شمارهٔ ۵۱
جز جور کار طبع به کین مایل تو نیست
تخمیست دوستی که در آب و گل تو نیست
آن صید افکنی تو که روحالقدس سزد
در خاک و خون تپد که چرا بسمل تو نیست
گفتی چه جویی از در دلها عبث مرا
کو در جهان دلی که در آن منزل تو نیست
در طاقت آبگینه بخارا نمیرسد
ظالم جفا بس است دل ما دل تو نیست
سرگشته روز و شب چو جرس میکنم فغان
در وادیی که رهگذر محمل تو نیست
کردم ز مهر قطع نظر ساختم به جور
چند از تو جویم آنچه در آب و گل تو نیست
مشتاق از او توقع مهر و وفا مدار
کین شیوه کار دلبر سنگیندل تو نیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز جور کار طبع به کین مایل تو نیست
تخمیست دوستی که در آب و گل تو نیست
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز بیرحمی و ناراحتی طبیعت به سمت کینه تو نیست. دوستی که در ذات و وجود تو نیست، در واقع وجود ندارد.
آن صید افکنی تو که روحالقدس سزد
در خاک و خون تپد که چرا بسمل تو نیست
هوش مصنوعی: آن شخصی که به تله انداختی و تحت فشار قرارش دادی، باید در عمیقترین دردها و رنجها غرق شود. اما سوال اینجاست که چرا او از ظلم و ستم تو نمیمیرد؟
گفتی چه جویی از در دلها عبث مرا
کو در جهان دلی که در آن منزل تو نیست
هوش مصنوعی: گفتی چه چیزی را در دلها دنبال میکنی، در حالی که دلی در جهان وجود ندارد که خانهات باشد و در آنجا سکونت کنی.
در طاقت آبگینه بخارا نمیرسد
ظالم جفا بس است دل ما دل تو نیست
هوش مصنوعی: در توان شیشهی بخارا نیست که تحمل کند، ای ظالم! این جفا بس است، دل ما با دل تو یکی نیست.
سرگشته روز و شب چو جرس میکنم فغان
در وادیی که رهگذر محمل تو نیست
هوش مصنوعی: هر روز و شب همچون زنگی سرگردان فریاد میزنم در جایی که هیچ کسی نیست که به من کمک کند یا با من راه بیفتد.
کردم ز مهر قطع نظر ساختم به جور
چند از تو جویم آنچه در آب و گل تو نیست
هوش مصنوعی: من از محبت ناامید شدم و از بیعدالتیهایی که دیدم دور شدم. حالا از تو میخواهم چیزی را که در وجودت نیست و در دنیای مادی نمیتوان پیدا کرد.
مشتاق از او توقع مهر و وفا مدار
کین شیوه کار دلبر سنگیندل تو نیست
هوش مصنوعی: عاشق هرگز نباید انتظار محبت و وفای او را داشته باشد، زیرا این چنین رفتاری برای دلبر بیرحم و سنگدل مناسب نیست.