شمارهٔ ۵۶
آنکه با من همنشین در عشق جانان من است
کیست غیر از دل که آنهم دشمن جان من است
نیست با کم از سیه بختی که داغ عشق او
روز و شب مهر منیر و ماه تابان من است
گشته روزم تیره زان زلف و گواه دعویم
خاطر آشفته و حال پریشان من است
بندی عشقم چه میخوانی ز زندانم به باغ
کنج زندان باغ و طرف باغ زندان من است
تا درین گلزار خاری هست از جورش چو گل
چاک مشتاق از گریبان تا به دامان من است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه با من همنشین در عشق جانان من است
کیست غیر از دل که آنهم دشمن جان من است
هوش مصنوعی: کسی که در عشق محبوب من با من همراه است، جز دل من کیست که خود نیز دشمن جان من به شمار میآید؟
نیست با کم از سیه بختی که داغ عشق او
روز و شب مهر منیر و ماه تابان من است
هوش مصنوعی: سیه بختی هیچ فرقی با کمبود نیست، زیرا عشق او دائماً مانند نور و ماه در زندگی من وجود دارد و مرا روشن میکند.
گشته روزم تیره زان زلف و گواه دعویم
خاطر آشفته و حال پریشان من است
هوش مصنوعی: روزهایم به خاطر زلفهای تو تاریک شده و دلم درگیر دعوا و اختلاف است. حال من آشفته و پریشان است.
بندی عشقم چه میخوانی ز زندانم به باغ
کنج زندان باغ و طرف باغ زندان من است
هوش مصنوعی: عاشقم و تو چه میدانی از حال و روز من در این زندان؛ من در دل این زندان، فضای باغی را دارم که همه زیباییها و طرفهایش به من مربوط میشود.
تا درین گلزار خاری هست از جورش چو گل
چاک مشتاق از گریبان تا به دامان من است
هوش مصنوعی: در این بوستان، به خاطر وجود خارها، من هم مثل گلی که آرزویش را دارم، از غم و اندوه به شدت ناله میزنم، چون این درد و رنج بر من سایه افکنده و تا زمانی که خشمی وجود دارد، من نیز در درونم دچار زخم و آسیب هستم.