گنجور

شمارهٔ ۶۱

جور خوبان غمزدای جان غمناک من است
در محبت آنچه زهر غیر تریاک من است
از غمش شادم و زین غمگین که قدر افزون برش
جیب چاک غیر را از سینه چاک من است
از هوایش آتشم افروخت وقت آمد تمام
ریزد از چشم ترم آبی که در خاک من است
هست در عشقت دلیل پاکی دامان من
هر نشان کز خون دل بر دامن پاک من است
برق گو سوزد مرا تنها که گر آلایشی
هست در دامان این صحرا ز خاشاک من است
شهسوار وادی عشقم نیم فربه شکار
صید اگر لاغر نباشد ننگ فتراک من است
چون نگیرد سیل اشگم بی‌تو عالم را که هست
هر کجا بحری نمی از چشم نمناک من است
آخر این مشتاق کز تیغ بتان گشتم شهید
دردمندان را شفا از تربت پاک من است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جور خوبان غمزدای جان غمناک من است
در محبت آنچه زهر غیر تریاک من است
هوش مصنوعی: رنج و سختی‌هایی که از طرف خوبان به من می‌رسد، باعث تسکین درد جان غمگین من است. در عشق، هر چیزی که برای دیگران زهر محسوب می‌شود، برای من مانند تریاک است.
از غمش شادم و زین غمگین که قدر افزون برش
جیب چاک غیر را از سینه چاک من است
هوش مصنوعی: از درد او خوشحالم و از این درد ناراحت، زیرا قدر و منزلت او بیشتر از درد من است و این حسرتی که در دل دارم، به اندازه جیب پاره دیگران نیست.
از هوایش آتشم افروخت وقت آمد تمام
ریزد از چشم ترم آبی که در خاک من است
هوش مصنوعی: عشق و محبتش سبب برافروختن آتش در وجود من شد و وقتی زمان خداحافظی فرا رسید، اشک‌های من مانند آبی که در زمین است، سرازیر شد و ریخت.
هست در عشقت دلیل پاکی دامان من
هر نشان کز خون دل بر دامن پاک من است
هوش مصنوعی: در عشق تو، نشانه‌ای از پاکی من وجود دارد و هر علامتی که بر دامن پاک من از دل شکسته‌ام باقی مانده، نشان‌دهنده همین موضوع است.
برق گو سوزد مرا تنها که گر آلایشی
هست در دامان این صحرا ز خاشاک من است
هوش مصنوعی: بگو که این برق (رعد و برق) مرا به سوزاندن وادار کند، زیرا اگر در این بیابان آلودگی یا ناپاکی وجود دارد، از زباله‌ها و آشغال‌های من نشأت می‌گیرد.
شهسوار وادی عشقم نیم فربه شکار
صید اگر لاغر نباشد ننگ فتراک من است
هوش مصنوعی: من در دنیای عشق مانند یک سوارکار هستم، اما اگر شکار من لاغر باشد، این برای من زشت است.
چون نگیرد سیل اشگم بی‌تو عالم را که هست
هر کجا بحری نمی از چشم نمناک من است
هوش مصنوعی: وقتی که اشک‌های من به خاطر نبود تو سرازیر نشود، در این دنیا هر کجا که بروی دریایی از آب‌های چشمان من وجود دارد.
آخر این مشتاق کز تیغ بتان گشتم شهید
دردمندان را شفا از تربت پاک من است
هوش مصنوعی: در نهایت، این عاشق که به خاطر عشق به بت‌ها جان خود را از دست داد، برای درمان دردمندان، شفای آنها از خاک پاک من است.