شمارهٔ ۷۳
دلم ز خاک ره آن غیرت پری برداشت
ز دستم این گهر افتاد و گوهری برداشت
از آن بداغ جنون سرخوشم که نتواند
زمانه از سرم این تاج سروری برداشت
فغان ز جنس گساد وفا که مییابد
ز سود آن نظر از قحط مشتری برداشت
ز ترک مهر مه من بخواجه ماند
که دست از روش بندهپروری برداشت
رهین منت دون همتان مشو که بتن
ز پیلهور نتوان نازجوهری برداشت
بتی که چاشنی لطف داشت بیدادش
ز ما چه دید که دست از ستمگری برداشت
باین خوشم که پس از قتل خویشتن مشتاق
که خون ما پی آن ترک لشگری برداشت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم ز خاک ره آن غیرت پری برداشت
ز دستم این گهر افتاد و گوهری برداشت
هوش مصنوعی: دل من از عشق و غیرت کسی به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است، به طوری که این احساسات قیمتی که در درونم بوده، از دستم سقوط کرده و به جایی دیگر رفته است.
از آن بداغ جنون سرخوشم که نتواند
زمانه از سرم این تاج سروری برداشت
هوش مصنوعی: من از حالتی شادیبخش و دیوانهوار برخوردارم که هیچکس نمیتواند این حس بزرگ مقام و سروری را از من بگیرد.
فغان ز جنس گساد وفا که مییابد
ز سود آن نظر از قحط مشتری برداشت
هوش مصنوعی: آه و فریاد از وفای ناپایدار که از نگاه سودجویانه پیدا میشود، همچون کمبود مشتری که از بازار برمیخیزد.
ز ترک مهر مه من بخواجه ماند
که دست از روش بندهپروری برداشت
هوش مصنوعی: از عشق چهرهی ماه من، دوری بر دل محبوب اثر گذاشت، زیرا او دیگر به نوازش و محبت کردن به من ادامه نداد.
رهین منت دون همتان مشو که بتن
ز پیلهور نتوان نازجوهری برداشت
هوش مصنوعی: در دام نعمت و لطف افراد فرومایه گرفتار نشوید، زیرا از دل پیلهور نمیتوان جواهر با ارزشی استخراج کرد.
بتی که چاشنی لطف داشت بیدادش
ز ما چه دید که دست از ستمگری برداشت
هوش مصنوعی: دختری که رفتار مهربانش باعث میشد انسانها از او دلخوشی داشته باشند، نمیدانم چه دیده که از ظلم و ستم خود دست برداشت.
باین خوشم که پس از قتل خویشتن مشتاق
که خون ما پی آن ترک لشگری برداشت
هوش مصنوعی: من از این که پس از مرگم، کسی به یاد من بیفتد و به خاطر عشق و علاقهاش به من، انتقام خونم را بگیرد، خوشحالم.

مشتاق اصفهانی