شمارهٔ ۵
خوش آن ساعت که یار از لطف گردد همنشین ما را
برآید جان و دل ز امید و بیم مهر و کین ما را
خوشی و ناخوشی وصل و هجر اوست ما را خوش
که گاهی دوست میخواهد چنان گاهی چنین ما را
به شکر این که داری جمع ساز و برگ نیکویی
تهی دامن مران از خرمنت چون خوشهچین ما را
مذاق ما ز شهد وصل شیرین کن بگو تاکی
پسندی تلخکام از حسرت این انگبین ما را
من و مشتاق نتوانیم رفتن از درت کانجا
وفا برپای دلبسته است بند آهنین ما را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آن ساعت که یار از لطف گردد همنشین ما را
برآید جان و دل ز امید و بیم مهر و کین ما را
هوش مصنوعی: در آن لحظهی خوش وقتی است که محبوب به لطف خود همراه ما شود. در آن زمان، زندگی و احساسات ما از امید و ترس عشق و دشمنی سرشار خواهد شد.
خوشی و ناخوشی وصل و هجر اوست ما را خوش
که گاهی دوست میخواهد چنان گاهی چنین ما را
هوش مصنوعی: خوشی و ناخوشی به داشتن ارتباط و جدایی از او بستگی دارد. ما خوشحالیم که گاهی او ما را میخواهد و گاهی هم به شکل دیگری ما را مورد محبت قرار میدهد.
به شکر این که داری جمع ساز و برگ نیکویی
تهی دامن مران از خرمنت چون خوشهچین ما را
هوش مصنوعی: به خاطر این که مهارت و زیباییهای خوبی را جمعآوری کردهای، دامن خود را از نعمتهای پر برکت خالی نکن و مانند یک خوشهچین با ما رفتار کن.
مذاق ما ز شهد وصل شیرین کن بگو تاکی
پسندی تلخکام از حسرت این انگبین ما را
هوش مصنوعی: مزۀ شیرین وصال را به ما بچشان و بفرما تا چه زمانی تلخی حسرت این عسل را تحمل میکنی.
من و مشتاق نتوانیم رفتن از درت کانجا
وفا برپای دلبسته است بند آهنین ما را
هوش مصنوعی: ما و عشقمان نمیتوانیم از درِ تو برویم، چون وفای تو باعث شده دلهای ما به هم وابسته باشند و مانند بند آهنین به هم متصل شدهایم.