گنجور

بخش ۱۱۳ - در بیان آنک نادر افتد کی مریدی در مدعی مزور اعتقاد بصدق ببندد کی او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد کی شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند ولیکن بنادر نادر

لیک نادر طالب آید کز فروغ
در حق او نافع آید آن دروغ
او به قصد نیک خود جایی رسد
گرچه جان پنداشت و آن آمد جسد
چون تحری در دل شب قبله را
قبله نی و آن نماز او روا
مدعی را قحط جان اندر سرست
لیک ما را قحط نان بر ظاهرست
ما چرا چون مدعی پنهان کنیم
بهر ناموس مزور جان کنیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لیک نادر طالب آید کز فروغ
در حق او نافع آید آن دروغ
هوش مصنوعی: اما گاهی افراد نادری پیدا می‌شوند که از زینت و زیبایی حقیقت بهره‌مند شوند و دروغی به نفع آن‌ها نیست.
او به قصد نیک خود جایی رسد
گرچه جان پنداشت و آن آمد جسد
هوش مصنوعی: او با نیت خوب و درست خود به جایی می‌رسد، حتی اگر در ابتدا جانش را در خطر بیند. در نهایت، آن نیت خوب به او کمک می‌کند.
چون تحری در دل شب قبله را
قبله نی و آن نماز او روا
هوش مصنوعی: زمانی که در دل شب به سمت قبله می‌نگری، اگرچه قبله را به درستی نمی‌بینی، اما نمازی که به جا می‌آوری، پذیرفته است.
مدعی را قحط جان اندر سرست
لیک ما را قحط نان بر ظاهرست
هوش مصنوعی: مدعی‌ها در دل خود کمبود احساس و معنویت دارند، اما برای ما، کمبود معیشت و نان به وضوح محسوس است.
ما چرا چون مدعی پنهان کنیم
بهر ناموس مزور جان کنیم
هوش مصنوعی: چرا باید مانند مدعیان پنهان‌کار عمل کنیم؟ برای حفظ آبرو و اعتبار خود، جان‌مان را به خطر بیندازیم؟

خوانش ها

بخش ۱۱۳ - در بیان آنک نادر افتد کی مریدی در مدعی مزور اعتقاد بصدق ببندد کی او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد کی شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند ولیکن بنادر نادر به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/08/01 20:11
امین کیخا

از نماز لغت نمازگاه را داریم یعنی مصلی . به عربی مصلی نام اسب دوم در مسابقه اسب دوانی هم هست .اسب ها به عربی تا چند تای نخستین در مسابقه نام دارند

1397/05/13 11:08

[In reply to مهدی ( ͡ʘ ͜ʖ ͡ʘ) کاظمی]
اما کمتر اتفاق میوفته برای سالک راه حق که از فروغ زیاد خودش حتی توسط مرشد و راهنمای دروغین به سرانجامی و منافع روحانی دست پیدا کنه
لیک نادر طالب آید کز فروغ
در حق او نافع آید آن دروغ
اما سالک و طالب راه حقیقت و خودشناسی بخاطر نیت و قصد نیک خودش بجایی میرسه حتی باوجود اینکه پیر دروغین رو جان میپنداشت اما ماهیت واقعی این راهنمایان دروغین جسد هم نبوده
او به قصد نیک خود جایی رسد
گرچه جان پنداشت و آن آمد جسد
وقتی نیت و مقصود سالک درست باشه مانند نمازگزاری که در دل شب تاریک قبله رو پیدا نمیکنه اما نمازش مقبول میشه سلوک اوهم به نتیجه میرسه
چون تحری در دل شب قبله را
قبله نی و آن نماز او روا
مدعیان تقلبی در فقر معنوی بسر میبرند و جان کمی و ضعیفی در درون شان نقش بسته ولی ما ظاهرمان قحطی و فقر نان رانشان میدهد
مدعی را قحط جان اندر سرست
لیک ما را قحط نان بر ظاهرست

ما چرا مثل این مدعیان دروغین و راهنمایان گمراه مقام فقر رو پنهان کنیم و بخاطر آبرو و نیکنامی دست به دورویی(مزور) بزنیم و درین راه سختی متحمل شویم و جان بکنیم ؟؟
ما چرا چون مدعی پنهان کنیم
بهر ناموس مزور جان کنیم