گنجور

شمارهٔ ۳۸ - تاریخ شهادت میرزا رحیم

واحسرتا که غوطه زد آخر بخاک و خون
چون صید خورده تیر جفا میرزا رحیم
جز زخم کین نچید گلی زین چمن گذشت
بس تندتر ز باد صبا میرزا رحیم
از لب پی شکایت اعدا به پیش دوست
گردد چو غنچه مهرگشا میرزا رحیم
آه از دمی که همچو گل از خاک سرزند
خونین کفن بروز جزا میرزا رحیم
القصه چون شهید جفا گشت و جا گرفت
بر صدر محفل شهدا میرزارحیم
مشتاق گفت از پی تاریخ فوت او
بس حیف از آن شهید جفا میرزارحیم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

واحسرتا که غوطه زد آخر بخاک و خون
چون صید خورده تیر جفا میرزا رحیم
هوش مصنوعی: آه، چه دردناکی که در نهایت، مانند صید شکار شده‌ای، به خاک و خون غوطه‌ور شدم.
جز زخم کین نچید گلی زین چمن گذشت
بس تندتر ز باد صبا میرزا رحیم
هوش مصنوعی: هیچ گل خوشبویی از این چمن درو نکردم، زیرا که در اینجا فقط زخم و درد به یادگار مانده است. اینجا حتی از باد صبا هم سریع‌تر به مصیبت‌ها و حوادث تلخ دچار شدم.
از لب پی شکایت اعدا به پیش دوست
گردد چو غنچه مهرگشا میرزا رحیم
هوش مصنوعی: اگر از لبان من شکایت دشمنان به گوش دوست برسد، مانند غنچه‌ای که آماده باز شدن است، عشق و محبت را نمایان می‌سازد.
آه از دمی که همچو گل از خاک سرزند
خونین کفن بروز جزا میرزا رحیم
هوش مصنوعی: برای لحظه‌ای که مانند گلی از خاک برمی‌خیزد و در روز حساب، با کفن خونین ظاهر می‌شود، افسوس و آهی عمیق وجود دارد.
القصه چون شهید جفا گشت و جا گرفت
بر صدر محفل شهدا میرزارحیم
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه، وقتی که شهید به دلیل بی‌رحمی مورد توجه قرار گرفت و جایگاه ویژه‌ای در جمع شهدا پیدا کرد، میرزا رحیم نیز در آن محفل به مقام و منزلت دست یافت.
مشتاق گفت از پی تاریخ فوت او
بس حیف از آن شهید جفا میرزارحیم
هوش مصنوعی: عاشق با حسرت گفت که چه خوب بود زندگی آن شهید جفا دیده، که حالا از دنیا رفته است.