گنجور

شمارهٔ ۸

به مرغی داده گردون از ازل فرخنده بالی را
که بنشیند گهی بر طرف بام آن قصر عالی را
دل صیاد درخون می‌تپد از ناله زارم
که دارد از اسیران قفس این عجز نالی را
دلم از خون تهی گشته است و بر چشمم چنان بیند
که مخموری به حسرت بنگرد مینای خالی را
جز آن مه کز خط و خالش سیه باشد شب و روزم
که از مشکین غزالان دارد این خوش خط و خالی را
کجا حال دل پرخون ما داند سیه‌مستی
که نشناسد ز هم جام پر و مینای خالی را
دهد صاف میم از جام زر ساقی چه لطفست این
نیرزم من که دُرد باده و جام سفالی را
از آن آتش طبیعت چون رهم سالم سپندآسا
که از حد برده خوی تند او بی‌اعتدالی را
ز خود مشتاق شهد افشان چو طوطی نیست منقارم
کز آن آیینه رو دارم من این شیرین‌مقالی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به مرغی داده گردون از ازل فرخنده بالی را
که بنشیند گهی بر طرف بام آن قصر عالی را
هوش مصنوعی: به پرنده‌ای، آسمان از زمان‌های دور بالی خوش‌یمن داده است تا گاهی بر لبه‌ی بام آن قصر بلند بنشیند.
دل صیاد درخون می‌تپد از ناله زارم
که دارد از اسیران قفس این عجز نالی را
هوش مصنوعی: دل شکارچی به خاطر شکایت و درد من به شدت می‌تپد، زیرا او هم از جوجه‌های اسیر در قفس این ناتوانی و ناله را می‌شنود.
دلم از خون تهی گشته است و بر چشمم چنان بیند
که مخموری به حسرت بنگرد مینای خالی را
هوش مصنوعی: دلم دیگر از احساسات پُر نیست و چشمانم به گونه‌ای می‌بینند که مثل یکی که به مینا یا پیاله‌ای خالی نگاه می‌کند، با حسرت و افسوس به آن می‌نگرم.
جز آن مه کز خط و خالش سیه باشد شب و روزم
که از مشکین غزالان دارد این خوش خط و خالی را
هوش مصنوعی: غیر از آن زیبایی که چهره‌اش سیاه است و همچون شب و روز من را در بر گرفته، هیچ چیز دیگری برای من اهمیت ندارد. او دارای خط و خال زیبایی است که به صورتش جلوه‌ای خاص می‌بخشد، و همین ویژگی‌ها دلربایی‌اش را مانند خوشبوترین داروها به نمایش می‌گذارد.
کجا حال دل پرخون ما داند سیه‌مستی
که نشناسد ز هم جام پر و مینای خالی را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از حال دل غمگین ما خبر ندارد، جز کسی که تفاوت میان جام پر از شراب و مینا یا ظرف خالی را بداند.
دهد صاف میم از جام زر ساقی چه لطفست این
نیرزم من که دُرد باده و جام سفالی را
هوش مصنوعی: وقتی ساقی با دوستی و مهربانی شراب خالص را در جام طلایی می‌ریزد، چه لطافت و زیبایی در این عمل نهفته است. اما من به نوعی نیرومند و با پیامدهای سختی که نوشیدن شراب و استفاده از ظرف سفالی به همراه دارد، روبرو هستم.
از آن آتش طبیعت چون رهم سالم سپندآسا
که از حد برده خوی تند او بی‌اعتدالی را
هوش مصنوعی: از آن آتش وجود، که درونم را می‌سوزاند، به سلامت عبور می‌کنم و مانند درخت سپند، که نشانه‌ای از ثبات و استقامت دارد، از خوی تند و ناپایداری دوری می‌کنم.
ز خود مشتاق شهد افشان چو طوطی نیست منقارم
کز آن آیینه رو دارم من این شیرین‌مقالی را
هوش مصنوعی: من مانند طوطی از شوق شهد افشان نیستم و منقارم به آن دلیل نیست که از آیینه رو دارم. من این شیرین گفتار را دارم.