گنجور

بخش ۱۲۶ - مخلص ماجرای عرب و جفت او

ماجرای مرد و زن را مَخلَصی
باز می‌جوید درون مُخلِصی
ماجرای مرد و زن افتاد نقل
آن مثال نفس خود می‌دان و عقل
این زن و مردی که نفسست و خرد
نیک بایستست بهر نیک و بد
وین دو بایسته درین خاکی‌سرا
روز و شب در جنگ و اندر ماجرا
زن همی‌خواهد حویج خانگاه
یعنی آب رو و نان و خوان و جاه
نفس همچون زن پی چاره‌گری
گاه خاکی گاه جوید سروری
عقل خود زین فکرها آگاه نیست
در دماغش جز غم الله نیست
گرچه سِرّ قصه این دانه‌ست و دام
صورت قصه شنو اکنون تمام
گر بیان معنوی کافی شدی
خلق عالم عاطل و باطل بدی
گر محبت فکرت و معنیستی
صورت روزه و نمازت نیستی
هدیه‌های دوستان با همدگر
نیست اندر دوستی الا صور
تا گواهی داده باشد هدیه‌ها
بر محبتهای مضمر در خفا
زانک احسانهای ظاهر شاهدند
بر محبتهای سر ای ارجمند
شاهدت گه راست باشد گه دروغ
مست گاهی از می و گاهی ز دوغ
دوغ خورده مستیی پیدا کند
های هوی و سرگرانیها کند
آن مرایی در صیام و در صلاست
تا گمان آید که او مست ولاست
حاصل افعال برونی دیگرست
تا نشان باشد بر آنچ مضمرست
یا رب این تمییز ده ما را بخواست
تا شناسیم آن نشان کژ ز راست
حس را تمییز دانی چون شود
آنک حس ینظر بنور الله بود
ور اثر نبود سبب هم مظهرست
همچو خویشی کز محبت مخبرست
نبود آنک نور حقش شد امام
مر اثر را یا سببها را غلام
یا محبت در درون شعله زند
زفت گردد وز اثر فارغ کند
حاجتش نبود پی اعلام مهر
چون محبت نور خود زد بر سپهر
هست تفصیلات تا گردد تمام
این سخن لیکن بجو تو والسلام
گرچه شد معنی درین صورت پدید
صورت از معنی غریبست و بعید
در دلالت همچو آبند و درخت
چون بماهیت روی دورند سخت
ترک ماهیات و خاصیات گو
شرح کن احوال آن دو ماه‌رو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماجرای مرد و زن را مَخلَصی
باز می‌جوید درون مُخلِصی
هوش مصنوعی: مرد و زن به دنبال راهی برای نجات و آزادسازی از مشکلات خود هستند و این نجات در درون خودشان نهفته است.
ماجرای مرد و زن افتاد نقل
آن مثال نفس خود می‌دان و عقل
هوش مصنوعی: داستانی در مورد یک مرد و زن به وجود آمده‌است که باید در مورد آن صحبت شود. در این موضوع، می‌توان به خود نفس و عقل اشاره کرد و هر کس می‌تواند برداشت خود را داشته باشد.
این زن و مردی که نفسست و خرد
نیک بایستست بهر نیک و بد
هوش مصنوعی: این زن و مردی که عقل و نفس خوبی دارند، باید در برابر خوبی‌ها و بدی‌ها رفتار مناسبی از خود نشان دهند.
وین دو بایسته درین خاکی‌سرا
روز و شب در جنگ و اندر ماجرا
هوش مصنوعی: در این دنیای خاکی، روز و شب همیشه در حال نبرد و تلاش هستیم.
زن همی‌خواهد حویج خانگاه
یعنی آب رو و نان و خوان و جاه
هوش مصنوعی: زن می‌خواهد که در خانه‌اش آب، نان، سفره و منزلتی داشته باشد.
نفس همچون زن پی چاره‌گری
گاه خاکی گاه جوید سروری
هوش مصنوعی: نفس انسان به مانند زنی است که در پی یافتن راه‌حلی می‌باشد؛ گاهی از خاک و دنیای مادی چیزی می‌جوید و گاهی به دنبال مقام و سروری بالاتر است.
عقل خود زین فکرها آگاه نیست
در دماغش جز غم الله نیست
هوش مصنوعی: عقل انسان از این افکار آگاه نیست و در دل او جز غم و اندوه خداوند چیزی وجود ندارد.
گرچه سِرّ قصه این دانه‌ست و دام
صورت قصه شنو اکنون تمام
هوش مصنوعی: اگرچه راز داستان همین دانه است، اما اکنون با دقت به صورت داستان گوش کن که تمام شده است.
گر بیان معنوی کافی شدی
خلق عالم عاطل و باطل بدی
هوش مصنوعی: اگر بیان معنوی به اندازه‌ی کافی روشن و واضح باشد، آنگاه مردم جهان بی‌فایده و بی‌هدف خواهند بود.
گر محبت فکرت و معنیستی
صورت روزه و نمازت نیستی
هوش مصنوعی: اگر محبت در دلت نباشد و به معنای واقعی ایمان نداشته باشی، در حقیقت، نماز و روزه‌ات بی‌محتوا خواهد بود.
هدیه‌های دوستان با همدگر
نیست اندر دوستی الا صور
هوش مصنوعی: هدایای دوستان در دوستی واقعی تنها به شکل ظاهری هستند و عمق و معنای واقعی را ندارند.
تا گواهی داده باشد هدیه‌ها
بر محبتهای مضمر در خفا
هوش مصنوعی: به منظور تأیید عشق‌های پنهانی، هدیه‌ها باید مطرح شوند.
زانک احسانهای ظاهر شاهدند
بر محبتهای سر ای ارجمند
هوش مصنوعی: زیرا کارهای نیک و کمک‌های نمایان، نشانه‌ای از عشق و محبت واقعی هستند، ای بزرگوار.
شاهدت گه راست باشد گه دروغ
مست گاهی از می و گاهی ز دوغ
هوش مصنوعی: نظرت گاهی درست و گاهی نادرست است. حالت مستی تو هم گاهی به نوشیدنی الکلی مربوط می‌شود و هم ممکن است به دوغ باشد.
دوغ خورده مستیی پیدا کند
های هوی و سرگرانیها کند
هوش مصنوعی: کسی که دچار خوشی و شادمانی شده، به شادی و سرگرمی مشغول می‌شود.
آن مرایی در صیام و در صلاست
تا گمان آید که او مست ولاست
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی می‌پردازد که در حالتی روحانی و معنوی به سر می‌برد. او در روزهای سپری شده و در حال عبادت، به گونه‌ای عمل می‌کند که دیگران ممکن است به اشتباه او را در حالت سرخوشی و مستی تصور کنند. این حالت او ناشی از ارتباط عمیقش با خداوند و تجربه‌های معنوی‌اش است.
حاصل افعال برونی دیگرست
تا نشان باشد بر آنچ مضمرست
هوش مصنوعی: عملکردهای بیرونی انسان، نشانه‌ای از آنچه در درون او نهفته است، به شمار می‌روند.
یا رب این تمییز ده ما را بخواست
تا شناسیم آن نشان کژ ز راست
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به ما در فهمیدن و تمییز دادن کمک کن تا بتوانیم نشانه‌های راست و نادرست را بشناسیم.
حس را تمییز دانی چون شود
آنک حس ینظر بنور الله بود
هوش مصنوعی: حس را تشخیص می‌دهی زمانی که آن حس با نور الهی روشن شود و روشنایی را ببیند.
ور اثر نبود سبب هم مظهرست
همچو خویشی کز محبت مخبرست
هوش مصنوعی: اگر اثری وجود نداشته باشد، سبب هم نمایان نمی‌شود، مانند دو خویش که از روی محبت یکدیگر را می‌شناسند.
نبود آنک نور حقش شد امام
مر اثر را یا سببها را غلام
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی کسی به نور الهی دست پیدا کند و به مقام امامت برسد، دیگر عوامل و اسباب دنیا هیچ تاثیری بر او ندارند و او به یک مقام بالا و معنوی رسیده است.
یا محبت در درون شعله زند
زفت گردد وز اثر فارغ کند
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که عشق می‌تواند مانند شعله‌ای در دل انسان شعله‌ور شود و او را از دنیا و مشکلاتش رها کند. محبت می‌تواند آرامشی عمیق و تزلزل‌ناپذیر به انسان بدهد و او را از هر گونه نگرانی آزاد کند.
حاجتش نبود پی اعلام مهر
چون محبت نور خود زد بر سپهر
هوش مصنوعی: نیازی به اعلام محبت نبود، زیرا عشق خودش مانند نوری در آسمان تابید.
هست تفصیلات تا گردد تمام
این سخن لیکن بجو تو والسلام
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که برای کامل شدن این سخن، جزئیات زیادی وجود دارد، اما بهتر است که تو به دنبال حقیقت بگردی و در نهایت به صلح و آرامش برسی.
گرچه شد معنی درین صورت پدید
صورت از معنی غریبست و بعید
هوش مصنوعی: اگرچه مفهوم در این شکل و ظاهر نمایان شده، اما خود این ظاهر از مفهوم دور و ناپیداست.
در دلالت همچو آبند و درخت
چون بماهیت روی دورند سخت
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی می‌گوید که در زمینه‌ی ارتباطات و معانی، مانند آب، باطراوت و زنده‌اند، اما در مقابل، درخت که نماد ثبات و ایستایی است، به ماهیتی دور و سخت اشاره دارد. در واقع، این بیت به تضاد بین تغییر و پایداری اشاره می‌کند.
ترک ماهیات و خاصیات گو
شرح کن احوال آن دو ماه‌رو
هوش مصنوعی: توصیف کن ویژگی‌ها و حالت‌های این دو ماه‌روی زیبا را، نه آنچه که به آن‌ها مربوط است یا به طبیعتشان تعلق دارد.

خوانش ها

بخش ۱۲۶ - مخلص ماجرای عرب و جفت او به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۲۶ - مخلص ماجرای عرب و جفت او به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/03/24 22:05

یا غیاث الا مثتغیثین. ای اساتید محترم حاشیه نویس لطفأ به فریاد فریادها برسید.

1399/08/29 17:10
طاهره

مولانا می‏خواهد داستان مرد عرب را دنبال کند اما باز به یادش می آید که وضع این زن و مرد، شباهت به رابطهْ نفس انسان با عقل کمال‌جوی او دارد.
در کلام مولانا به دوگونه عقل برمی‏خوریم:
الف) عقلی که بر هوای نفس چیره است و انسان را به وصال حق راه می‏نماید؛
ب) عقل حیله‌گر و حسابگر که در اکتساب منافع مادی او را یاری می‏کند.

1401/03/18 12:06
ماھسا مشتری

گر بیانِ معنوی ، کافی شدی

 

خَلقِ عالَم ، باطل و عاطل بُدی

اگر بیان معنوی کافی می شد . یعنی اگر ایمان مجرد و عرفان و اعتقاد تنها برای مومن شدن کفایت می کرد . مردم جهان عاطل و باطل می شدند . یعنی کسی در جهت عبادات و طاعات و اعمال حسنه نمی کوشید . ( شرح کبیر انقروی ، ج 3 ، ص 1002 ) زیرا این اعمال ، جهت انگیختن تلاش در آدمی است . [ ملا هادی سبزواری می گوید : هر معنی را صورتی و هر حقیقتی را رفیقی است و باید آدمی جامع همه اوضاع سیّه باشد و اِلّا انسان ناقص خواهد بود . ( شرح اسرار ، ص 72 ) . به هر حال هم صورت لازم است و هم معنا . ]

سایت دیدارجان

1402/03/03 16:06
پشه

درود بر آقایان با اسامی،

فرهاد،کاظمی 

لطفا تفاسیر خود را ادامه دهید،

برکتی خواهد بود در زندگی شما،با تفاسیر شما از دفتر اول تا اینجا آمدم،

ما را در این وسط راه و گمراهی رها نکنید،

ظلماتست،

بسیار آموختم از محضرشان در کنار حضرت مولانا،

قابل بدانید ،ضعیفان را

1402/11/23 08:01
محمدحسن صادق‌پور

این حویج خانقاه چیه؟ خوردنیه؟!

1403/07/14 01:10
مرتضی کبیری

چرا یکی نیست تفسیرکنه کاظمی جان کجایی

1403/11/18 05:02
محمد قینانی

حویج یعنی وسایل آشپزی و مایحتایج