد هزاران منتش بر خود نهم (356)
جان دریغم نیست از عیسی ولیک
واقفم بر علم دینش نیک نیک (357)
حیف می‌آمد مرا کان دین پاک
در میان جاهلان گردد هلاک (358)
شکر ایزد او عیسی را که ما
گشته‌ایم آن کیش حق را رهنما (359)
از جهود و از جهودی رسته‌ام
تا به زناری میان ر ا بسته‌ام (360)
دور، دور عیسی است ای مردمان
بشنوید اسرار کیش او به جان (361)
در هفت بیت بالا باز وزیر سخنانی را مطرح می‌کند که به مسیحیان خواهد گفت: اگر روح عیسی به یاری‌ام نیامده بود، آن شاه با کینه‌ی جهودانه‌اش مرا تکه پاره می‌کرد، زیرا همان‌طور که مولانا قبلا در ابیات 328 و 337 اشاره کرده بود، شاه در اثر آن کینه‌ی جهودانه‌ای که داشت، احول شده بود و تعصب کور چشم او را کور کرده بود و کسی از خشمش درامان نبود و هزاران مومن مظلوم را به نام دین موسی(ع) از دم تیغ کوردلی خود گذرانده بود.
(شاه از حقد جهودانه چنان
گشت احول کالامان ، یا رب امان
صد هزاران مومن مظلوم کشت
که: "پناهم دین موسی را و پشت")
در ادامه وزیر می‌گوید: البته من حاضرم در راه عیسی(ع) جان خود را فدا کنم و این را منتی بر خود می‌دانم. اما از آنجایی که بر دین عیسی(ع) خوب آگاهم، فعلا نمی‌خواستم کشته شوم تا این دین پاک در میان نادانان نابود نشود. اکنون نیز خدا را شکر می‌کنم که راهنما و هادی این دین برحق شده‌ام. از دست یهودی‌ها و یهودی بودن آزاد شده‌ام و کمربند نشانه مسیحیان (زنار) را بر کمر بسته‌ام. ای مردم! اکنون نوبت دین عیسی(ع) است. اسرار دین او را از من به جان و دل بشنوید.
کرد با وی شاه، آن کاری که گفت
خلق، حیران مانده از مکر نهفت (362)
راند او را جانب نصرانیان
کرد در دعوت شروع او بعد از آن (363)
شاه به پیشنهاد وزیر حیله‌گر عمل کرد و اعضای بدن او را همان‌گونه که خودش گفته برید. مردم هم از این کار شاه در شگفت بودند و نمی‌دانستند چه مکری در کار است. شاه سپس وزیرش را به سمت مسیحیان تبعید کرد. از آن پس وزیر شروع به تبلیغ دین مسیحیت کرد.

1396/02/27 19:04
شاه تن

گفت گفت تو چو در نان سوزنست
از دل من تا دل تو روزنست
من از آن روزن بدیدم حال تو
حال تو دیدم ننوشم قال تو
فکر کنم در اینجا شاه در نتیجه حیله گری وزیر بعنوان فردی که میتونه از روزنی اسرار دل رو ببینه معرفی میشه. بدیهی است که چنین شاهی ظالمی در واقع این قدرت رو نداشته.

1396/03/03 11:06
حامد کهن دل

گفت گفت تو چو در نان سوزنست
از دل من تا دل تو روزنست
من از آن روزن بدیدم حال تو
حال تو دیدم ننوشم قال تو
به نظر بنده، این دو بیت در ادامه صحبت های وزیر به ترسایان و شرح قصه خود با شاه است. یعنی وزیر برای ترسایان تعریف می کند که وقتی شاه فهمید که من تقیه می کنم و دین خود را پنهان می کنم، به من گفت که سخن تو مانند نان در سوزن مرا آزار می دهد (یا مثل روزن های نان می ماند که از آن نور می تابد و می توان آن طرف نان را از درون آن دید) و من از درون و حال تو آگاهم.

1396/12/24 00:02
گیوه چی

سلام،
گفت، گفت تو در نان چون سوزن است....
روی غله گندم و یا چاودار قارچی میروید که بنام زنگ گندم و یا چاودار مینامند. ارگومترین موجود در این قارچ حالت سرع در تناول کننده اش تحمیل میکند و منظور حضرت مولانا از سوزن، زنگ گندم است.
با سپاس

1397/11/06 22:02
کتایون فرهادی

شرح و تفسیر بیت 348
پس بگویم من به سر نصرانی ام / ای خدای رازدان می دانی اه
من به عیسویان می گویم که دین اصلی من نصرانی است و هم کیش شما هستم ولی این راز را نهان داشتم و ای خدای دانا به رازها و اسرار تو خود حال مرا می دانی .
شرح و تفسیر بیت 349
شاه واقف گشت از ایمان من / وز تعصب کرد قصد جان من
شاه جهود چون دانست که من به آئین عیسویان ایمان دارم از روی تعصب و خشم آهنگ جانم کرد .
شرح و تفسیر بیت 350
خواستم تا دین ، ز شه پنهان کنم / آنکه دین اوست ، ظاهر آن کنم
من خواستم دینم را از نظر شاه پنهان کنم و دین وی هرچه هست بدان تظاهر کنم و خود را به ظاهر یهودی نشان دهم .
شرح و تفسیر بیت 351
شاه بویی برد از اسرار من / متهم شد پیش شه ، گفتار من
اما شاه از راز من آگاه شد و دین اصلی مرا دریافت و در نتیجه حرف من در نزد شاه بی اعتبار شد .
شرح و تفسیر بیت 352
گفت : گفت تو چو در نان ، سوزن است / از دل من تا دل تو روزن است
شاه گفت : سخن تو مانند سوزنی است که در نان فرو رفته باشد و همانطور که زبان و دهان سوزن را در میان نان زود احساس می کنند من نیز به حیله تو واقف شدم . منظور مصراع دوم ضرب المثل “دل به دل راه دارد” می باشد .
شرح و تفسیر بیت 353
من از آن روزن بدیدم حال تو / حال تو دیدم ، ننوشم قال تو
من از روزنه قلب خود به حقیقت حال تو واقف گشتم م از احوالت واقف گشتم و دیگر به کلامت توجه نمی کنم و فریب حرفهای تو را نمی خورم .
شرح و تفسیر بیت 354
گر نبودی جان عیسی چاره ام / او جهودانه بکردی پاره ام
اگر دین عیسی (ع) یاری ام نمی کرد و چاره ساز من نمی شد آن شاه بیدادگر جهودوار پاره پاره ام می کرد .
شرح و تفسیر بیت 355
بهر عیسی جان سپارم ، سر دهم / صد هزاران منتش بر خود نهم
من به خاط عیسی (ع) جان خود را خواهم باخت و سرم را در راهش خواهم داد و جان دادن در راه او را منت بی شماری بر خود می دانم .
شرح و تفسیر بیت 356
جان دریغم نیست از عیسی ، ولیک / واقف بر علم دینش نیک نیک
من جانم را از عیسی دریغ نداشته ام ولی به علم دین او نیک آگاهی دارم بدین جهت نمی خواهم فعلا جان دهم .
شرح و تفسیر بیت 357
حیف می آمد مرا کان دین پاک / در میان جاهلان گردد هلاک
من دریغ داشتم از اینکه دین پاک عیسی (ع) در میان نادانان تباه گردد .
شرح و تفسیر بیت 358
شکر ایزد را و عیسی را که ما / گشته ایم آن کیش حق را رهنما
خدا و عیسی (ع) را سپاس می گزارم که ما برای این دین برحق راهنما و هادی شده ایم .
شرح و تفسیر بیت 359
از جهود و از جهودی رسته ام / تا به زناری ، میان را بسته ام
از وقتی که مسیحی شده ام از یهودیان و آئین یهودی تبری جسته ام .
– زنار رشته ای پشمین و متصل به صلیب که مسیحیان به گردن خود می آویختند و همچنین کمربندی که ذمیان نصرانی در مشرق زمین مجبور بوده اند به کمر بندند تا بدین وسیله از مسلمانان شناخته شوند . زنار لفظی یونانی است .
– نیکلسون می گوید که مسیحیان قرون اولیه عادت به بستن زنار نداشتند زیرا سنت زنار بستن از زمان خلیفه ثانی (عمر) معمول گردیده است به هر حال زنار بستن تعبیری است از به آئین مسیح درآمدن .
شرح و تفسیر بیت 360
دور دور عیسی است ای مردمان / بشنوید اسرار کیش او به جان
ای مردم ، اینک دور ، دور عیسی (ع) است اسرار دین او را با دل و جان گوش دهید .
شرح و تفسیر بیت 361
کرد با وی شاه ، آن کاری که گفت / خلق ، اندر کار او مانده شگفت
آن شاه ستمکار به همان پیشنهاد فتنه انگیز وزیر پر تزویر عمل کرد و وزیر را به همان ترتیب شکنجه اش کرد و مردم همه از این کار شگفت زده شدند زیرا تا آن موقع دیده بودند که آن وزیر از مقربان درگاه شاه بود ولی ناگهان ورق بر ضد او برگشت .
شرح و تفسیر بیت 362
راند او را جانب نصرانیان / کرد در دعوت ، شروع او بعد از آن
شاه پس از شکنجه وزیر خود ، او را به سوی عیسویان راند و بدان دیار تبعیدش کرد و از آن پس وزیر شروع کرد به تبلیغ دین مسیحی

1401/08/25 19:10
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

سپاس و درود و آفرین  فراوان

هیچگاه خسته نباشید

1399/01/23 09:03
آذر ،خانم معلم جغرافیا از اراک

گفت،گفت تو چو درنان سوزن است
از دل من تا دل تو روزن است
این بیت هیچ قصدی ندارد که شاه را روشن بین جلوه دهد .فقط وزیر مکار قصد دارد این دیالوگ دروغین را برای مردم بازگو کند با معنی حامد کهندل و فرهاد موافقم

1399/05/23 08:07
علی قاسمی

من از آن روزن بدیدم حال تو
حال تو دیدم ننوشم قال تو
اشاره به اینکه زبال حال بر زبان قال برتری دارد.

1400/07/17 10:10
ساعد هاشمی

با درود . در فایل صوتی ، مصراع دوم ازبیت 14 ( خلق حیران مانده زان مکر نهفت) را به اشتباه ( خلق اندر کار او مانده شگفت ) خوانده اند .

1401/02/27 16:04
در سکوت

این بخش از مثنوی را "در سکوت" بشنوید:

پیوند به وبگاه بیرونی