گنجور

شمارهٔ ۲۹۳

من تشنه دشت بی‌آب بارد مگر سحابی
ورنه کسی نگیرد دست مرا بآبی
آن تشنه لب درین دشت آخر رسد بآبی
کز ره نرفته باشد از جلوه سرابی
هرکس که گشت روشن از لوح دل سوادش
هرگز نخوانده باشد گو حرفی از کتابی
از تشنگی است یا رب آتش بجان گیاهم
یا رشحه زابری یا قطره‌ای ز آبی
هرگز ز ساغر عشق جز خون دل نخوردیم
اینست اگر کشیده است زین گل کسی گلابی
در پنجه غم او مرغیست دل که چون شد
بیرون ز بیضه افتاد در چنگل عقابی
زهر فراق یاران هرکس چشیده داند
در نه خم فلک نیست زین تلختر شرابی
نزدیک ساحل آمد سالم سفینه ما
ای قلزم محبت وقتست انقلابی
اکنون که دانه‌ام سوخت لب تشنه در ته خاک
حاصل چه زینکه هر سو گیرد هوا سحابی
زآن مهروش چه داند بیتابی تو مشتاق
چون ذره هر که نبود سرگرم آفتابی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من تشنه دشت بی‌آب بارد مگر سحابی
ورنه کسی نگیرد دست مرا بآبی
هوش مصنوعی: من در دشت خشکی که آبی در آن نیست، به شدت تشنه‌ام، مگر اینکه بارانی از آسمان بیفتد. در غیر این صورت، هیچ‌کس دستم را به آبی نخواهد داد تا سیراب شوم.
آن تشنه لب درین دشت آخر رسد بآبی
کز ره نرفته باشد از جلوه سرابی
هوش مصنوعی: آن شخص تشنه در این دشت در نهایت به آبی خواهد رسید که از دورنماهای خیالی و کاذب فاصله گرفته باشد.
هرکس که گشت روشن از لوح دل سوادش
هرگز نخوانده باشد گو حرفی از کتابی
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش روشن شده باشد، هرگز چیزی از نوشته‌های دیگران نمی‌خواند، مانند کسی که فقط از روی کتابی صحبت می‌کند.
از تشنگی است یا رب آتش بجان گیاهم
یا رشحه زابری یا قطره‌ای ز آبی
هوش مصنوعی: آیا این آتش به جان گیاه من به خاطر تشنگی است، یا نشانه‌ای از باران، یا تنها یک قطره آب؟
هرگز ز ساغر عشق جز خون دل نخوردیم
اینست اگر کشیده است زین گل کسی گلابی
هوش مصنوعی: هرگز از جام عشق غیر از خون دل ننوشیدیم، این هم دلیلش است که اگر کسی از این گل، گلابی برداشته است.
در پنجه غم او مرغیست دل که چون شد
بیرون ز بیضه افتاد در چنگل عقابی
هوش مصنوعی: دل انسان مانند پرنده‌ای است که در شرایط سخت احساس غم می‌کند. زمانی که این دل از موانع و مشکلات بیرون می‌آید، با خطرات و چالش‌های بزرگتری مواجه می‌شود. در واقع، خروج از یک وضعیت دشوار می‌تواند منجر به روبه‌رو شدن با مشکلات خطرناک‌تری شود.
زهر فراق یاران هرکس چشیده داند
در نه خم فلک نیست زین تلختر شرابی
هوش مصنوعی: هر کسی که تلخی جدایی دوستان را تجربه کرده باشد، می‌داند که در هیچ کجای آسمان هم چنین شرابی تلخ وجود ندارد.
نزدیک ساحل آمد سالم سفینه ما
ای قلزم محبت وقتست انقلابی
هوش مصنوعی: سالم به نزدیکی ساحل رسید و کشتی ما در دریاچه محبت، زمان آغاز تحول و دگرگونی است.
اکنون که دانه‌ام سوخت لب تشنه در ته خاک
حاصل چه زینکه هر سو گیرد هوا سحابی
هوش مصنوعی: اکنون که من در دل خاک سوخته‌ام و لب تشنه‌ام، در این شرایط چه نتیجه‌ای می‌توانم بگیرم وقتی که هر جا که نگاه می‌کنم، هوا مملو از ابر است؟
زآن مهروش چه داند بیتابی تو مشتاق
چون ذره هر که نبود سرگرم آفتابی
هوش مصنوعی: از آن معشوق زیبا چه کسی می‌داند که تو در شوق او چقدر بی‌تابی؟ همان‌طور که ذره‌ای از غبار نمی‌داند که آفتاب چقدر درخشان است.