گنجور

شمارهٔ ۳۰۶

خوش آن ساعت که بی‌خشم و غضب با ما تو بنشینی
نه در دل عقده‌ای ما را نه برابر و ترا چینی
چه فیض است از بهار لخت دل دانی کنارم را
اگر یک ره پر از گل دیده‌ای دامان گلچینی
نهادم پا به راه عشق تا آید چه در پیشم
نه عقل آخراندیشی نه چشم عاقبت‌بینی
ز هستی هرکه رست و یافت فیض نیستی داند
که آن بیداری تلخی بود این خواب شیرینی
به نیکان و بدان از ساده‌لوحی الفتی دارم
نه زآن قومم به جان مهری نه زین جمعم به دل کینی
مر پهلو به خار یا به خشتی سر نهم ورنه
که شب‌های غمت نه بستری دارم نه بالینی
نظر مشتاق دارد از غرور حسن آن مهوش
به آن نخوت که بیند پادشاهی سعی مسکینی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش آن ساعت که بی‌خشم و غضب با ما تو بنشینی
نه در دل عقده‌ای ما را نه برابر و ترا چینی
هوش مصنوعی: نفس آرامی را تجربه می‌کنیم وقتی که تو بدون کینه و خشم در کنار ما می‌نشینی. نه اینکه در دل ما ناراحتی‌ای وجود داشته باشد و نه اینکه بخواهی ما را با دیگری مقایسه کنی.
چه فیض است از بهار لخت دل دانی کنارم را
اگر یک ره پر از گل دیده‌ای دامان گلچینی
هوش مصنوعی: اگر تو از زیبایی بهار و دلنشینی گل‌ها باخبر هستی، می‌دانی که کنار من چه لطفی و خوشایند است. تنها کافی است یک بار به دشت پر از گل نگاه کنی تا زیبایی این لحظات را درک کنی.
نهادم پا به راه عشق تا آید چه در پیشم
نه عقل آخراندیشی نه چشم عاقبت‌بینی
هوش مصنوعی: پا در راه عشق گذاشتم و منتظرم ببینم چه چیزی در پیش خواهد بود. نه با عقل و تدبیر به دوراندیشی فکر می‌کنم و نه با چشم عقل به عواقب کارم دقت می‌کنم.
ز هستی هرکه رست و یافت فیض نیستی داند
که آن بیداری تلخی بود این خواب شیرینی
هوش مصنوعی: هر کس که از وجود و هستی آزاد شود و نعمت‌های ناکامل آن را تجربه کند، می‌فهمد که بیداری از خواب‌های تلخ، در واقع یک نوع آگاهی است و این زندگی مادی، اگرچه شیرین به نظر می‌آید، در اصل خواب و خیالی بیش نیست.
به نیکان و بدان از ساده‌لوحی الفتی دارم
نه زآن قومم به جان مهری نه زین جمعم به دل کینی
هوش مصنوعی: من به نیکان و بدان، از سر سادگی محبت دارم و نه به خاطر قوم خودم به کسی عشق می‌ورزم و نه از جمعی در دل کینه‌ای دارم.
مر پهلو به خار یا به خشتی سر نهم ورنه
که شب‌های غمت نه بستری دارم نه بالینی
هوش مصنوعی: اگر به درد و رنج خودم فکر کنم و بخواهم در جایی استراحت کنم، چه بهتر از این که به سختی‌ها و مشکلات زندگی‌ام پناه ببرم. زیرا در شب‌های غم و اندوه، نه جایی برای خواب و آرامش دارم و نه کسی برای تسلی و درمان من.
نظر مشتاق دارد از غرور حسن آن مهوش
به آن نخوت که بیند پادشاهی سعی مسکینی
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و جذاب او به علت فخر و زیبایی‌اش، به سمت من نگاه می‌کنند. او با ناز و خودپسندی‌اش، کسی را که در تلاش است تا نظرش را جلب کند، به مسکینی و حقارت می‌بیند.