گنجور

شمارهٔ ۲۹

ای که دارد حسن سنگین دل گران گوش ترا
ناله کی در خاطرت آرد فراموش ترا
گیرمت چون تنگ در بر سر مکش از من که نیست
جامه‌ای چسبان‌تر از آغوشم آغوش ترا
خوردن خونم چه غم گر گل کند زانرخ که هست
زین شفق فیض دگر صبح بناگوش ترا
با خیالت تابکی خوابم چه خواهد شد شبی
چون قبا دربر کشم سرو قباپوش ترا
از لبت میخواست کام از حسرتم تلخ آنکه داد
این قدر جوش حلاوت چشمه نوش ترا
برق اگر در خرمن جانها زند نبود عجب
جلوه‌ای کز گوشوار در بد گوش ترا
گوشه چشمی نگاهی شرم حسن ار مانع است
از سخن چون غنچه با ما لعل خاموش ترا
میزنی مشتاق پرلاف خرد کو جلوه‌ای
تا برد یکباره عقل و طاقت و هوش ترا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که دارد حسن سنگین دل گران گوش ترا
ناله کی در خاطرت آرد فراموش ترا
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی‌ات دل سنگینی دارد، چه زمانی صدای ناله‌ام به ذهنت می‌آید و فراموشی‌ات را کنار می‌زند؟
گیرمت چون تنگ در بر سر مکش از من که نیست
جامه‌ای چسبان‌تر از آغوشم آغوش ترا
هوش مصنوعی: به تو چنگ می‌زنم و به شدت در آغوش می‌فشارمت، پس مرا رها نکن، زیرا هیچ چیزی به اندازه آغوش من نمی‌تواند به تو نزدیکی و دل‌پذیری بدهد.
خوردن خونم چه غم گر گل کند زانرخ که هست
زین شفق فیض دگر صبح بناگوش ترا
هوش مصنوعی: اگر خون من را بخورند، چه غم دارد؟ چون این زیبایی که در صورت توست، از نور صبحگاهان جاری شده و دلی پر از شوق و فیض به ارمغان می‌آورد.
با خیالت تابکی خوابم چه خواهد شد شبی
چون قبا دربر کشم سرو قباپوش ترا
هوش مصنوعی: با یاد تو خوابم چه حالت خواهد گرفت وقتی شبی مانند قبا تو را در آغوش بگیرم و مانند بیدی سر بر افراشته باشم.
از لبت میخواست کام از حسرتم تلخ آنکه داد
این قدر جوش حلاوت چشمه نوش ترا
هوش مصنوعی: از لب تو می‌خواستم که کامم را شیرین کنی؛ ولی چقدر تلخ است که تنها این اندک شوق و لذت چشیدن آن می‌تواند به حسرت من بیفزاید.
برق اگر در خرمن جانها زند نبود عجب
جلوه‌ای کز گوشوار در بد گوش ترا
هوش مصنوعی: اگر برق در خرمن جان‌ها بتابد، عجیب نیست که جلوه‌ای از گوشواره‌ات در گوش تو نمایان شود.
گوشه چشمی نگاهی شرم حسن ار مانع است
از سخن چون غنچه با ما لعل خاموش ترا
هوش مصنوعی: اگر نگاهی مختصر و خجولانه از زیبایی تو مانع برقراری سخن باشد، پس مثل غنچه‌ای هستی که هنوز لبخندش را نازک و خاموش نگه داشته است.
میزنی مشتاق پرلاف خرد کو جلوه‌ای
تا برد یکباره عقل و طاقت و هوش ترا
هوش مصنوعی: تو با اشتیاق و شوق فراوان، دست به اقدامی می‌زنی که به تو نمایشی و جلوه‌ای از حکمت و دانایی می‌بخشد. این عمل می‌تواند به یکباره عقل و توانایی و درک تو را تحت تأثیر قرار دهد و توانایی‌های تو را به چالش بکشد.