شمارهٔ ۳۴ - تاریخ فوت حاج میرمعصوم
آه کاخر رفت حاجی میرمعصوم از جهان
وز وفاتش تیره شد عالم بچشم خاص و عام
ناگهان پرواز کرده روز یاران شد سیاه
آفتاب زندگی چون آمدش برطرف بام
از شراب مرگ بیخود گشت تا صبح نشور
آه ازین صهبا که گردون ریختش غافل بجام
سادس شهر ربیعالاول از دور فلک
بود کامد صبح روز زندگی او را بشام
صد دریغ از گوهر پاکش که غافل بر زمین
چون نگین از خاتم هستی فتاد آن نیکنام
دوستداران را ز داغ رحلت او شد بچشم
چون رگ یاقوت مژگانها ز اشک لعلفام
چون خدا میخواست مدفون کرد آن قدس سرشت
در جوار آن حضرت خیرالانام
حق تعالی کرد یاری و روان سوی نجف
نعش پاکش شد پس از مردن باغز از تمام
الغرض چون نعش او از یاری حق شد روان
سوی درگاه خدیو کشور ناموس و نام
خواستم مشتاق تاریخ وفاتش از خرد
گفت شد حاجی به درگاه شه عالیمقام
شمارهٔ ۳۳ - تاریخ فوت سیدمحمد: حیف از سید محمد کامد از دور سپهرشمارهٔ ۳۵ - تاریخ بنای تکیه: زبده اهل کرم آقا نبی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آه کاخر رفت حاجی میرمعصوم از جهان
وز وفاتش تیره شد عالم بچشم خاص و عام
هوش مصنوعی: ای کاش که حاجی میرمعصوم از دنیا نمیرفت. با فوت او، جهان برای همه، چه خاص و چه عام، تیره و غمگین شد.
ناگهان پرواز کرده روز یاران شد سیاه
آفتاب زندگی چون آمدش برطرف بام
هوش مصنوعی: ناگهان روزی که دوستان بود، به تاریکی گرایید و روشنایی زندگی همچون خورشیدی که از بالای سقف برمیگردد، از بین رفت.
از شراب مرگ بیخود گشت تا صبح نشور
آه ازین صهبا که گردون ریختش غافل بجام
هوش مصنوعی: شخصی تا صبح در اثر نوشیدن شراب دچار مستی و بیخودی شده است. او از شراب ترس خود را کنار گذاشته و متوجه میشود که گردون (سرنوشت) به طریقی او را در این حالت رها کرده است. او از این وضعیت و بیداریاش در صبح احساس تأسف کرده و آهی از دل برمیآورد.
سادس شهر ربیعالاول از دور فلک
بود کامد صبح روز زندگی او را بشام
هوش مصنوعی: در ششمین روز ماه ربیعالاول، نور آفتاب از دوردستها به زمین آمد و صبح زندگی او آغاز شد.
صد دریغ از گوهر پاکش که غافل بر زمین
چون نگین از خاتم هستی فتاد آن نیکنام
هوش مصنوعی: واقعاً تأسفآور است که گوهر ارزشمند او که با غفلت بر زمین افتاده، همچون نگینی از انگشتری در دنیای هستی است. آن فرد نیکنام که صلاحیت و شایستگی دارد، از دست رفته به نظر میرسد.
دوستداران را ز داغ رحلت او شد بچشم
چون رگ یاقوت مژگانها ز اشک لعلفام
هوش مصنوعی: محبان به خاطر فقدان او مانند رگهای یاقوت، چشمانشان سرخ و پر از اشک است. اشکهایشان به رنگ لعل (مروارید) در آمده و نشان از غم عمیق آنها دارد.
چون خدا میخواست مدفون کرد آن قدس سرشت
در جوار آن حضرت خیرالانام
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند اراده کرد، آن روح پاک را در کنار آن شخص بزرگوار که بهترین مخلوق است، به خاک سپرد.
حق تعالی کرد یاری و روان سوی نجف
نعش پاکش شد پس از مردن باغز از تمام
هوش مصنوعی: خداوند به یاری آمد و روح پاک آن شخص پس از مرگ، به سوی نجف رفت و از همه چیز آزاد شد.
الغرض چون نعش او از یاری حق شد روان
سوی درگاه خدیو کشور ناموس و نام
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه، وقتی پیکر او با کمک خداوند به حرکت درآمد، به سمت درگاه پروردگار و سرزمین عزت و شرف روانه شد.
خواستم مشتاق تاریخ وفاتش از خرد
گفت شد حاجی به درگاه شه عالیمقام
هوش مصنوعی: مردی به دوستی میگوید که از کوچکی آرزو داشته در مورد مرگش اطلاعاتی داشته باشد، و اینکه اکنون در درگاه بالاترین مقام با وقار، به دعای او پاسخ داده شده است.