شمارهٔ ۴۶
شب تا سحر تو مست شکر خواب
بیخوابیم کشت دور از تو دریاب
در وادی عشق ما تشنه مردیم
و آنجا چو گوهر هر سنگ سیراب
چون راه ما طی گردد که داریم
جسمی گران خیز پائی گران خواب
شاید که یابیم گوهر فکندیم
دل را بدریا تن را بغرقاب
ما را چه عشرت زین بزم کاینجا
ماندیم تنها رفتند احباب
راهم پر از سنگ پای طلب لنگ
وقتم عجب تنگ مقصود نایاب
چون عمر را تن گردد عنان گیر
گرد است و صرصر خاشاک و سیلاب
بر کف صبا را زلف تو وز رشگ
مشتاق را حال چون رشته بیتاب
اطلاعات
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب تا سحر تو مست شکر خواب
بیخوابیم کشت دور از تو دریاب
هوش مصنوعی: شب تا صبح به خاطر تو و شکر مستی، خواب نداریم و دور از تو در این حال به سر میبریم.
در وادی عشق ما تشنه مردیم
و آنجا چو گوهر هر سنگ سیراب
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، ما با وجود تشنگی جان دادیم و در آنجا، مانند سنگهایی که به گوهر تبدیل شدهاند، سیراب و پر از حیات بودیم.
چون راه ما طی گردد که داریم
جسمی گران خیز پائی گران خواب
هوش مصنوعی: وقتی که مسیر ما طی شود، به دلیل سنگینی جسمی که داریم، گامهای ما سنگین و خوابآلود به نظر میرسند.
شاید که یابیم گوهر فکندیم
دل را بدریا تن را بغرقاب
هوش مصنوعی: شاید ما بخواهیم گوهری را پیدا کنیم، از این رو دل خود را به دریا میسپاریم و تن خود را در آب غرق میکنیم.
ما را چه عشرت زین بزم کاینجا
ماندیم تنها رفتند احباب
هوش مصنوعی: ما از چه شادی و خوشی در این مهمانی حرف بزنیم، وقتی که دوستانمان رفتهاند و ما در اینجا تنها ماندهایم.
راهم پر از سنگ پای طلب لنگ
وقتم عجب تنگ مقصود نایاب
هوش مصنوعی: راهم پر از چالشها و موانع است و فکر میکنم زمان خیلی تنگ است، در حالی که هدفم به سختی به دست میآید.
چون عمر را تن گردد عنان گیر
گرد است و صرصر خاشاک و سیلاب
هوش مصنوعی: زمانی که زندگی محدود میشود و کنترل آن از دست میرود، مانند طوفانی است که خاک و کثیفی را بههم میزند و سیلابی که همهچیز را با خود میبرد.
بر کف صبا را زلف تو وز رشگ
مشتاق را حال چون رشته بیتاب
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی موهای تو را با خود میآورد و حالتی را که عاشق از حسادت دارد، به یاد میآورد. این حالتی شبیه به رشتهای در هم پیچیده و بیتاب است.