شمارهٔ ۳۰۸
به رنگ ذرهام سرگرم مهر عالمافروزی
که ممکن نیست هرگز با کسی آرد به شب روزی
خوشم با ناله گرمی که خیزد از رگ جانم
که دارد نغمه این ساز در عشقت عجب سوزی
تو اسباب طرب کن جمع کز عشق تو ما را بس
دل کالفت فراهم آوری جان غماندوزی
نخواهم نور شمع و پرتو مه بیرخت شبها
کز آه گرم خود دارم چراغ محفلافروزی
محبت این دبستان را بود آن مرشد کامل
که پیر عقل باشد پیش او طفل نوآموزی
به خون دانی چرا در صیدگاه دلبران غلتم
گر از شست نگاهی خورده باشی تیر دلدوزی
ز بیاقبالیم مشتاق خار گلرخان دایم
دریغ از طالع فرخندهای و بخت فیروزی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به رنگ ذرهام سرگرم مهر عالمافروزی
که ممکن نیست هرگز با کسی آرد به شب روزی
هوش مصنوعی: من به رنگ ذرهای از دنیای هستی سرگرم هستم و در حالی که در این دنیای پرنور به سر میبرم، نمیتوانم با کسی در شب و روز به توافق برسم.
خوشم با ناله گرمی که خیزد از رگ جانم
که دارد نغمه این ساز در عشقت عجب سوزی
هوش مصنوعی: با نالهای که از دل و جانم برمیخیزد، احساس خوبی دارم و این ناله همانند ساز عشق، شعف و شورغی را در وجودم میزند.
تو اسباب طرب کن جمع کز عشق تو ما را بس
دل کالفت فراهم آوری جان غماندوزی
هوش مصنوعی: تو وسایل شادی را فراهم کن، زیرا ما به خاطر عشق تو کافی است که دلمان را شاد کنیم. جانمان در غم است، اما با عشق تو میتوانیم شادابتر زندگی کنیم.
نخواهم نور شمع و پرتو مه بیرخت شبها
کز آه گرم خود دارم چراغ محفلافروزی
هوش مصنوعی: من به نور شمع و روشنایی ماه نیازی ندارم، زیرا با دلسوختگی و اشکهای خود، شبها را روشن میکنم.
محبت این دبستان را بود آن مرشد کامل
که پیر عقل باشد پیش او طفل نوآموزی
هوش مصنوعی: عشق به این مدرسه از آن بزرگمرد عالم است که فرد باهوش و پختهای در کنار او قرار دارد و فردی تازهکار و ناآزموده در حال یادگیری است.
به خون دانی چرا در صیدگاه دلبران غلتم
گر از شست نگاهی خورده باشی تیر دلدوزی
هوش مصنوعی: چرا در شکارگاه عاشقها غرق شوم، وقتی ممکن است چشمی از جانب تو بر من افتاده باشد و با تیر عشق به قلبم نشانه رفته باشد؟
ز بیاقبالیم مشتاق خار گلرخان دایم
دریغ از طالع فرخندهای و بخت فیروزی
هوش مصنوعی: ما به خاطر بدبیاری خود، همیشه به زیباییهای دلانگیز افراد (گلرخان) حسرت میخوریم و افسوس میخوریم که چرا بخت خوبی نداریم و طالعمان خوشیمن نیست.