گنجور

بخش ۱۱۴ - صبر فرمودن اعرابی زن خود را و فضیلت صبر و فقر بیان کردن با زن

شوی گفتش چند جویی دخل و کشت
خود چه ماند از عمر افزون‌تر گذشت
عاقل اندر بیش و نقصان ننگرد
زانک هر دو همچو سیلی بگذرد
خواه صاف و خواه سیل تیره‌رو
چون نمی‌پاید دمی از وی مگو
اندرین عالم هزاران جانور
می‌زید خوش‌عیش بی زیر و زبر
شکر می‌گوید خدا را فاخته
بر درخت و برگ شب نا ساخته
حمد می‌گوید خدا را عندلیب
کاعتماد رزق بر تست ای مجیب
باز دست شاه را کرده نوید
از همه مردار ببریده امید
همچنین از پشه‌گیری تا به پیل
شد عیال الله و حق نعم المعیل
این همه غمها که اندر سینه‌هاست
از بخار و گردِ باد و بود ماست
این غمان بیخ‌کن چون داس ماست
این چنین شد و آنچنان وسواس ماست
دان که هر رنجی ز مردن پاره‌ایست
جزو مرگ از خود بران گر چاره‌ایست
چون ز جزو مرگ نتوانی گریخت
دان که کلش بر سرت خواهند ریخت
جزو مرگ ار گشت شیرین مر ترا
دان که شیرین می‌کند کل را خدا
دردها از مرگ می‌آید رسول
از رسولش رو مگردان ای فضول
هر که شیرین می‌زید او تلخ مرد
هر که او تن را پرستد جان نبرد
گوسفندان را ز صحرا می‌کشند
آنک فربه‌تر مر آن را می‌کشند
شب گذشت و صبح آمد ای تمر
چند گیری این فسانهٔ زر ز سر
تو جوان بودی و قانع‌تر بدی
زر طلب گشتی، خود اول زر بدی
رز بدی پر میوه چون کاسد شدی؟
وقت میوه پختنت فاسد شدی
میوه‌ات باید که شیرین‌تر شود
چون رسن تابان، نه واپس‌تر رود
جفت مایی جفت باید هم‌صفت
تا برآید کارها با مصلحت
جفت باید بر مثال همدگر
در دو جفت کفش و موزه در نگر
گر یکی کفش از دو تنگ آید به پا
هر دو جفتش کار ناید مر ترا
جفت در یک خرد وان دیگر بزرگ
جفت شیر بیشه دیدی هیچ گرگ
راست ناید بر شتر جفت جوال
آن یکی خالی و این پر مال مال
من روم سوی قناعت دل‌قوی
تو چرا سوی شناعت می‌روی
مرد قانع از سر اخلاص و سوز
زین نسق می‌گفت با زن تا بروز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شوی گفتش چند جویی دخل و کشت
خود چه ماند از عمر افزون‌تر گذشت
هوش مصنوعی: او از او می‌پرسد که چقدر برای به دست آوردن مال و منال تلاش کرده‌ای و اکنون از عمرت چه چیزی باقی مانده است؟ زمان زیادی از زندگی‌ات گذشته و آیا از آن بهره‌ای برده‌ای؟
عاقل اندر بیش و نقصان ننگرد
زانک هر دو همچو سیلی بگذرد
هوش مصنوعی: عاقل به کم و زیاد زندگی توجه نمی‌کند، زیرا هر دو مانند سیلی هستند که از کنار او می‌گذرد و بر او تأثیری ندارد.
خواه صاف و خواه سیل تیره‌رو
چون نمی‌پاید دمی از وی مگو
هوش مصنوعی: چه به آرامی و چه به طوفان تیره، چون لحظه‌ای از او باقی نمی‌ماند، از آن سخن مگو.
اندرین عالم هزاران جانور
می‌زید خوش‌عیش بی زیر و زبر
هوش مصنوعی: در این دنیا هزاران موجود زنده وجود دارند که با خوشی و آرامش زندگی می‌کنند، بدون اینکه دچار پیچیدگی یا مشکلاتی شوند.
شکر می‌گوید خدا را فاخته
بر درخت و برگ شب نا ساخته
هوش مصنوعی: فاخته بر روی درخت شکرگزاری می‌کند و خدا را سپاس می‌گوید، در حالی که شب هنوز آماده نشده است.
حمد می‌گوید خدا را عندلیب
کاعتماد رزق بر تست ای مجیب
هوش مصنوعی: بلبل به ستایش خداوند می‌پردازد و می‌گوید که ای پاسخ‌دهنده، من به تو اعتماد دارم که روزی‌ام بر عهده‌ی توست.
باز دست شاه را کرده نوید
از همه مردار ببریده امید
هوش مصنوعی: شاه دوباره دستش را به سوی امیدها دراز کرده و از همه چیزهای مرده و ناامیدکننده فاصله گرفته است.
همچنین از پشه‌گیری تا به پیل
شد عیال الله و حق نعم المعیل
هوش مصنوعی: از یک پشه کوچک تا یک فیل بزرگ، همه مخلوقات زیر نظر خداوند هستند و او بهترین سرپرست و تامین‌کننده است.
این همه غمها که اندر سینه‌هاست
از بخار و گردِ باد و بود ماست
هوش مصنوعی: غم‌هایی که در دل‌ها جمع شده‌اند، ناشی از فشارها و آلودگی‌های زندگی ماست.
این غمان بیخ‌کن چون داس ماست
این چنین شد و آنچنان وسواس ماست
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که ما را آزار می‌دهد، مانند داسی است که ریشه‌های دل‌های ما را قطع می‌کند. این وضعیت به شکلی به وجود آمده که ما را به وسواس و نگرانی کشانده است.
دان که هر رنجی ز مردن پاره‌ایست
جزو مرگ از خود بران گر چاره‌ایست
هوش مصنوعی: بدان که هر زحمتی که از مرگ ناشی می‌شود، تنها بخشی از خود مرگ است. اگر راه حلی برای آن وجود دارد، باید خود را از آن رنج رها کنی.
چون ز جزو مرگ نتوانی گریخت
دان که کلش بر سرت خواهند ریخت
هوش مصنوعی: وقتی که نمی‌توانی از قسمت‌های مرگ فرار کنی، بدان که تمام آن مرگ بر سرت آوار خواهد شد.
جزو مرگ ار گشت شیرین مر ترا
دان که شیرین می‌کند کل را خدا
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است مرگ شیرین به نظر برسد، بدان که خداوند همه را به زیبایی و محبت می‌آراید.
دردها از مرگ می‌آید رسول
از رسولش رو مگردان ای فضول
هوش مصنوعی: دردها ناشی از مرگ هستند، بنابراین ای فضول، روی خود را از پیامبر برنگردان.
هر که شیرین می‌زید او تلخ مرد
هر که او تن را پرستد جان نبرد
هوش مصنوعی: هر کسی که به لذت‌های زودگذر دنیا چسبیده، در حقیقت با تلخی زندگی مواجه است. آن کسی که فقط به جسم و ظواهر توجه دارد، به واقع به عمق و ارزش‌های معنوی زندگی دست نمی‌یابد.
گوسفندان را ز صحرا می‌کشند
آنک فربه‌تر مر آن را می‌کشند
هوش مصنوعی: گوسفندان را از دشت می‌برند و آن‌هایی که چاق‌تر هستند، بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند.
شب گذشت و صبح آمد ای تمر
چند گیری این فسانهٔ زر ز سر
هوش مصنوعی: شب به پایان رسید و صبح فرا رسید. ای تمر، چرا به این داستان طلایی ادامه می‌دهی؟
تو جوان بودی و قانع‌تر بدی
زر طلب گشتی، خود اول زر بدی
هوش مصنوعی: شما در جوانی ساده‌دل و راضی بودید، اما حالا که به طلا و ثروت علاقه‌مند شده‌اید، فراموش کرده‌اید که خودتان زمانی پر از آرامش و رضایت بودید.
رز بدی پر میوه چون کاسد شدی؟
وقت میوه پختنت فاسد شدی
هوش مصنوعی: چرا وقتی که میوه‌ات رسیده و باید شیرین و خوشمزه باشد، خراب و بی‌مزه شده‌ای؟ زمان برداشت میوه، تو فاسد شده‌ای.
میوه‌ات باید که شیرین‌تر شود
چون رسن تابان، نه واپس‌تر رود
هوش مصنوعی: میوه‌ات باید شیرین‌تر شود، مانند رشته‌ای درخشان، و نباید به عقب برگردد.
جفت مایی جفت باید هم‌صفت
تا برآید کارها با مصلحت
هوش مصنوعی: برای اینکه امور به خوبی پیش برود، لازم است که هماهنگی و هم‌سویی میان هم‌تایان وجود داشته باشد.
جفت باید بر مثال همدگر
در دو جفت کفش و موزه در نگر
هوش مصنوعی: انسان‌ها باید در ویژگی‌ها و رفتارهای خود شبیه به یکدیگر باشند، مانند دو جفت کفش که باید به یکدیگر تناسب داشته باشند.
گر یکی کفش از دو تنگ آید به پا
هر دو جفتش کار ناید مر ترا
هوش مصنوعی: اگر کسی یک کفش را از دو تنگ پا کند، هیچ‌کدام از آن‌ها برای او کارایی نخواهد داشت.
جفت در یک خرد وان دیگر بزرگ
جفت شیر بیشه دیدی هیچ گرگ
هوش مصنوعی: در اینجا به تضاد بین دو نوع موجود اشاره شده است. یک زوج با یکدیگر و نسبت به دیگری بزرگ‌تر و قوی‌تر از آنهاست. همچنین، اشاره به دیدن شیر در جنگل و نبود گرگ وجود دارد که نشان‌دهنده تسلط و برتری شیر بر محیط خود است.
راست ناید بر شتر جفت جوال
آن یکی خالی و این پر مال مال
هوش مصنوعی: اگر یک طرف بار شتر پر باشد و طرف دیگر خالی، هیچ‌گاه نمی‌توان به تعادل رسید.
من روم سوی قناعت دل‌قوی
تو چرا سوی شناعت می‌روی
هوش مصنوعی: من به سمت قناعت و رضایت تو می‌روم، پس چرا تو به سمت نافرمانی و آلودگی می‌روی؟
مرد قانع از سر اخلاص و سوز
زین نسق می‌گفت با زن تا بروز
هوش مصنوعی: مردی که قانع و راضی بود، به خاطر دلگرمی و عشقش، با همسرش از روی سادگی و بی‌پرده‌گویی در مورد زندگی‌شان صحبت می‌کرد.

خوانش ها

بخش ۱۱۴ - صبر فرمودن اعرابی زن خود را و فضیلت صبر و فقر بیان کردن با زن به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/08/01 20:11
امین کیخا

یال معنی عیال می دهد و فارسی است .

1397/05/03 18:08
غلامرضا گوهری

با سلام
در مورد مصرع شب گذشت و صبح امد ای تمر
تمر را به معنی تیمور گرفته اند در حالی که یکی از معانی تمر به معنی اب مروارید است که انسان را دچار نقص بینایی می کند یعنی کور و کم بینا
بنابراین معنی مصرع چنین است شب تمام شد و صبح امده اما تو بدلیل نقص بینایی روز را درک نکردی و درتاریکی قرار داری

1402/06/02 18:09
فردین کرمی فر

سلام چرا دوستان هرچی رو به اخر کتاب میریم کمرنگ تر میشید 😂

الان من چکار کنم 😭

واقعا اساتید گرامی حاشیه گذاری رو رها نکنین 

انگار با کاروان  تا وسط راه اومدم الان فقط خودم تنها موندم کسی نیس دیگه 🖐️🖐️🤌😭😂😂😂

م

1403/07/08 16:10
مرتضی کبیری

از آقای مهدی کاظمی خواهش میکنم به تفسیر زیبای خود ادامه دهید.من خیلی علاقه دارم به خواندن این کتاب اما بدون تفسیر شما چیز زیادی از اون نمی‌فهمم.

1404/06/20 15:09
تورج رامان

زنده‌یاد علی حاتمی و محمدرضا لطفی از بیت "گوسفندان را ز صحرا می‌کِشند، آنک فربه‌تر مر او را می‌کُشند" در فیلم 'حاجی واشنگتن' در سکانس عید قربان و قربانی گوسفندان استفاده می‌کنند. احتمالا با صدای بیژن کامکار. کل اون چند سکانس و دیالوگ‌ها از شاهکارهای علی حاتمی در دیالوگهای شعرگونه و روایی هست.