شمارهٔ ۳۱
چو رویت بود اگر میداشت خورشید جهانآرا
عذاری از گل سوری خطی از عنبرسارا
نباشد در دلم جائی که باشد بیشکست از تو
زنی بر شیشه من سنگ تا کی سنگدل یارا؟
ز رویت گشته روشن سر به سر آفاق و حیرانم
که مهر عالمافروزی تو یا ماه جهانآرا
دلم را با دلت ای سنگدل تا کی بود الفت
نباشد غیر یک دم اختلاط شیشه و خارا
عجب ملکیست درویشی که پشت پا گدای او
زند بر مسند اسکندر و بر افسر دارا
ز بیم تندی خویت گشودن چشم بر رویت
ز یاران بر سر کویت بود یارا کرا یارا
گرفتم دم نزد مشتاق از جورت بگو تا کی
ستمکیش جفاکاری ستمکیشا جفاکارا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو رویت بود اگر میداشت خورشید جهانآرا
عذاری از گل سوری خطی از عنبرسارا
هوش مصنوعی: اگر چهرهی تو درخشان باشد، حتی اگر خورشید نیز زیباییای مانند گل سرخ و عطرش را داشته باشد، باز هم نمیتواند به زیبایی و جلوهی تو برسد.
نباشد در دلم جائی که باشد بیشکست از تو
زنی بر شیشه من سنگ تا کی سنگدل یارا؟
هوش مصنوعی: در دل من جایی برای بیوفایی و شکست وجود ندارد. ای معشوق، چقدر میتوانی با سنگدلیات به من آسیب برسانی؟
ز رویت گشته روشن سر به سر آفاق و حیرانم
که مهر عالمافروزی تو یا ماه جهانآرا
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی تو، همه جا روشن شده و من گیج و حیرانم که آیا این روشنی از عشق توست یا از زیبایی ماهی که جهان را زیبا میکند.
دلم را با دلت ای سنگدل تا کی بود الفت
نباشد غیر یک دم اختلاط شیشه و خارا
هوش مصنوعی: دل من به یاد تو به شدت احساس میکند، اما تو که سنگدل هستی، تا کی میتوانیم با هم ارتباط داشته باشیم؟ در حقیقت، این دلنشینی تنها لحظهای است که مانند ترکیب شیشه و سنگ، آنچه که باید با هم باشند، وجود ندارد.
عجب ملکیست درویشی که پشت پا گدای او
زند بر مسند اسکندر و بر افسر دارا
هوش مصنوعی: این درویش چه فرد عجیبی است که با افتادگی و بینیازی خود، بر تخت پادشاهان بزرگ تاریخ مانند اسکندر و دارا انگشت طعنه میزند.
ز بیم تندی خویت گشودن چشم بر رویت
ز یاران بر سر کویت بود یارا کرا یارا
هوش مصنوعی: از ترس لطافت و زیبایی چهرهات، نمیتوانم به چشمانت نگاه کنم. آیا میتوانی به من بگویی که چه کسی در کنارم است، یا نه؟
گرفتم دم نزد مشتاق از جورت بگو تا کی
ستمکیش جفاکاری ستمکیشا جفاکارا
هوش مصنوعی: من از حالم شکایت کردم و از تو خواستم که بگویی تا چه زمانی باید به ظلم و جفا دست بسپارم.