گنجور

شمارهٔ ۶

خدا را ای نسیم احوال زار مستمندی را
به جان از خار هجر آماده هر ساعت گزندی را
به بین و چون کبوتر سوی دورافتاده یار من
مهیا شو از این گلزار پرواز بلندی را
به هرجا بینی آن رم کرده آهو را که افکنده
هوای صید او در خاک و خون هر صید بندی را
به کویش تا کی ای نامهربان از رشته دوری
کنی افزوده هردم عقده‌ای هر لحظه بندی را
بیا و بر سر بالین بیمار غمت بنشین
مسوزان بیش از این از درد هجران دردمندی را
بیا حال اسیر خویش بنگر کی کسی دیده
ز صید بسته خود روی‌گردان صید بندی را
بیا چندم کشد یاد شکر خند تو چون بینم
پر از شهد تبسم کنج لعل نوشخندی را
ز حال تیره‌روزان غمت باشد کسی آگه
که از کف داده باشد طره مشکین کمندی را
بدین خواری که افکندیش از کف بعد از این مشکل
پسند افتد دل من دلبر مشکل‌پسندی را
ز سوز هجر دانی حال بی‌تابان خویش از تو
در آتش دیده ریزد کسی مشت سپندی را
به خاک افتم ز شوق ترکتازی هرکجا بینم
که آرد شهسواری زیر ران رعنا سمندی را
مکن مشتاق را چون پیر کنعان منع از زاری
که چون یوسف به گرگان داده طفل ارجمندی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدا را ای نسیم احوال زار مستمندی را
به جان از خار هجر آماده هر ساعت گزندی را
هوش مصنوعی: ای نسیم، خدا را به یاد بیاور و حال عاشق بی‌نوا را بگو. من هر لحظه آماده‌ام تا از درد فراق رنج ببرم.
به بین و چون کبوتر سوی دورافتاده یار من
مهیا شو از این گلزار پرواز بلندی را
هوش مصنوعی: به دقت نگاه کن و مانند کبوتر به سوی آن یار دور افتاده‌ام آماده شو، از این گلزار به پرواز بلندی برآیید.
به هرجا بینی آن رم کرده آهو را که افکنده
هوای صید او در خاک و خون هر صید بندی را
هوش مصنوعی: هر جا که آهو را مشاهده کنی، متوجه می‌شوی که تحت تأثیر شکار قرار گرفته و به خاطر آن، خود را در شرایط سختی قرار داده است. هرگونه شکارچی هم به او نزدیک می‌شود، در شرایط خطرناکی قرار می‌گیرد.
به کویش تا کی ای نامهربان از رشته دوری
کنی افزوده هردم عقده‌ای هر لحظه بندی را
هوش مصنوعی: ای نامهربان! تا کی می‌خواهی از کوی تو دور بمانم؟ هر روز این فاصله و دوری باعث می‌شود که در دل من غصه و کینه‌ای بیشتر تجمع پیدا کند و هر لحظه به سختی‌ها و ناراحتی‌هایم افزوده می‌شود.
بیا و بر سر بالین بیمار غمت بنشین
مسوزان بیش از این از درد هجران دردمندی را
هوش مصنوعی: بیایید کنار تخت بیمار دلbrokenتان بنشینید و او را بیشتر از این با درد جدایی نسوزانید.
بیا حال اسیر خویش بنگر کی کسی دیده
ز صید بسته خود روی‌گردان صید بندی را
هوش مصنوعی: بیا نگاهی به حال خودت بنداز؛ آیا کسی را دیده‌ای که از زندانی که خودش به آن گرفتار شده، روی‌گردان باشد و به شکار پرداخته باشد؟
بیا چندم کشد یاد شکر خند تو چون بینم
پر از شهد تبسم کنج لعل نوشخندی را
هوش مصنوعی: بیا ببین که چه خوشبو و شیرین است یاد لبخند تو، زمانی که لبخند تو دلم را پر می‌کند از شادابی و لذت.
ز حال تیره‌روزان غمت باشد کسی آگه
که از کف داده باشد طره مشکین کمندی را
هوش مصنوعی: تنها کسی که از وضعیت تلخ زندگی دیگران باخبر است، کسی است که خود نیز درد و رنج را چشیده و به خاطر آن چیزی ارزشمند را از دست داده است.
بدین خواری که افکندیش از کف بعد از این مشکل
پسند افتد دل من دلبر مشکل‌پسندی را
هوش مصنوعی: با این وضعیتی که او برای من به وجود آورده و مرا در تنگنا قرار داده، دیگر برای دل من که عاشق کسی با ویژگی‌های خاص است، سخت خواهد بود که چیزی را بپسندم.
ز سوز هجر دانی حال بی‌تابان خویش از تو
در آتش دیده ریزد کسی مشت سپندی را
هوش مصنوعی: از درد جدایی، حالت بی‌تابان را می‌دانی؟ کسی در آتش اشک خود، مانند مشت سپند، می‌ریزد.
به خاک افتم ز شوق ترکتازی هرکجا بینم
که آرد شهسواری زیر ران رعنا سمندی را
هوش مصنوعی: از شدت شوقی که به تو دارم، هر جا که ببینم قهرمانی سوار بر اسب زیبایی در حال گذر است، بر زمین می‌افتم.
مکن مشتاق را چون پیر کنعان منع از زاری
که چون یوسف به گرگان داده طفل ارجمندی را
هوش مصنوعی: دلتنگی و اشتیاق را مانند پیر کنعان، از کسی که به آن امید دارد بازندار، زیرا که همانند یوسف که در سرزمین گرگان قرار گرفت، ممکن است شخصی با ارزش و عزیز به او سپرده شود.