گنجور

شمارهٔ ۳۰۹

زهدم افسرده خوشا وقت قدح پیمائی
که شود مست و زند دستی و کو بدپائی
آگه از روز جزائی و کشتی زارم آه
اگر امروز نمیداشت ز پی فردائی
حالم آن ماهی لب تشنه ز هجرت داند
که به خاک افکندش موجه‌ای از دریائی
نیست با کی ز فنای تو جهان را که خورد
چه غم از سوختن خاربنی صحرائی
توبه چون با همه تلخی کنم از باده عشق
که بکیفیت این می نبود صهبائی
هر نهان بر تو عیانست گرت بینش هست
وگرت نیست چه پنهانی و چه پیدائی
عشق بزمیست که هر لحظه در آن صد ساغر
پر شود از می و خالی نشود مینائی
شنوم در رهت از هر سر افتاده بخاک
وای بر آنکه درین راه گذارد پائی
دل تهی از غم دلدار مبادم مشتاق
که بود خوش غم جانگاه نشاط‌افزائی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهدم افسرده خوشا وقت قدح پیمائی
که شود مست و زند دستی و کو بدپائی
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که از سادگی و زهد دست برداشته و به سمت نوشیدن و شادی می‌روم، خوشحال‌ترم که در آن حال می‌توانم بی‌دغدغه و با آزادی به زندگی بپردازم و از آن لذت ببرم.
آگه از روز جزائی و کشتی زارم آه
اگر امروز نمیداشت ز پی فردائی
هوش مصنوعی: اگر به عاقبت کارها و روزی که همه چیز به پایان می‌رسد آگاه باشم و از حال و روز خودم نگران باشم، وای بر من اگر امروز کسی را نداشته باشم که برای فردا به من کمک کند.
حالم آن ماهی لب تشنه ز هجرت داند
که به خاک افکندش موجه‌ای از دریائی
هوش مصنوعی: حالم شبیه حال یک ماهی است که به شدت تشنه است و می‌داند که طوفان او را به پشت سرش به سمت خشکی می‌اندازد.
نیست با کی ز فنای تو جهان را که خورد
چه غم از سوختن خاربنی صحرائی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این دنیا نیست که از فنا و زوال تو بترسد، پس چه جای نگرانی از سوختن خار بیابانی است؟
توبه چون با همه تلخی کنم از باده عشق
که بکیفیت این می نبود صهبائی
هوش مصنوعی: اگر بخواهم با وجود تمام تلخی‌هایم از عشق توبه کنم، این کار به اندازه لذت‌بخش بودن شراب عشق نخواهد بود.
هر نهان بر تو عیانست گرت بینش هست
وگرت نیست چه پنهانی و چه پیدائی
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل پنهان است برای تو آشکار است، اگر بینش و درک درست داشته باشی؛ و اگر نداشته باشی، چه چیزی مخفی و چه چیزی واضح، برای تو ناپیدا می‌ماند.
عشق بزمیست که هر لحظه در آن صد ساغر
پر شود از می و خالی نشود مینائی
هوش مصنوعی: عشق مانند یک مهمانی است که هر لحظه برایش جام‌هایی پر از شراب ریخته می‌شود و هرگز از شراب خالی نمی‌ماند.
شنوم در رهت از هر سر افتاده بخاک
وای بر آنکه درین راه گذارد پائی
هوش مصنوعی: در مسیر تو، هر کس که بر زمین افتاده را می‌شنوم و ای کاش بر آن کسی که در این راه قدم گذاشته، افسوس بخورم.
دل تهی از غم دلدار مبادم مشتاق
که بود خوش غم جانگاه نشاط‌افزائی
هوش مصنوعی: بهتر است دل از غم یار خالی نباشد، زیرا کسی که مشتاق باشد، در حالی که غم خوشایند دلش را می‌شکوفاند، زندگی را پر از نشاط می‌کند.