گنجور

بخش ۱۱۶ - نصیحت کردن مرد مر زن را کی در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن در فقر و فقیران به خیال و گمان بی‌نوایی خویشتن

گفت ای زن تو زنی یا بوالحزن
فقر فخر آمد مرا بر سر مزن
مال و زر سر را بود همچون کلاه
کل بود او کز کله سازد پناه
آنک زلف جعد و رعنا باشدش
چون کلاهش رفت خوشتر آیدش
مرد حق باشد بمانند بصر
پس برهنه به که پوشیده نظر
وقت عرضه کردن آن برده‌فروش
بر کند از بنده جامهٔ عیب‌پوش
ور بود عیبی برهنه‌ش کی کند
بل بجامه خدعه‌ای با وی کند
گوید این شرمنده است از نیک و بد
از برهنه کردن، او از تو رمد
خواجه در عیبست غرقه تا به گوش
خواجه را مالست و مالش عیب‌پوش
کز طمع عیبش نبیند طامعی
گشت دلها را طمعها جامعی
ور گدا گوید سخن چون زر کان
ره نیابد کالهٔ او در دکان
کار درویشی ورای فهم تست
سوی درویشی بمنگر سست سست
زانک درویشان ورای ملک و مال
روزیی دارند ژرف از ذوالجلال
حق تعالی عادلست و عادلان
کی کنند استم‌گری بر بی‌دلان
آن یکی را نعمت و کالا دهند
وین دگر را بر سر آتش نهند
آتشش سوزا که دارد این گمان
بر خدا و خالق هر دو جهان
فقر فخری از گزافست و مجاز؟
نه هزاران عز پنهانست و ناز
از غضب بر من لقبها راندی
یارگیر و مارگیرم خواندی
گر بگیرم برکنم دندان مار
تاش از سر کوفتن نبود ضرار
زانک آن دندان عدو جان اوست
من عدو را می‌کنم زین علم دوست
از طمع هرگز نخوانم من فسون
این طمع را کرده‌ام من سرنگون
حاش لله طمع من از خلق نیست
از قناعت در دل من عالمیست
بر سر امرودبن بینی چنان
زان فرودآ تا نماند آن گمان
چون که بر گردی تو سرگشته شوی
خانه را گردنده بینی و آن توی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت ای زن تو زنی یا بوالحزن
فقر فخر آمد مرا بر سر مزن
هوش مصنوعی: گفت ای زن، تو چه می‌کنی؟ آیا به خاطر فقر خود را حقیر می‌پنداری؟ من به خاطر فقر شرمنده نیستم و نباید به جان من بیفتی.
مال و زر سر را بود همچون کلاه
کل بود او کز کله سازد پناه
هوش مصنوعی: ثروت و دارایی مانند کلاهی هستند که بر سر آدمی قرار دارد؛ این ثروت تنها یک پوشش و پناهگاهی موقتی است که انسان از آن بهره‌مند می‌شود.
آنک زلف جعد و رعنا باشدش
چون کلاهش رفت خوشتر آیدش
هوش مصنوعی: زلف‌های پرپیچ و تاب و زیبا همچون کلاهی که بر سرش می‌نشیند، زیباتر به نظر می‌رسند.
مرد حق باشد بمانند بصر
پس برهنه به که پوشیده نظر
هوش مصنوعی: مرد واقعی همانند چراغی است که نورش آشکار و روشن است، پس بهتر است که فردی بی‌پرده و بی‌ریا باشد تا کسی که در زیر روپوش پنهان مانده است.
وقت عرضه کردن آن برده‌فروش
بر کند از بنده جامهٔ عیب‌پوش
هوش مصنوعی: وقتی که برده‌فروش برده را به نمایش می‌گذارد، پوشش عیب‌های او را برمی‌دارد.
ور بود عیبی برهنه‌ش کی کند
بل بجامه خدعه‌ای با وی کند
هوش مصنوعی: اگر عیبی وجود داشته باشد، آیا کسی می‌تواند آن را پوشش دهد؟ درست مانند اینکه کسی با لباس، فریبی در حق او ایجاد کند.
گوید این شرمنده است از نیک و بد
از برهنه کردن، او از تو رمد
هوش مصنوعی: این فرد به خاطر کارهای خوب و بدش شرمنده است و از اینکه تو او را به وضعیتی نامناسب و برهنه کرده‌ای، احساس ناراحتی می‌کند.
خواجه در عیبست غرقه تا به گوش
خواجه را مالست و مالش عیب‌پوش
هوش مصنوعی: می‌گوید که شخصی در عیب و نقص‌های خود غرق شده است، اما چون دارای مال و ثروت است، آن عیوبش پنهان می‌مانند و کمتر به چشم می‌آیند.
کز طمع عیبش نبیند طامعی
گشت دلها را طمعها جامعی
هوش مصنوعی: آنگاه که فردی با طمع و خواهش، عیب‌ها و نقص‌های دیگران را نمی‌بیند، در دل‌ها اثر می‌گذارد و باعث می‌شود که این تمایلات و آرزوها به یکدیگر نزدیک شوند.
ور گدا گوید سخن چون زر کان
ره نیابد کالهٔ او در دکان
هوش مصنوعی: اگر فقیر کلامی چون طلا بر زبان بیاورد، اما نتواند به خواسته‌اش دست یابد، کلام او در دکان بی‌ارزش خواهد بود.
کار درویشی ورای فهم تست
سوی درویشی بمنگر سست سست
هوش مصنوعی: کار درویشی فراتر از درک توست، به درویشی بنگر و با احتیاط حرکت کن.
زانک درویشان ورای ملک و مال
روزیی دارند ژرف از ذوالجلال
هوش مصنوعی: از آنجا که درویشان از دنیای مادی و مال و اموال فاصله گرفته‌اند، روزی عمیق و باارزشی از جانب خداوند دارند.
حق تعالی عادلست و عادلان
کی کنند استم‌گری بر بی‌دلان
هوش مصنوعی: خداوند به عدالت معروف است و عدالت‌خواهان چگونه می‌توانند بر بی‌دلان ظلم کنند؟
آن یکی را نعمت و کالا دهند
وین دگر را بر سر آتش نهند
هوش مصنوعی: یکی را نعمت و ثروت می‌دهند، در حالی که دیگری را در شرایط سخت و دشواری قرار می‌دهند.
آتشش سوزا که دارد این گمان
بر خدا و خالق هر دو جهان
هوش مصنوعی: آتشی که در دل اوست، چنان سوزان و جان‌سوز است که به نوعی به خدا و خالق دو جهان اشاره دارد.
فقر فخری از گزافست و مجاز؟
نه هزاران عز پنهانست و ناز
هوش مصنوعی: فقر به هیچ وجه نباید به عنوان یک افتخار مطرح شود؛ زیرا در واقع، در پشت آن هزاران افتخار و زیبایی نهفته است که قابل دیده شدن نیستند.
از غضب بر من لقبها راندی
یارگیر و مارگیرم خواندی
هوش مصنوعی: عزیزم، از روی خشم و کینه به من نام‌هایی نسبت دادی که شکوه و زیبایی ندارد، مانند لقب‌هایی که به شکارچی یا دام‌گذار می‌دهند.
گر بگیرم برکنم دندان مار
تاش از سر کوفتن نبود ضرار
هوش مصنوعی: اگر من دندان مار را بگیرم و جدا کنم، دیگر ضربه‌ای از او نمی‌خورم و آسیبی نخواهد رسید.
زانک آن دندان عدو جان اوست
من عدو را می‌کنم زین علم دوست
هوش مصنوعی: چون دندان دشمن برای او خطرناک است، من با این علم، دشمن را از خود دور می‌کنم.
از طمع هرگز نخوانم من فسون
این طمع را کرده‌ام من سرنگون
هوش مصنوعی: من هرگز به خاطر طمع خود را فریب نخواهم داد، زیرا این طمع باعث سقوط من شده است.
حاش لله طمع من از خلق نیست
از قناعت در دل من عالمیست
هوش مصنوعی: من هیچ امیدی به مردم ندارم و در دل من، به اندازه‌ای که قناعت دارم، یک دنیای بزرگ وجود دارد.
بر سر امرودبن بینی چنان
زان فرودآ تا نماند آن گمان
هوش مصنوعی: اگر به درخت امرود نزدیک شوی، به گونه‌ای پایین بیا تا هیچ تردیدی باقی نماند.
چون که بر گردی تو سرگشته شوی
خانه را گردنده بینی و آن توی
هوش مصنوعی: وقتی به دور خود بچرخی، احساس سرگشتگی می‌کنی و خانه را در حال چرخش می‌بینی اما در واقع آن خانه همان تو هستی.

خوانش ها

بخش ۱۱۶ - نصیحت کردن مرد مر زن را کی در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن در فقر و فقیران به خیال و گمان بی‌نوایی خویشتن به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/08/01 23:11
امین کیخا

لغت پهلوی برای مردد گمانگر بوده است .

1393/02/17 12:05
امیر

در بیت شانزدهم :
فقر فخری نز ( از اشتباه است ) گزاف است و مجاز..
به معنای فقر فخری نه از گزاف است..
که با نوشتن کلمه از معنا بطور کل عوض خواهد شد..
لطفا تصحیح بفرمایید..

1394/01/22 18:03

همانطور که آقا امیر پیش از من گفته است، لطفا بیت شانزدهم را هر چه سریعتر اصلاح کنید. معنای بیت کاملا برعکس شده. «الفقر فخری» بخشی از حدیث نبوی است و پیامبر در آن حدیث فرمود که درویشی افتخار من است و این آن چیزی است که من نسبت به دیگر پیامبران است بدان مفتخرم.
«فقر فخری از گزاف است»، یعنی پیامبر گزافه گویی کرده است و این کلام مولانا نمی تواند باشد.

1394/01/22 18:03

پیوشت حاشیه پیشین:
مصراع دوم بیت شانزدهم هم نادرست است. بیت درست به این صورت است:
فقر فخری نز گزاف است و مجاز
صدهزاران عز پنهان است و ناز
مرجع:
پیوند به وبگاه بیرونی

با توجه به اظهار نظر دو تن از دوستان بر نادرستی بیت
فقز فخری از گزافست و مجاز
نه هزاران عز پنهان است و ناز
به گمان بنده این بیت صحیح است. در اینجا گزاف به معنی زیاد بودن و فراوانی است که با ابیات پیشین همخوانی دارد. مولانا می فرمایند که کلمه فقر در اینجا به معنی مجازی کلمه است و در مقام حقیقت به معنی دارایی مفرط و گزاف است. مصرع دوم هم در همین مضمون باید 9000 خوانده شود که عددی مقدس و استعاره ای برای بی پایان است.

1396/10/06 16:01
حسین

بیت اول یک پرسش است:

فقر فخری از گزافست و مجاز?
نه ,هزاران عز پنهانست و ناز!

1398/08/12 03:11
امیر سعدا

در مورد بیت شانزده که دوستان نظراتی فرمودند عرض کنم که برای درک این بیت که کاملا هم درست نوشته شده باید به بیت قبل از آن توجه کنید که میفرماید شخصی که در آتش میسوزه گمان میکنه که فقر و فخری از گزاف و مجاز است نه اینکه هزران عز پنهان و ناز دارد

1399/07/01 01:10
بهمن

بیت 16 درس نوشته شده فق باید بصورت سوالی و تعجبی خوانده شود(!؟) آخر بیت علامت تعجب و سوال بیاید