گنجور

فصل شصت و نهم - فرمود این که می‌گویند در نفس آدمی شرّی هست

فرمود این که می‌گویند «در نفس آدمی شرّی هست که در حیوانات و سِباع نیست» نه از آن روست که آدمی ازیشان بدترست، از آن روست که آن خوی بد و شر نفس و شومی‌هایی که در آدم است برحسب گوهر خفی است که دروست که این اخلاق و شومی‌ها و شرّ، حجاب آن گوهر شده است. چندانکه گوهر نفیس‌تر و عظیم تر و شریف‌تر، حجاب او بیشتر. پس شومی و شرّ و اخلاق بد سبب حجاب آن گوهر بوده است. و رفع این حجب ممکن نشود الّا به مجاهدات بسیار، و مجاهدت‌ها به انواع است؛ اعظم مجاهدات آمیختن است با یارانی که روی به حقّ آورده‌اند و ازین عالم اعراض کرده‌اند. هیچ مجاهده‌ای سخت‌تر ازین نیست که با یاران صالح نشیند که دیدن ایشان گدازش و اِفنای آن نفس است. و ازین است که می‌گویند «چون مار چهل سال آدمی نبیند اژدها شود» یعنی که کسی را نمی‌بیند که سبب گدازشِ شرّ و شومی او شود. هر جا که قفل بزرگ نهند دال بر آن است که آنجا چیزی نفیس و ثمین هست و اینکه هر جا حجاب بزرگ، گوهر بهتر. چنانک مار بر سر گنج است. تو زشتی مار را مبین نفایس گنج را ببین.

فصل شصت و هشتم - میان بنده و حق حجاب همين دو است و باقی حجب ازین دو ظاهر می‌شود: میان بنده و حق، حجاب همین دو است و باقیِ حُجُب ازین دو ظاهر می‌شود و آن صحّت است و مال. آنکس که تن درست است می‌گوید «خدا کو؟ من نمی‌دانم و نمی‌بینم» همین که رنجَش پیدا می‌شود آغاز می‌کند که «یااللّه یااللّه» و به حق، همراز و هم‌سخن می‌گردد؛ پس دیدی که صحّت حجابِ او بود. و حقّ، زیر آن درد پنهان بود. و چندانک آدمی را مال و نوا هست اسبب مرادات مهیّا می‌کند و شب و روز به آن مشغول است؛ همین که بی نوایی‌اش رو نمود، نفس ضعیف گشت و گرد حق گردد: (بیت شعر:) «مستی و تهی دستیت آورد به من        من بندهٔ مستی و تهی‌دستی تو»    حق تعالی فرعون را چهارصد سال عمر و ملک و پادشاهی و کامروایی داد جمله حجاب بود که او را از حضرت حقّ دور می‌داشت، یک روزش بی‌مرادی و دردسر نداد تا نبادا که حقّ را یادآرد. گفت: «تو به مراد خود مشغول می‌باش و ما را یاد مکن شبت خوش باد!». بیت شعر: از ملکت سیر شد سلیمان       و ایّوب نگشت از بلا سیر فصل هفتادم - دلدارم گفت کان فلان زنده به چیست‌؟: دلدارم گفت کآن فلان زنده به چیست؟ الفرقُ بین الطیور و اجنحتها و بین اجنحة همم‌العقلاء اَنّ الطیور باجنحتها تطیرُ الی جهةٍ مِن الجهات والعقلاء باجنحة هممهم یطیرونَ عَن الجهاتِ لِکلّ فرس طویلةٌ و لِکلّ دابةٍ اصطبلٌ ولِکلّ طیرٍ وکرٌ واللهُ اعلم. ـــ اتّفق الفراغ مِن تحریر هذه الأسرار الجلالیه في التربة المقدّسة یوم الجمعة رابع شهر رمضان المبارک لعام أحدی و خمسین و سبعمائه و أنا الفقیر إلی‌الله الغنی بهاء‌الدّین المولوی العادلی السّرایی أحسن‌الله عواقبه آمین یا ربّ‌العالمین.

اطلاعات

منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فرمود این که می‌گویند «در نفس آدمی شرّی هست که در حیوانات و سِباع نیست» نه از آن روست که آدمی ازیشان بدترست، از آن روست که آن خوی بد و شر نفس و شومی‌هایی که در آدم است برحسب گوهر خفی است که دروست که این اخلاق و شومی‌ها و شرّ، حجاب آن گوهر شده است. چندانکه گوهر نفیس‌تر و عظیم تر و شریف‌تر، حجاب او بیشتر. پس شومی و شرّ و اخلاق بد سبب حجاب آن گوهر بوده است. و رفع این حجب ممکن نشود الّا به مجاهدات بسیار، و مجاهدت‌ها به انواع است؛ اعظم مجاهدات آمیختن است با یارانی که روی به حقّ آورده‌اند و ازین عالم اعراض کرده‌اند. هیچ مجاهده‌ای سخت‌تر ازین نیست که با یاران صالح نشیند که دیدن ایشان گدازش و اِفنای آن نفس است. و ازین است که می‌گویند «چون مار چهل سال آدمی نبیند اژدها شود» یعنی که کسی را نمی‌بیند که سبب گدازشِ شرّ و شومی او شود. هر جا که قفل بزرگ نهند دال بر آن است که آنجا چیزی نفیس و ثمین هست و اینکه هر جا حجاب بزرگ، گوهر بهتر. چنانک مار بر سر گنج است. تو زشتی مار را مبین نفایس گنج را ببین.
هوش مصنوعی: این گفته به ما می‌گوید که در وجود انسان‌ها نوعی شر و بدی وجود دارد که در حیوانات و دیگر موجودات یافت نمی‌شود. این بدی به خاطر یک گوهر خفی و باارزش در وجود انسان است که اخلاق بد و زشتی‌ها مانع از ظهور آن گوهر می‌شوند. هر چه این گوهر ارزشمندتر باشد، حجاب‌های بیشتری هم دارد. برای رفع این حجاب‌ها، باید تلاش‌های زیادی انجام داد و این تلاش‌ها می‌تواند به اشکال مختلفی باشد. یکی از بهترین راه‌ها، قرار گرفتن در جمع افرادی است که به حقیقت روی آورده‌اند و از دنیا فاصله گرفته‌اند. نشستن با این دوستان صالح، می‌تواند موجب کاهش بدی‌ها و زشتی‌های درون شود. همچنین، وقتی کسی برای مدت طولانی در جمع نادرستی‌ها و بی‌اعتنایی‌ به حقیقت بگذرد، به تدریج بدتر می‌شود. به عبارت دیگر، هر جا که حجاب و مانع بزرگی وجود دارد، نشان‌دهنده وجود چیزی ارزشمند و باارزش در آنجاست. به همین شکل، مانند ماری که بر روی گنج نشسته است، نباید فقط به بدی‌های ظاهری نگاه کرد، بلکه باید به ارزش‌های نهفته توجه داشت.

حاشیه ها

1398/03/22 11:05
محمدصدیق سپهری نیا

چه زیبا وصف می کند بدی ما را... واقعا بدی را به حدی زیبا وصف می کند که تو تازه به بزرگی و عظمت و گنج درونت پی می بری...
این که منِ انسان از سباع می توانم بدتر باشم را دلیل بر ثمین بودن گوهر درونم می داند نه وحوش بودن من.... چه نگاه زیبایی
انسان است و نگاه او به هر چیزی
فقط لطفا دو سه مورد غلط تایپی را برطرف نمایید
با سپاس

1401/01/25 01:03
کوروش

خط پایانی به نظر اینطوری درسته

تو زشتی مار را مبین

 

1402/08/04 14:11
سد رضوی

مار مرگ الهی بمانند شهادت است و زشتی و ترسناک بودن مار همان زشتی و ترسناک بودن مرگ در راه حق است.

زشتی وحشتناک ترین حجاب ترس است و نفیس ترین گنج که گوهر شهادت است در آن قرار دارد

این یک نوع تعبیر است