گنجور

شمارهٔ ۵۸

تو را که چرخ به کام من از جفا نگذاشت
به کام غیر ندانم گذاشت یا نگذاشت
فغان که بلبل آن گلشنم که هرگز گوش
گلشن به ناله مرغان بی‌نوا نگذاشت
ز دیر و کعبه به کوی تو ره برد هیهات
کسی که لطف تو راهیش پیش پا نگذاشت
به من گذر به غلط کردی و شکفت دلم
تو می‌گذاشتم تنگ دل خدا نگذاشت
هزار مرتبه مشتاق خواست از کویت
رود ز جور تو چون دیگران وفا نگذاشت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو را که چرخ به کام من از جفا نگذاشت
به کام غیر ندانم گذاشت یا نگذاشت
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم آیا او تقدیر خوشی برای دیگران رقم زد یا نه، اما با من همیشه بی‌انصافی کرده است.
فغان که بلبل آن گلشنم که هرگز گوش
گلشن به ناله مرغان بی‌نوا نگذاشت
هوش مصنوعی: آه و دلی از عاطفه پر از درد، من همچون بلبل در این باغ هستم که هرگز گل‌ها به صدای ناله‌ی پرندگان بی‌صدا گوش ندادند.
ز دیر و کعبه به کوی تو ره برد هیهات
کسی که لطف تو راهیش پیش پا نگذاشت
هوش مصنوعی: از دیر و کعبه به سوی تو راهی نیست، وای بر کسی که مهر و محبت تو را نادیده بگیرد و قدمی در این مسیر نگذارد.
به من گذر به غلط کردی و شکفت دلم
تو می‌گذاشتم تنگ دل خدا نگذاشت
هوش مصنوعی: تو با ناپختگی به قلب من وارد شدی و آن را شاد کردی، ولی من نمی‌توانستم این احساس را در دل نگه دارم و خدا نخواست که این اتفاق بیفتد.
هزار مرتبه مشتاق خواست از کویت
رود ز جور تو چون دیگران وفا نگذاشت
هوش مصنوعی: هزار بار به عشق و شوق از کوی تو خواستم بروم، اما به خاطر ظلم تو، مانند دیگران نتوانستم وفا کنم و از تو دور شوم.