گنجور

شمارهٔ ۴۷

صبح شد ساقی بشو از دیده خواب
می بده واکرد گل بند نقاب
جنت نقد است ساقی می بیار
فصل گل دور قدح عهد شباب
گر تباهی شد گناه موج نیست
روز طوفان کشتی افکندم در آب
تشنه یارب با تف دل چون کند
دشت بی‌آب و تموز و آفتاب
جان نبردم از نوید وصل او
بود خوش افسانه رفتم بخواب
هم بما رحم آورد آن شعله خو
سوزد آتش را اگر دل بر کباب
از غم دوران دلم خون شد کجاست
غلغل مینا و گلبانگ رباب
ساقیا می ده که بی ما بس دهد
جام سیمین ماه و زرین آفتاب
مطربا سر کن ببانگ چنگ و نی
نقل دارا قصه افراسیاب
ریخت تا از کلک مشتاق این غزل
شاعران شستند دفترها به آب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح شد ساقی بشو از دیده خواب
می بده واکرد گل بند نقاب
هوش مصنوعی: صبح شده است، ای ساقی، از خواب بیدار شو و به ما شراب بده. گل‌ها پرده خود را کنار زده‌اند.
جنت نقد است ساقی می بیار
فصل گل دور قدح عهد شباب
هوش مصنوعی: بهشت در حال حاضر در دستان ماست، ای ساقی، می بیاور تا در این فصل گل، دور جام، یاد جوانی را زنده کنیم.
گر تباهی شد گناه موج نیست
روز طوفان کشتی افکندم در آب
هوش مصنوعی: اگر گناه باعث خرابی و مشکلات شد، روزی که طوفان پیش می‌آید، کشتی‌ام را در آب انداختم.
تشنه یارب با تف دل چون کند
دشت بی‌آب و تموز و آفتاب
هوش مصنوعی: تشنه‌ی خدا، با دل ناراحتش چه کند؟ در دشت خشک و بی‌آب، در گرما و تابش آفتاب.
جان نبردم از نوید وصل او
بود خوش افسانه رفتم بخواب
هوش مصنوعی: من از خبر دیدار او جانم را از دست ندادم، اما داستان شیرین او مرا به خواب برد.
هم بما رحم آورد آن شعله خو
سوزد آتش را اگر دل بر کباب
هوش مصنوعی: اگر آن شعله‌ای که به ما رحم می‌کند، آتش را بسوزاند، دل ما هم همچون کباب داغ خواهد شد.
از غم دوران دلم خون شد کجاست
غلغل مینا و گلبانگ رباب
هوش مصنوعی: از غم و اندوه روزگار دلم به درد آمده است. کجا می‌توان صدای خوش می‌نای شراب و نغمه‌ی دلنشین رباب را شنید؟
ساقیا می ده که بی ما بس دهد
جام سیمین ماه و زرین آفتاب
هوش مصنوعی: ای ساقی، می‌نوشی به ما بده، زیرا بدون ما، جامی از نقره و خورشید زرین زیادی خواهد بود.
مطربا سر کن ببانگ چنگ و نی
نقل دارا قصه افراسیاب
هوش مصنوعی: ای سازنده، با صدای چنگ و نی، داستان دارا و افراسیاب را نقل کن.
ریخت تا از کلک مشتاق این غزل
شاعران شستند دفترها به آب
هوش مصنوعی: باران اشتیاق باعث شد که شاعران دفترهای شعر خود را بشویند و به زندگی نوین بپردازند.