شمارهٔ ۶۶
گلی و گل رخی تا در چمن هست
خروش بلبل و افغان من هست
دلم در سینه خون گشت و نگفتی
که یعقوبی درین بیت الحزن هست
چه با کوه غمت سازم گرفتم
بدستم تیشهای چون کوهکن هست
گلستانیست کویت از شهیدان
که هر گامش دوصد خونین کفن هست
مرا در کوی او ره نیست مشتاق
وگرنه بلبلی در هر چمن هست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گلی و گل رخی تا در چمن هست
خروش بلبل و افغان من هست
هوش مصنوعی: تا زمانی که گلی و زیبایی در چمن وجود دارد، صدای بلبل و نواهای دلنشین من هم کنار آن خواهد بود.
دلم در سینه خون گشت و نگفتی
که یعقوبی درین بیت الحزن هست
هوش مصنوعی: دل من پر از درد و رنج شد، اما تو هیچ نگفتی که به یعقوب شبیه هستم که از غم و اندوهش مینالید.
چه با کوه غمت سازم گرفتم
بدستم تیشهای چون کوهکن هست
هوش مصنوعی: من چگونه با کوه غم تو مبارزه کنم وقتی که در دستم فقط یک تیشه دارم که برای شکافتن کوههاست؟
گلستانیست کویت از شهیدان
که هر گامش دوصد خونین کفن هست
هوش مصنوعی: کوی دوست، مانند یک گلستان است که شهیدان در آن حضور دارند و هر قدمی که در آن برداشته میشود، همراه با یاد و خاطرهی خونین کسانی است که جان خود را در راه عشق فدا کردهاند.
مرا در کوی او ره نیست مشتاق
وگرنه بلبلی در هر چمن هست
هوش مصنوعی: در مسیر عشق او، جایی برای من نیست. اگرچه من هم عاشقم، اما مثل بلبل که در هر باغ و چمنی یافت میشود، نیستم.

مشتاق اصفهانی