گنجور

شمارهٔ ۲۹۱

نه چون سرو است آزادی مرا زین گلشن ای قمری
که دارم چون تو طوق بندگی بر گردن ای قمری
کشد سرو از کفت چون سرو من گردامن ای قمری
ننالی چون به این زاری که می‌نالم من ای قمری
من و تو از دو سرو آتش به جان گردیده‌ایم اما
ترا مأواست در گلشن مرا در گلخن ای قمری
ترا برده است سروی دل مرا سرو قباپوشی
بیا نالیم ما گاهی تو و گاهی من ای قمری
نه گل رسم وفا دارد نه سرو آیین دلجویی
چه نفع از ناله‌ای بلبل چه سود از شیون ای قمری
نباشد در لباس اظهار سوز دل هم از غیرت
برآر این جامه خاکستری را از تن ای قمری
به ما از ناله ما سرو ما کی سر فرود آرد
به روز ما و تو یارب نیفتد دشمن ای قمری
به جان مشتاق را زد تا کدامین سرو قد آتش
که باز از سوز دل شد با تو گرم شیون ای قمری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه چون سرو است آزادی مرا زین گلشن ای قمری
که دارم چون تو طوق بندگی بر گردن ای قمری
هوش مصنوعی: آزادی من مانند سرو نیست، ای قمری! من در این باغی که هستم، شبیه تو هستم که طوق بندگی را بر گردن دارم.
کشد سرو از کفت چون سرو من گردامن ای قمری
ننالی چون به این زاری که می‌نالم من ای قمری
هوش مصنوعی: سرو زیبایی تو را به سراغ من می‌آورد، ای قمری. چرا باید تو در این حال و احوال غمگین باشی، در حالی که من به این شدت نالانم؟
من و تو از دو سرو آتش به جان گردیده‌ایم اما
ترا مأواست در گلشن مرا در گلخن ای قمری
هوش مصنوعی: ما هر دو از دو درخت سرسبز آتشین شده‌ایم و جان‌مان پر از زندگی است، اما تو در باغی آرام و زیبا به سر می‌ری، در حالی که من در جایی تاریک و بی‌نور زندگی می‌کنم.
ترا برده است سروی دل مرا سرو قباپوشی
بیا نالیم ما گاهی تو و گاهی من ای قمری
هوش مصنوعی: دل من را درخت خوشبویی ربوده است، بیایید گاهی من و گاهی تو با هم درددل کنیم، ای پرنده زیبای قمر.
نه گل رسم وفا دارد نه سرو آیین دلجویی
چه نفع از ناله‌ای بلبل چه سود از شیون ای قمری
هوش مصنوعی: نه گل در وفاداری کسی را یاری می‌کند و نه سرو به دلجویی و دلداری می‌پردازد. ناله و شکایت بلبل نیز بی‌فایده است و شیون قمری هیچ سودی ندارد.
نباشد در لباس اظهار سوز دل هم از غیرت
برآر این جامه خاکستری را از تن ای قمری
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از احساسات عمیق و درونی است. می‌خواهد بگوید که در این دنیا نباید به خاطر دیگران از عواطف واقعی خود کم گذاشت. بلکه باید به وضوح احساسات را ابراز کرد و از لباس ظاهری و ظلمات گریخت. به نوعی، دعوت به این می‌کند که انسان با صداقت و آزادی درون خود را بیان کند و از قیدهای محدودکننده رها شود.
به ما از ناله ما سرو ما کی سر فرود آرد
به روز ما و تو یارب نیفتد دشمن ای قمری
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از احساس درد و ناله خود سخن می‌گوید و از خداوند می‌خواهد که دشمنان به مشکلات و مصیبت‌های او و هم‌ناله‌هایش تأثیری نگذارند. او در نگران است که در روزهایی که با سختی مواجه است، دشمنان بر او فشار بیشتری بیاورند. این ابراز احساسات نشان‌دهنده نیاز به حمایت و درخواست آرامش در برابر مشکلات است.
به جان مشتاق را زد تا کدامین سرو قد آتش
که باز از سوز دل شد با تو گرم شیون ای قمری
هوش مصنوعی: مشتاق را به شدت درد و آتش می‌زند و می‌سازد، در حالی که او همچنان به یاد کسی خاص به سوگ نشسته است. ای قمری، چه دل‌سوزی که هنوز از عشق او به شدت می‌نالید و نغمه‌های غمگینش به آتش سوزش دلش دامن می‌زند.