شمارهٔ ۲۹۲
ز وصل او که من پیوسته میپنداشتم روزی
دلی دارند یاران خوش که من هم داشتم روزی
ثمرها خوردهام زین دانهافشانی کنون اشکم
نه آن تخم است پنداری که من میکاشتم روزی
ز آهم رفت اثر افغان که در کارم شکست آمد
از این رایت که بهر فتح میافراشتم روزی
کنون حاصل ندارد تخم اشکم ورنه زین دانه
به روی هم چه خرمنها که میانباشتم روزی
کنم هردم بیان شوق و گریم این مکافاتش
که حرف عشق را افسانه میپنداشتم روزی
ننالم چون ز جورت آه رفت آن طاقتم کز تو
جفا میدیدم و نادیده میانگاشتم روزی
مجو بیطلعت آن مهروَش مشتاق تاب از من
ندارم طاقت اکنون ذرهای گر داشتم روزی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز وصل او که من پیوسته میپنداشتم روزی
دلی دارند یاران خوش که من هم داشتم روزی
هوش مصنوعی: من همیشه فکر میکردم که روزی دوستان خوب و دلانگیز ملاقات خواهند شد، و من نیز روزی دل خوشی خواهم داشت.
ثمرها خوردهام زین دانهافشانی کنون اشکم
نه آن تخم است پنداری که من میکاشتم روزی
هوش مصنوعی: من اکنون میوههایی را چشیدهام که از بذری که پاشیده بودم به دست آمده است، اما اشکهای من دیگر آن تخمی نیست که در گذشته به امید آن میکاشتم.
ز آهم رفت اثر افغان که در کارم شکست آمد
از این رایت که بهر فتح میافراشتم روزی
هوش مصنوعی: از درد و اندوه من صدایی بلند برخواست که در کارم شکست به بار آورد. این شکست ناشی از تلاشی است که برای پیروزی داشتم.
کنون حاصل ندارد تخم اشکم ورنه زین دانه
به روی هم چه خرمنها که میانباشتم روزی
هوش مصنوعی: هماکنون نتیجهای از اشکهایم به دست نمیآورم، وگرنه با این دانهها، روزگاری چهقدر محصول بزرگ و فراوانی جمعآوری میکردم.
کنم هردم بیان شوق و گریم این مکافاتش
که حرف عشق را افسانه میپنداشتم روزی
هوش مصنوعی: هر لحظه شور و شوق خود را بیان میکنم و اشک میریزم. عذابش این است که روزی عشق را فقط یک افسانه میدانستم.
ننالم چون ز جورت آه رفت آن طاقتم کز تو
جفا میدیدم و نادیده میانگاشتم روزی
هوش مصنوعی: من از درد و رنجی که از تو دیدهام، مانند آه و نالهای مینالم. آنکه به خاطر ستمهایت تحملم را کم کردهام، روزی تو را نادیده میانگاشتم و به تو بیتوجه بودم.
مجو بیطلعت آن مهروَش مشتاق تاب از من
ندارم طاقت اکنون ذرهای گر داشتم روزی
هوش مصنوعی: دنبال چهرهی آن معشوق نرو، چون دیگر تاب و توان برایم نمانده است. روزی اگر ذرهای از عشقش داشتم، حالا دیگر قدرتی برای تحمل این بیتابی ندارم.