شمارهٔ ۴۳
صبح شد ساقی بشو ز آیینهٔ رو زنگ خواب
جام زرین را به دور انداز همچون آفتاب
تشنهٔ فیضی منه جام می از کف تا به هم
الفت شیر و شکر دارند صبح و ماهتاب
زاهد و سجاده تقوی الی یوم النشور
دست ما و دامن ساقی الی یومالحساب
چهره منما یا مکن منع من از دیدن که هست
تشنهکامی را نمودن آب و کردن منع آب
سقف گردون پست و عالم کم فضا من تنگدل
تا به کی باشم خدایا در پس این نه حجاب
جذبه شوقی که از نه جوشن گردون دمی
بگذرم پرّانتر از تیر دعای مستجاب
یا به فراش قضا فرما که بالاتر زند
دامن این لاجوردی خیمه زرین طناب
یا به معمار قدر برگو که گرداند وسیع
کوچه این عالم کم وسعت پرپیچ و تاب
یا بفرما عشق بالادست محمل بسته را
کین قدر آتش نیفروزد به دلهای کباب
خورده خون دلفکاران آن دو لعل نیمرنگ
برده خواب بیقراران آن دو چشم نیمخواب
ریخت تا از کلک مشتاق این غزل مطرب نواخت
با نوای ارغنون در بزم آهنگ رباب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبح شد ساقی بشو ز آیینهٔ رو زنگ خواب
جام زرین را به دور انداز همچون آفتاب
هوش مصنوعی: صبح شده، ای ساقی! از آیینهٔ چهرهات بیرون بیا و خواب را فراموش کن. جام طلایی را دور بینداز، مانند آفتاب که به راحتی بر افراز.
تشنهٔ فیضی منه جام می از کف تا به هم
الفت شیر و شکر دارند صبح و ماهتاب
هوش مصنوعی: نسبت به دریافت فیض و بهرهمندی، تشنه باش و از نوشیدن می خودداری کن، چرا که شیر و شکر در کنار هم از تلاقی صبح و ماهتاب لذت میبرند.
زاهد و سجاده تقوی الی یوم النشور
دست ما و دامن ساقی الی یومالحساب
هوش مصنوعی: زاهد و عابد تا روز قیامت به عبادت و زحمت خود ادامه میدهند، در حالی که ما به دست آوردن رضایت و فیض ساقی تا روز حسابرسی مشغولیم.
چهره منما یا مکن منع من از دیدن که هست
تشنهکامی را نمودن آب و کردن منع آب
هوش مصنوعی: ای کاش چهرهات را به من نشان دهی یا اینکه مانع دیدن من نشوی؛ زیرا تشنهکامان را نمیتوان با نشان دادن آب سیراب کرد و نمیتوان آنها را از آب منع کرد.
سقف گردون پست و عالم کم فضا من تنگدل
تا به کی باشم خدایا در پس این نه حجاب
هوش مصنوعی: سقف آسمان پایین و دنیای ما بسیار محدود است. من که دلگیر و ناراحت هستم، تا کی باید اینطور زندگی کنم؟ خدایا، پشت این پردههای پنهان چه چیزی وجود دارد؟
جذبه شوقی که از نه جوشن گردون دمی
بگذرم پرّانتر از تیر دعای مستجاب
هوش مصنوعی: نه احساس جذبهای که از شوق در دل دارم، وقتی که لحظهای از زندگی گذر میکنم، آنقدر قوی و پرشور است که حتی بیشتر از تیر دعاهایی است که مستجاب میشوند.
یا به فراش قضا فرما که بالاتر زند
دامن این لاجوردی خیمه زرین طناب
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که شاید سرنوشت یا تقدیر تو را به جایی ببرد که از زیبایی و جلال آن محیط با دامن خیمهای لاجوردی و طلایی بالا بروی. به نوعی، اشاره به جلال و جلوهای دارد که در انتظار فرد است.
یا به معمار قدر برگو که گرداند وسیع
کوچه این عالم کم وسعت پرپیچ و تاب
هوش مصنوعی: به معمار بزرگ بگو که این عالم کموسعت را با پیچ و تابهایش به شکلی وسیعتر و بهتر بسازد.
یا بفرما عشق بالادست محمل بسته را
کین قدر آتش نیفروزد به دلهای کباب
هوش مصنوعی: ای عشق، به ما بگو که این بار نشسته بر مرکب را به کجا میبردی، چون این آتش در دلهای سوزان ما را نمیسوزاند.
خورده خون دلفکاران آن دو لعل نیمرنگ
برده خواب بیقراران آن دو چشم نیمخواب
هوش مصنوعی: دلفکاران از یاد و خاطراتی که در دل دارند، به خاطر آن دو لعل (لبها) که رنگی کمرنگ دارند، به شدت رنج میبرند. چشمان نیمهخواب آنها نیز آرامش را از خواببینها گرفته و باعث بیقراریشان شده است.
ریخت تا از کلک مشتاق این غزل مطرب نواخت
با نوای ارغنون در بزم آهنگ رباب
هوش مصنوعی: از کوششی که عاشقانه در سرودن این غزل به کار رفته، مطرب با نواختن ساز خود، فضایی شاداب در جمع به وجود آورده و با صدای دلنشینش همه را مجذوب میکند.