بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان
اهل نار و خلد را بین هم دکان
در میانشان برزخ لایبغیان
اهل نار و اهل نور آمیخته
در میانشان کوه قاف انگیخته
همچو در کان خاک و زر کرد اختلاط
در میانشان صد بیابان و رباط
همچنانک عقد، دَر دُر و شبه
مختلط چون میهمان یکشبه
بحر را نیمیش شیرین چون شکر
طعم شیرین رنگ روشن چون قمر
نیم دیگر تلخ همچون زهر مار
طعم تلخ و رنگ مظلم همچو قار
هر دو بر هم میزنند از تحت و اوج
بر مثال آب دریا موج موج
صورت بر هم زدن از جسم تنگ
اختلاط جانها در صلح و جنگ
موجهای صلح بر هم میزند
کینهها از سینهها بر میکند
موجهای جنگ بر شکل دگر
مهرها را میکند زیر و زبر
مهر تلخان را به شیرین میکشد
زانک اصل مهرها باشد رشد
قهر شیرین را به تلخی میبرد
تلخ با شیرین کجا اندر خورد
تلخ و شیرین زین نظر ناید پدید
از دریچهٔ عاقبت دانند دید
چشم آخربین تواند دید راست
چشم آخُربین غرورست و خطاست
ای بسا شیرین که چون شکر بود
لیک زهر اندر شکر مضمر بود
آنک زیرک تر، به بو بشناسدش
و آن دگر چون بر لب و دندان زدش
پس لبش ردش کند پیش از گلو
گرچه نعره میزند شیطان کلوا
و آن دگر را در گلو پیدا کند
و آن دگر را در بدن رسوا کند
وان دگر را در حدث سوزش دهد
ذوق آن زخم جگردوزش دهد
وان دگر را بعد ایام و شهور
وان دگر را بعد مرگ از قعر گور
ور دهندش مهلت اندر قعر گور
لابد آن پیدا شود یوم النشور
هر نبات و شکری را در جهان
مهلتی پیداست از دور زمان
سالها باید که اندر آفتاب
لعل یابد رنگ و رخشانی و تاب
باز تره در دو ماه اندر رسد
باز تا سالی گل احمر رسد
بهر این فرمود حق عز و جل
سورة الانعام در ذکر اجل
این شنیدی مو بمویت گوش باد
آب حیوانست خوردی نوش باد
آب حیوان خوان مخوان این را سخن
روح نو بین در تن حرف کهن
نکتهٔ دیگر تو بشنو ای رفیق
همچو جان او سخت پیدا و دقیق
در مقامی هست هم این زهر مار
از تصاریف خدایی خوشگوار
در مقامی زهر و در جایی دوا
در مقامی کفر و در جایی روا
گرچه آنجا او گزند جان بود
چون بدینجا در رسد درمان بود
آب در غوره ترش باشد ولیک
چون به انگوری رسد شیرین و نیک
باز در خم او شود تلخ و حرام
در مقام سرکگی نعم الادام
بخش ۱۲۳ - حقیر و بیخصم دیدن دیدههای حس صالح و ناقهٔ صالح علیهالسلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا: ناقهٔ صالح بصورت بد شتربخش ۱۲۵ - در معنی آنک آنچ ولی کند مرید را نشاید گستاخی کردن و همان فعل کردن کی حلوا طبیب را زیان ندارد اما بیماران را زیان دارد و سرما و برف انگور را زیان ندارد اما غوره را زیان دارد کی در راهست کی لیغفرلک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر: گر ولی زهری خورد نوشی شود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اهل نار و خلد را بین هم دکان
در میانشان برزخ لایبغیان
هوش مصنوعی: مردم جهنم و بهشت را در حالتی میبینی که میان آنها حائلی وجود دارد که مانع از دستیابی آنان به یکدیگر میشود.
اهل نار و اهل نور آمیخته
در میانشان کوه قاف انگیخته
هوش مصنوعی: دستههای مختلفی از مردم، شامل افراد نیکوکار و بدکار، در کنار یکدیگر زندگی میکنند و در این میان، سختیها و موانع همچون کوهی بزرگ به چشم میخورند.
همچو در کان خاک و زر کرد اختلاط
در میانشان صد بیابان و رباط
هوش مصنوعی: در دل زمین، خاک و طلا به هم آمیختهاند و میان آنها صدها بیابان و مکان برای اقامت وجود دارد.
همچنانک عقد، دَر دُر و شبه
مختلط چون میهمان یکشبه
هوش مصنوعی: همانطور که عقد و پیمان میان مردم گاه به شکل مختلط و غیرمعمول درمیآید، زندگی و روابط هم میتواند گاهی موقتی و گذرا باشند، مانند میهمانی که فقط یک شب در خانهای توقف میکند.
بحر را نیمیش شیرین چون شکر
طعم شیرین رنگ روشن چون قمر
هوش مصنوعی: نصف دریا مانند شکر تلخی را ندارد و طعم شیرینش باعث روشنی رنگش همچون ماه میشود.
نیم دیگر تلخ همچون زهر مار
طعم تلخ و رنگ مظلم همچو قار
هوش مصنوعی: نیمهی دیگر مثل زهر مار تلخ و با طعمی تلخ است و رنگش هم تیره و شبیه قارچ میباشد.
هر دو بر هم میزنند از تحت و اوج
بر مثال آب دریا موج موج
هوش مصنوعی: هر دو با هم به هم میزنند، مثل امواج دریا که از پایین و بالا به هم برخورد میکنند.
صورت بر هم زدن از جسم تنگ
اختلاط جانها در صلح و جنگ
هوش مصنوعی: از هم گسیختن ظاهری از بدن، در شرایطی که جانها در صلح و جنگ با هم آمیختهاند.
موجهای صلح بر هم میزند
کینهها از سینهها بر میکند
هوش مصنوعی: موجهای صلح باعث میشود که کینهها کنار بروند و از دلها بیرون بیفتند.
موجهای جنگ بر شکل دگر
مهرها را میکند زیر و زبر
هوش مصنوعی: موجهای جنگ بر چهرهی مهر و محبت اثر میگذارد و آن را تغییر میدهد و بر هم میریزد.
مهر تلخان را به شیرین میکشد
زانک اصل مهرها باشد رشد
هوش مصنوعی: محبت تلخ را به شیرینی تبدیل میکند، زیرا اصل محبتها رشد و باروری است.
قهر شیرین را به تلخی میبرد
تلخ با شیرین کجا اندر خورد
هوش مصنوعی: با رفتن عشق شیرین به جدایی، تلخی روزگار هیچگاه با شیرینی عشق قابل مقایسه نیست.
تلخ و شیرین زین نظر ناید پدید
از دریچهٔ عاقبت دانند دید
هوش مصنوعی: نمیتوان از نگاه حال، تلخی و شیرینی زندگی را به خوبی درک کرد؛ فقط با نگاهی به آینده و نتیجه کارها میتوان به حقیقت آنها پی برد.
چشم آخربین تواند دید راست
چشم آخُربین غرورست و خطاست
هوش مصنوعی: چشم آخرین بین میتواند حقیقت را ببیند، اما چشمی که فقط به ظواهر توجه دارد، به غرور و اشتباه دچار میشود.
ای بسا شیرین که چون شکر بود
لیک زهر اندر شکر مضمر بود
هوش مصنوعی: خیلی از چیزها به ظاهر شیرین و خوشمزهاند، اما در زیر ظاهر زیبا ممکن است خطر و سمّی نهفته باشد.
آنک زیرک تر، به بو بشناسدش
و آن دگر چون بر لب و دندان زدش
هوش مصنوعی: او به خوبی میتواند با بوی او را شناسایی کند، در حالی که دیگری فقط وقتی به لب و دندانش برخورد کرد، میتواند او را بشناسد.
پس لبش ردش کند پیش از گلو
گرچه نعره میزند شیطان کلوا
هوش مصنوعی: پس لبش را قبل از اینکه صدا از گلویش خارج شود، برساند؛ هرچند شیطان به فریاد سر میدهد که بخورید.
و آن دگر را در گلو پیدا کند
و آن دگر را در بدن رسوا کند
هوش مصنوعی: این نفر را در گلو شناسایی کند و آن فرد دیگر را در بدن آبروریزی کند.
وان دگر را در حدث سوزش دهد
ذوق آن زخم جگردوزش دهد
هوش مصنوعی: یکی دیگر را با درد و سوزش احساس میکند، زیرا احساس زخم بر دلش تاثیر میگذارد.
وان دگر را بعد ایام و شهور
وان دگر را بعد مرگ از قعر گور
هوش مصنوعی: از یک سو، پس از مدتها و گذشتن از روزها و ماهها، و از سوی دیگر، بعد از مرگ از عمق زمین.
ور دهندش مهلت اندر قعر گور
لابد آن پیدا شود یوم النشور
هوش مصنوعی: اگر به او مهلت دهند تا در عمق قبر بماند، به ناچار در روز قیامت آشکار خواهد شد.
هر نبات و شکری را در جهان
مهلتی پیداست از دور زمان
هوش مصنوعی: هر گیاه و شیرینی در این دنیا فرصتی برای بروز و شکوفا شدن دارد که از گذر زمان برخوردار است.
سالها باید که اندر آفتاب
لعل یابد رنگ و رخشانی و تاب
هوش مصنوعی: سالها طول میکشد تا در نور خورشید، رنگ و درخشندگی و جلا پیدا کند.
باز تره در دو ماه اندر رسد
باز تا سالی گل احمر رسد
هوش مصنوعی: در دو ماه آینده، باز هم پرندهای به سمت ما خواهد آمد و پس از یک سال، گل قرمزی خواهد شکفت.
بهر این فرمود حق عز و جل
سورة الانعام در ذکر اجل
هوش مصنوعی: برای اینکه خداوند عظیم و جلیل در سوره انعام به بیان موضوع مرگ و سرنوشت انسانها پرداخته است.
این شنیدی مو بمویت گوش باد
آب حیوانست خوردی نوش باد
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به زیبایی و لطافت موها اشاره دارد و به نظر میرسد که نمادی از زندگی و آزادی است. باد به موها میوزد و این احساس را به وجود میآورد که مانند یک نوشیدنی تازه و زنده، زندگی جاری است. در واقع، باید از زیباییها و لحظات زندگی لذت برد و آنها را تجربه کرد.
آب حیوان خوان مخوان این را سخن
روح نو بین در تن حرف کهن
هوش مصنوعی: آب حیات را از سفرهای به نام "خوان" نخواه، بلکه به این نکته توجه کن که روح جدیدی در وجود انسان وجود دارد که در کلامی قدیمی نهفته است.
نکتهٔ دیگر تو بشنو ای رفیق
همچو جان او سخت پیدا و دقیق
هوش مصنوعی: دوست عزیز، نکتهای که باید به آن توجه کنی این است که مانند جان انسان، موضوعی که در حال بحث است، به طور واضح و جزئی قابل مشاهده است.
در مقامی هست هم این زهر مار
از تصاریف خدایی خوشگوار
هوش مصنوعی: در موقعیتی وجود دارد که این زهر مار، به لطف وعطای الهی، خوشبو و دلپذیر خواهد بود.
در مقامی زهر و در جایی دوا
در مقامی کفر و در جایی روا
هوش مصنوعی: در یک موقعیت، چیزی میتواند مضر باشد و در موقعیتی دیگر همین چیز میتواند مفید واقع شود. همچنین در یک جا ممکن است چیزی نادرست به نظر برسد، اما در جایی دیگر همان چیز قابل قبول و مشروع است.
گرچه آنجا او گزند جان بود
چون بدینجا در رسد درمان بود
هوش مصنوعی: هرچند در آنجا خطراتی وجود دارد که جان را تهدید میکند، اما زمانی که به اینجا میرسد، درمان و نجاتی فراهم میشود.
آب در غوره ترش باشد ولیک
چون به انگوری رسد شیرین و نیک
هوش مصنوعی: آب درون غوره تلخ است، اما وقتی که به انگور تبدیل میشود، شیرین و خوشمزه میشود.
باز در خم او شود تلخ و حرام
در مقام سرکگی نعم الادام
هوش مصنوعی: در این بیت میتوان گفت که وقتی انسان به حالت خم و مستی میرسد، برخی از لذتهای زندگی برای او تلخ و ناپسند میشود، و این حالت به او اجازه نمیدهد تا از نعمات واقعی زندگی بهرهمند شود. در واقع، غرق شدن در حالتی از شور و مستی ممکن است او را از لذتهای واقعی محروم کند.
خوانش ها
بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/10/30 15:12
احمدرضا نصرالهی
درود.
در تفسیر این آیه همین بس که :
اهل نار و اهل نور آمیخته * در میانشان کوه قاف انگیخته
و چه زیبا گفته مولانا درتفسیر این آیه با زبان تمثیل.
در محلی که دو دریای آب شور و شیرین با هم برخورد میکند دیواره ای سخت تشکیل میشود که اجازه اختلاط دو دریا را نمیدهد. شاهد عینی این ماجرا هم محلی نزدیکی شهر اسکاگن ،شمالی ترین شهر دانمارک جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی به هم برخورد می کند است.
1393/09/08 17:12
رضا
چشم آخربین تواند دید راست چشم اول بین غرورست و خطاست
1393/11/02 20:02
صادق محمودی
چشم اخربین تواند راست دید
چشم آخوربین غرورست و خطاست
1393/12/20 02:02
طعم تلخ و رنگ مظلم همچو قار....قار یعنی قیر
1395/11/17 21:02
آرش تبرستانی
ای بسا شیرین که چون شکر بود لیک زهر اندر شکر مضمر بود چه بسیار چیزهایی که در ظاهر نیک و لذت بخش به نظر می آیند ولی داخل آن سم نهفته است