شمارهٔ ۵۲
رفتی تو ز بزم و نه همین نشئه ز می رفت
تأثیر ز آواز دف و ناله نی رفت
من بیخود شوقم بره وعده چه دانم
قاصد ز سر کوی تو کی آمد و کی رفت
چون غنچه دلم وانشود بی تو گرفتم
صد فصل بهار آمد و صد موسم دی رفت
خونی تو که در بزم بدل کردیم از ناز
رفتی و ز چشمم همه چون شیشه می رفت
یار آمد و صد شکوه بدل داشتم از وی
رفتم چو کنم سر گلهای وای که وی رفت
رفت از برم آن سروسهی وز دل و جانم
صد آه ز دنبالش و صد ناله ز پی رفت
فریاد که بختش نرسانید به لیلی
مجنون اگر از بادیه صد بار بحی رفت
نالان نشوی تا ز فراقی تو چه دانی
کز درد جدائی نیستان چه به نی رفت
کردیم ز خاک در و نقش قدمت یاد
هرجا سخن از تخت جم و افسر کی رفت
مشتاق که آمد بر او شکوه کان دوش
چون گرد ره دور و دراز گله طی رفت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رفتی تو ز بزم و نه همین نشئه ز می رفت
تأثیر ز آواز دف و ناله نی رفت
هوش مصنوعی: وقتی تو از مجلس رفتی، بقیهی حالتهای شاد و سرخوشی که از نوشیدن شراب به دست آمده بود، هم به یکباره از بین رفت. تأثیر صداهای ساز و نواهای نی نیز به شدت کم شد.
من بیخود شوقم بره وعده چه دانم
قاصد ز سر کوی تو کی آمد و کی رفت
هوش مصنوعی: من بدون دلیل شوق و اشتیاق دارم، اما نمیدانم پیامآور از کجا به کوی تو آمد و کی رفت.
چون غنچه دلم وانشود بی تو گرفتم
صد فصل بهار آمد و صد موسم دی رفت
هوش مصنوعی: دل من مانند غنچهای است که به خاطر نبودن تو باز نمیشود. با اینکه بهارهای زیادی آمده و فصلهای سرد زیادی گذشته، اما هنوز نتوانستهام شادابی و سرزندگی را احساس کنم.
خونی تو که در بزم بدل کردیم از ناز
رفتی و ز چشمم همه چون شیشه می رفت
هوش مصنوعی: وقتی که برای تو و در مهمانی خودم اشک ریختم و غمگین شدم، تو به ناز و راحتی رفتی و من مثل شیشهای که در حال شکست است، از چشمانم اشکهام ریخت.
یار آمد و صد شکوه بدل داشتم از وی
رفتم چو کنم سر گلهای وای که وی رفت
هوش مصنوعی: دوست به من نزدیک شد و من از او شکایتهای زیادی در دل داشتم. وقتی خواستم که مشکلاتم را با او در میان بگذارم، او رفت و تمام آرزوهایم بر باد رفت.
رفت از برم آن سروسهی وز دل و جانم
صد آه ز دنبالش و صد ناله ز پی رفت
هوش مصنوعی: دختر زیبایی از کنارم رفت و من از دل و جانم به خاطر او صد آه و ناله کردم.
فریاد که بختش نرسانید به لیلی
مجنون اگر از بادیه صد بار بحی رفت
هوش مصنوعی: فریاد بزنید که سرنوشت به مجنون کمک نکرد تا به لیلی برسد، حتی اگر او صد بار هم از بیابان عبور کند.
نالان نشوی تا ز فراقی تو چه دانی
کز درد جدائی نیستان چه به نی رفت
هوش مصنوعی: اگر از غم جدایی ناراحت نباشی، چگونه میتوانی درک کنی که چگونه از دلتنگیهای جدایی، نی به ناله میآید و صدایش پر از درد است؟
کردیم ز خاک در و نقش قدمت یاد
هرجا سخن از تخت جم و افسر کی رفت
هوش مصنوعی: ما از خاک در و جای پای تو یاد کردیم و در هر جا که سخن از تخت جم و تاج کی آمده، به یاد تو افتادهایم.
مشتاق که آمد بر او شکوه کان دوش
چون گرد ره دور و دراز گله طی رفت
هوش مصنوعی: دلتنگی که با شوق به سوی او آمد، در دلش به یاد آن شب، مانند گرد و غبار به دور و برش پراکنده شد و در کنار جمعیت و تودرتویی که در راه دور و دراز بود، انبوهی از احساسات را گذرانید.