گنجور

بخش ۱۰۲ - پرسیدن صدیقه رضی‌الله عنها از مصطفی صلی‌الله علیه و سلم کی سر باران امروزینه چه بود

گفت صدیقه که ای زبدهٔ وجود
حکمت باران امروزین چه بود
این ز بارانهای رحمت بود یا
بهر تهدیدست و عدل کبریا
این از آن لطف بهاریات بود
یا ز پاییزی پر آفات بود
گفت این از بهر تسکین غمست
کز مصیبت بر نژاد آدمست
گر بر آن آتش بماندی آدمی
بس خرابی در فتادی و کمی
این جهان ویران شدی اندر زمان
حرصها بیرون شدی از مردمان
استن این عالم ای جان غفلتست
هوشیاری این جهان را آفتست
هوشیاری زان جهانست و چو آن
غالب آید پست گردد این جهان
هوشیاری آفتاب و حرص یخ
هوشیاری آب و این عالم وسخ
زان جهان اندک ترشح می‌رسد
تا نغرد در جهان حرص و حسد
گر ترشح بیشتر گردد ز غیب
نه هنر ماند درین عالم نه عیب
این ندارد حد سوی آغاز رو
سوی قصهٔ مرد مطرب باز رو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت صدیقه که ای زبدهٔ وجود
حکمت باران امروزین چه بود
هوش مصنوعی: صدیقه می‌گوید: ای بهترین موجود، امروز بارش حکمت چگونه بود؟
این ز بارانهای رحمت بود یا
بهر تهدیدست و عدل کبریا
هوش مصنوعی: این باران ها نشان از رحمت خداوند است یا به خاطر هشدار و عدالت او نازل شده است؟
این از آن لطف بهاریات بود
یا ز پاییزی پر آفات بود
هوش مصنوعی: این اتفاق یا نتیجه، به خاطر لطف فصل بهار بود یا به دلیل آفت‌هایی که در فصل پاییز وجود دارد؟
گفت این از بهر تسکین غمست
کز مصیبت بر نژاد آدمست
هوش مصنوعی: او گفت این برای آرام کردن اندوهی است که از درد و رنج به نسل انسان رسیده است.
گر بر آن آتش بماندی آدمی
بس خرابی در فتادی و کمی
هوش مصنوعی: اگر انسان بر آن آتش بماند، خرابی زیادی به بار می‌آورد و تنها کمی از آن به جا می‌ماند.
این جهان ویران شدی اندر زمان
حرصها بیرون شدی از مردمان
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر طمع و حرص انسان‌ها ویران شده و انسان‌ها از همدیگر فاصله گرفته‌اند.
استن این عالم ای جان غفلتست
هوشیاری این جهان را آفتست
هوش مصنوعی: این دنیا برای تو، ای جان، نشانه‌ای از غفلت است و بیداری در این جهان برایت مشکل ایجاد می‌کند.
هوشیاری زان جهانست و چو آن
غالب آید پست گردد این جهان
هوش مصنوعی: آگاهی و دانش از جهانی دیگر به دست می‌آید و زمانی که آن آگاهی بر ما حاکم شود، این جهان و امور آن در مقام پستی قرار می‌گیرد.
هوشیاری آفتاب و حرص یخ
هوشیاری آب و این عالم وسخ
هوش مصنوعی: آفتاب درخشان و هوشیار است، در حالی که یخ به خاطر حرصش، نازک و شکننده به نظر می‌آید. آب نیز هوشیار بوده و در برابر این عالم و مشکلاتش، عکس‌العمل‌های خاصی دارد.
زان جهان اندک ترشح می‌رسد
تا نغرد در جهان حرص و حسد
هوش مصنوعی: در این دنیا تنها مقداری از آنچه برای زندگی نیاز داریم به ما می‌رسد، تا جایی که در دنیای انسان‌ها حسرت و کینه‌ورزی وجود نداشته باشد.
گر ترشح بیشتر گردد ز غیب
نه هنر ماند درین عالم نه عیب
هوش مصنوعی: اگر از عالم غیب، اثر بیشتری تجلی کند، در این دنیا نه هنری باقی می‌ماند و نه عیبی وجود دارد.
این ندارد حد سوی آغاز رو
سوی قصهٔ مرد مطرب باز رو
هوش مصنوعی: این موضوع پایانی ندارد، از نقطهٔ شروع خود فاصله بگیر و به داستان مرد موسیقیدان توجه کن.

خوانش ها

بخش ۱۰۲ - پرسیدن صدیقه رضی‌الله عنها از مصطفی صلی‌الله علیه و سلم کی سر باران امروزینه چه بود به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/08/31 01:10
امین کیخا

غفلت عربی با فرغول فارسی درهم ریخته همدیگر هستند و فرغول معنی غفلت هم می دهد

1392/08/31 01:10
امین کیخا

از آغاز لغت آغازگاه را هم داریم یعنی مبداء

1395/05/30 13:07
کیخسرو موذن‌زاده

در متون فارسی معمولا عیب و هنر در کنار هم می آیند و هنر در به معنی کمال و بی عیبی است نه Art. صنع و صنعت بیشتر مفهموم Art را می رسانند.
به قول شیخ اجل: تو به سیمای شخص می نگری/ ما در آثار صنع حیرانیم.

1395/08/07 17:11
مهرداد

استن در بیت استن این عالم ای جان غفلتست در دارالمجانین پدر داستان نویسی ایران جمالزاده عزیز پس ستون این جهان خود غفلت است آمده

1404/06/24 20:08
HRezaa

درود بر شما همزبان گرامی

 

بنظرم استن در اینجا به «هستن» و «وجود داشتن» نزدیک است

1404/06/25 17:08
بابک چندم

استن -> ستون، رکن

1404/06/26 00:08
HRezaa

درود بر استادم

سپاس فراوان

1396/10/25 11:12

عایشه از پیامبر پرسید که ای خلاصه و برگزیده عالم حکمت باران امروز چه بود ایا باران رحمت بود و لطف الهی یا باران قهر و تهدید حق ؟ ایا این باران لطف بهاری بود یا بارش پر اسیب پاییزی ؟ پیامبر ص جواب دادند که این باران لطف الهیست که برای تسکین غم بشر میبارد
گفت صدیقه که ای زبدهٔ وجود
حکمت باران امروزین چه بود
این ز بارانهای رحمت بود یا
بهر تهدیدست و عدل کبریا
این از آن لطف بهاریات بود
یا ز پاییزی پر آفات بود
گفت این از بهر تسکین غمست
کز مصیبت بر نژاد آدمست
مولانا در ادامه میفرماید که این باران لطف الهی در اتش سوختن انسان را کمتر میکنه اما زیادی این رحمت هم باعث اگاهی و بیرون شدن حرص و میل در انسان میشه و او را از ادامه تلاش برای بقا بازمیداره ... میفرماید که این جهان بر پایه غفلت و نادانی بنا شده است و هوشیاری الهی برای مردمان عادی مثل باران خزانی افت است و زیان دارد
گر بر آن آتش بماندی آدمی
بس خرابی در فتادی و کمی
این جهان ویران شدی اندر زمان
حرصها بیرون شدی از مردمان
استن این عالم ای جان غفلتست
هوشیاری این جهان را آفتست
این اگاهی ها مختص جهان دیگرست وقتی زیاد فرود بیاد باعث پستی این عالم میشه ...هوشیاری مثل افتاب میمونه که یخ غفلت رو آب میکنه و یا مثل آبی میمونه که چرک و کثیفی(وسخ) رو میشوره میبره ... ازین اگاهی و هوشیاری اندکی در جهان ما ترشح میشود تا ادمیزادی از نادانی و حرص و طمع نابود نشه اگه ازین باران اگاهی خداوندی بیشتر بر عالم بباره همه چیز اشکار خواهد شد و نه ذوق هنری باقی میمونه و نه عیبی ...
هوشیاری زان جهانست و چو آن
غالب آید پست گردد این جهان
هوشیاری آفتاب و حرص یخ
هوشیاری آب و این عالم وسخ
زان جهان اندک ترشح می‌رسد
تا نغرد در جهان حرص و حسد
گر ترشح بیشتر گردد ز غیب
نه هنر ماند درین عالم نه عیب
این اسرارو حقایق حد و پایانی نداره پس بهتره که به اول برگردیم به قصه پیر چنگی ....
این ندارد حد سوی آغاز رو
سوی قصهٔ مرد مطرب باز رو